‹اغمــٔـا›
-ولی آدمای غمگین، عجب حافظه ای دارن؛
-ولی من نمیخوام زنده بمونم،میخوام زندگی کنم؛
در نهایت خود ما اصلا برای بقیه مهم نیستیم، حسی که اونا از بودن یا نبودن ما کنار خودشون دارن براشون مهمه .
همزمان که اون با خودش میگفت چقدر احمقه که نفهمید بهش دروغ گفتم، من داشتم با خودم میگفتم چقدر احمقه که فکر میکنه نفهمیدم بهم دروغ گفته؛)!..