اما؛ مسئلهی من چیز دیگریست،
من محکوم شدهام به تحمل رنجی که؛ هرگز حقم نبود...
۱۰ شهریور ۱۴۰۳
۱۰ شهریور ۱۴۰۳
۱۰ شهریور ۱۴۰۳
بعدا که حالم خوب شد برای همه تعریف میکنم چجوری هر کسی که کاری از دستش برمیومد فقط نشست و نگاه کرد:)))
۱۰ شهریور ۱۴۰۳
‹اغمــٔـا›
روزو شب خواندم برایش تا بفهمد عاشقم کف زدو گفتا که ایول پس شماهم شاعری . .
هی نگویید رهایشکن اگر خواستخودش میاید
خستهام از کلمات اگر ُممکن ُصبر ُشاید . .
۱۰ شهریور ۱۴۰۳
من از مردم متنفر نیستم، فقط حس بهتری دارم وقتی آدمهایی که درکی از من ندارند دور و برم نیستند.!
۱۰ شهریور ۱۴۰۳
۱۰ شهریور ۱۴۰۳
‹اغمــٔـا›
طوری که من به مردم اهمیت میدم و مراقبشونم باعث میشه آرزو کنم ای کاش کسی مثل من تو زندگیم وجود داشته باشه.
۱۰ شهریور ۱۴۰۳
۱۰ شهریور ۱۴۰۳
بعضی وقتا دفهی بعدی وجود ندارد.
بعضی وقتا شانس های دومی وجود ندارد.
بعضی وقتا یا الانه یا هیچ وقت.
۱۰ شهریور ۱۴۰۳
۱۰ شهریور ۱۴۰۳
۱۰ شهریور ۱۴۰۳