زندگی به تن ما فری سایزه
هرچی داد پوشیدیم ،
غم بود
خنده بود
تلخ بود
زهر بود . .!
بابام عاشق رنگ یشمیه ،
ولی فقط یدونه پیرهن یشمی داره
و ده تا آبی .
چون مامانم عاشق رنگ آبیه:))
مادربزرگ میگفت: خدا نگاه میکنه ببینه تو با بندههاش چه جوری تا میکنی تا همون جوری باهات تا کنه، خوب تا کنیم..
‹اغمــٔـا›
توییت امشب:
فکر کنم اون پیامایی که اگه واسه ۱۵ نفر نمیفرستادیم تا آخر عمر نفرین میشدیم حقیقت داشت ؛
وگرنه این همه بدبختی هیچ دلیل منطقی دیگه ای نمیتونه داشته باشه:))!
یه روزی میفهمی تمامِ راه و بیراهه اومدی.
یه روزی میفهمی پیشِ آدمای اشتباه بودی.
یه روزی میفهمی به همه چی گند بزرگی زدی.
یه روزی میفهمی و میخوای که برگردی پیشم.
که اون روز دور نیست.
ولی دیره.
خانوم جون موهاشو بافت و گفت :
دیگه یاد گرفتم مرتب ببافمشون . .
اشکاش صورتشو خیس کرد ؛ گفتم :
خب بافتن موهات که گریه نداره
گفت : مو بافتن بلد نبودم . .
همیشه آقاجونت میبافت !
اینکه یاد گرفتم مرتب ببافمشون
یعنی خیلی وقته آقاجون نیست ؛
توام خیلی وقته که نیستی :)!