درسته نجات دهنده تو آینهست اما بعضی وقتا یکی باید پیدا شه از دست نجات دهنده نجاتت بده.
من پذیرفته بودم که بعضی «روز»ها، روز من نباشن، ولی «ماه» و «سال» یکم سخته:))))
تو همه این سالها آدمای اطرافم سعی داشتن منو اونجوری که میخوان بتراشن اما در نهایت نه من اونی شدم که اونا میخواستن نه اونا گذاشتن من اونی که میخوام بشم ...
به هر حال آدمیزاده دیگه، گاهی اوقات
نمیدونه چیکار کنه، دراز میکشه خیره
میشه به سقف، یه کم گریه میکنه
و خوابش میبره.