با هر کس می نشستم
از امید حرف میزدم
حتی وقتی که ذره ای امید
درونم نمانده بود ...
تمام بی تفاوتی ها از یک زخم یا درد شروع شده است، شبیه به آدم کتک خورده ای که دیگر نمی خواهد درد را حس کند، بدنش را بی حس میکند و در آینده حتی نوازش را هم حس نمی کند ...
‹اغمــٔـا›
راهی که میروید به هزاران شوق و اضطراب ما بازگشته ایم از آن خسته و خراب . .
غم که از حد بگذرد دل حس پیری میکند
سن هر کس را غمش اندازه گیری میکند . .