‹اغمــٔـا›
میرَوم خسته و افسرده و زار سوی منزلگه ویرانه خویش بخدا میبرم از شهر شما دل شوریده و دیوانه خویش .
پیری آن نیست که بر سر بزند موی سفید،
هر جوانی که به دل شوق ندارد پیـر است . .
امشب گفتم آدم به همه چی عادت میکنه، غیر از دوست داشته نشدن.
آدم از دوست داشته نشدن میمیره:)))
آدم نمیتواند تحمل کند ، بالاخره باید داشت ، انسانی را باید داشت که غمِ انسان را دریابد .!