‹اغمــٔـا›
نفسم تنگ شده باز هوا میخواهم، به چه رویی بنویسم که تو را میخواهم . .
نَرفت گَرد غم از دل، به شستن قالی
کدام خانه تکانی؟ چه اَحسنِ الحالی؟
وقتی رفاقتتون با یکی تموم میشه،
همهی رازاتونو پیش خودتون نگهدارید؛
پایان رفاقته، پایان شرافت که نیست .
من بعد از تو، مقاومتِ آخرین سربازم توی محاصرهی دشمن.
که تسلیم نشد، ولی میدونه عاقبتش مرگه.
فکر کن داری از درون فرو میپاشی ولی
مجبوری بری سرکار، بری مهمونی، بری دیدن دوستات، توی اجتماع باشی و یه خندهی بزرگ توی صورتت باشه .