‹اغمــٔـا›
؛
عمیقا نیاز دارم که اطرافیانم ساکت باشند .
نیاز دارم که همه موجودات در سکوت فروروند ؛
تا بلکه غوغای وحشتناک درون قلب من هم به پایان رسد .
گاهی با خودم ساعتها کلنجار میرم و فکر میکنم ؛
که آدمها چگونه نیمه گمشده خود را پیدا میکنند؟!
من حتی خودم راهم گم کرده ام .
میگفت:
همه کسانی که مرا میشناسند
میدانند که من آدم حسودی هستم
و همه ی کسانی که تو را میشناسند ؛
لعنت به همه کسانی . .
که تو را میشناسند
‹اغمــٔـا›
توییت امشب:
رفت روی تخت و خوابید غمش هم جای دیگری نداشت برود کنارش دراز کشید:))!
یکی از عجیب ترین حس ها اونجاییه
که پیش خودت فکر میکنی
چقدر دلم واسه این لحظه تنگ میشه ،
درحالی که هنوز تموم نشده ..