به تو برمیگردم. بعد از مرگ، در لباسی دیگر و جهانی دیگر؛ دوباره تو را دوست خواهم داشت:)))
‹اغمــٔـا›
؛
یه چیزایی نمیشه دیگه منم ولش کردم گذاشتم که نشه. شاید بعداً شد یا شاید به جاش چیز دیگهای شد. نمیدونم، ولی کاش میشد.
‹اغمــٔـا›
توییت امشب:
با دروغ گفتن میشه چیزای زیادی به دست آورد، ولی نمیشه نگهشون داشت:))!
آدم ضعیفی نبود؛ اما دیگر حوصله سختیها را نداشت. میل عجیبی به گریز پیدا کرد، به ندیدن، ندانستن، رفتن برای همیشه.
پس از مدتی چنان قلبت ترسیده میشود؛
که با دیدن امیدی تازه،
جای آنکه شاد شوی، وحشت میکنی.!