‹اغمــٔـا›
دیگَر عاشِقانه و خاطِره اَنگیز نیست،
مهربانی هم همینطور)!
#کنجِدلِمَن
داشتم تو گوشیم میگشتم یه سری از عکسای پارسالمو دیدم یه حس عجیبی اومد سراغم انگار پارسال این موقع یه آدم دیگه بودم با دغدغه ها و قانونا و زندگی دیگه! اما الان که به خودم نگاه میکنم انگار اندازه ده سال؛صد سال، اصلا انگار اندازه ی کل سالهای که قبلش زندگی کردم همه چی تغییر کرده!چیزایی که هیچوقت فکر نمیکردم تغییر کنن! اتفاقایی که هیچوقت فکر نمیکردم بیفتن!
عجی مجی لاترجی
انگار همه چی عوض شد، من، دغدغه هام، قانونام، درونم، بیرونم و... انگار مثل ققنوس همه چیز خاکستر شد و از خاکستر یه ققنوس دیگه جدید متولد شد!به نظر من غیر قابل پیش بینی ترین چیز توی زندگی همین خودِ زندگیه.. کی میدونه سال دیگه کجاست..الویتاش کیه و چیاست.. اصلا خودش هست نیست..!
‹اغمــٔـا›
دلیل اینکه ما موقع خیالپردازی چشمامونو میبندیم اینه که زیباترین چیزای زندگی با چشم دیده نمیشه بلکه ب
کاش به جای چهارتا اتحاد و معادله و ماضی و مستقبل و دفاع چیست؟تهدید چیست؟
بهمون یاد میدادن چجوری خودمونو دوست داشته باشیم و چجوری تو جامعه زندگی کنیم:)!
#ممبرنویس
انسان چه موجود مسخرهایه آخه؟
نه پرواز میکنه، نه زیر آب زنده میمونه، نه در برابر سرما و گرما مقاومه. فقط بلده فکر کنه. فقط بلده به چرتو پرتایی فکر کنه که همه وجودش بشه استرس و دلشوره.
تقریبا هرشب وضعیتش همینه ، ساعت ها خاطرات دردناکش رو بالا میاره تا بتونه راحت بخوابه:)
شازده کوچولو گفت:
بعضی کارا
بعضی حرفا
بدجور دل آدمو آشوب میکنه
گل گفت مثل چی؟
شازده کوچولو گفت:
مثل وقتی که
می دونی
دلم برات بی قراره
و کاری نمی کنی
زندانی شده ای در سلولِ انفرادی جسم خود ..
که زندان بانش مغز و کلید سلول ؛ قلبِ در زیر سُلطه زندان بان !