‹اغمــٔـا›
اِنگار...حالم اینطوریه:') #کنجِدلمن
چه میدونم،
مثلا بخوام از روزام بگم،
اینجوریه که گاهی همهچی خوبه، میخندم، میرقصم و به کارام میرسم و نیشم بسته نمیشه و گاهی، همهچی گره میخوره، هی بیشتر فرو میرم تو خودم، توانِ صحبت کردن رو هم از دست میدم. غرق میشم و هربار خودم یقه خودمو سفت میچسبم تا خودمو بالا بکشم از ته چاه. گیر افتادم بین این صفر و صد بودنا. چند روزیه یه دفترچه رو برداشتم و گذاشتم جلو چشم که بنویسم، که کم کنم ازین آشفتگیهای اون تو، که به خودم بیام و دهن وا کنم و حرف بزنم از حالم و همه حسایی که تجربه میکنم.اما هر بار جز خیره شدن بهش کاری از دستم برنمیاد. انگار گاهی اونقدر صداهای اون تو بالا میره که دیگه چیزی نمیشنوم.
یا مثلا بخوام از آدما بگم،
هم دردن هم درمون.
هم میتونن دوایِ غمت باشن و تو بزنگاهایی که نیاز داری از خودت و شلوغی درونت دور شی، به دادت برسن و هم میتونن همون کسایی باشن که هربار بیشتر ناامیدت میکنن از مهر، از خوبی و از انسان بودن.
‹اغمــٔـا›
یا مثلا بخوام از آدما بگم، هم دردن هم درمون. هم میتونن دوایِ غمت باشن و تو بزنگاهایی که نیاز داری ا
از زندگی بخوام بگم،
گاهی پسش میزنم. میشینم که بگذره و بره دیگه.
و گاهی میبوسمش، با همه وجودم تقلا میکنم برای زیستنش، برای راه اومدن باهاش و دوست شدن باهاش. سخته اما دارم باهاش کنار میام.
دنبالش میکنم که ازش جا نمونم...
#کنجِدلمن
Ali Zand Vakili-Shabe Masti -musicdel.ir 128.mp3
10.7M
غم من چاره ندارد . . .
#بگوشیم🌱