اگه می شد، این زندگی رو مچاله می کردم.مینداختم تو سطل آشغال و ی زندگی جدید بر می داشتم.!
شاید یه روزی به همهی کارهای گذشتمون بخندیم اما برای بعضی خندهها بهای سنگینی دادیم:)...
امروز نفس میکشی ؟!
خوش به حالت ! عمیق نفس بکش ! خوشبختانه این هوا
ارث پدری هیچ کس نیست
‹اغمــٔـا›
اونجایی ایستادیم که بانو هایده میخونه :
نه تو آسمون نه رو زمینیم
انگار که خوابیم کابوس میبینیم !
‹اغمــٔـا›
نوشته بود : یادِ تو افتادن هم دارد..
دستم را بگیر...
دارم به یادت می افتم:)