نگاهم میکند و میگویید: مگر عزیزت مرده؟
آری، عزیزم مرده. خودم مردم. چه کسی از خودم عزیزتر؟!
نمیتوانم بگویم که ناامید شدهام اما احساس میکنم که نور ایمان در اعماق وجودم خاموش شده است...
‹اغمــٔـا›
عاشقی را چه نیاز است به توجیه و دلیل که تو ای عشق همان پرسش بی زیرایی . .
باز با گریه به آغوش تو برمیگردم
چون غریبی که خودش را برساند به وطن . .
ما در نقطهای بیبازگشت از زندگی، معصومیتمان را -خودمان را- از دست میدهیم و بعد از آن به آدم دیگری تبدیل میشویم.