‹اغمــٔـا›
توییت امشب:
مشکلمون اینه که زیاد جدی میگیریم
آدمایی رو که قراره مدت کوتاهی تو زندگیمون باشن:))!
تا حالا با هیچکس به جز خودم انقدر سختگیر، سرزنشگر، بدقول، کم توجه و لجباز نبودم.
‹اغمــٔـا›
رسمش نبود عاشق کنی اما نمانی پای من مرهم که نه، زخم شوی بر تک تکِ اعضای من . .
بَس که ویران بود دیگر جایِ ویرانی نداشت
بارها سیلاب آمد؛ خانهام را دید و رفت . .
چیزی به نام خستگیِ احساسی وجود داره
که از لحاظ جسمی کاملا خوب هستی
اما بخاطر افکار و احساساتت نمیتونی
کوچکترین حرکتی انجام بدی؛
و من واقعا خسته ام(:
دارم به مو رسیدن رو زندگی میکنم. روی لبهی تیغ راه میرم، قدمهام رو میشمارم. توی یک قدمی سقوط نفس میکشم، دایرهی امنم رو تنگتر میکنم. دارم تو خودم لونه میکنم، بریدگیهای روی تنم رو با دندونهام میبندم. دارم وسط تقلاها برای وصل موندن از چندین جهت خودم رو کش میدم.