من؛ احوالات مبهمی که نه کلام میشوند برای بیان و نه اشک میشوند برای آرام شدن .
+هی فلانی! دیدی امروز دنیای خیلیهارو نجات دادی؟
-آره، ولی مال خودمو از دست دادم: )
کجا، چطور و به چه کسی میشود گفت آنچه را که بر ما میگذرد و در درونمان جاریست؟
‹اغمــٔـا›
توییت امشب:
یه روزی یه نفری پیدا میشه که نمیدونی چرا ولی به جز اون بقیه خار دارن انگار:))!