جايی را ترک كردم كه در آن خوشحال نبودم و ترک آنجا نيز مرا خوشحال نكرد؛ اما میدانستم، انسان در مكانی كه بيمار شده هرگز درمان نمیشود.
همیشه از غمِ کسانی حرف میزنند که میمانند و میسازند اما هیچوقت به غم آنهایی که میگذارند و میروند فکر کردهای؟:)
و حالا اشک میریزم به یاد آن همه نقشهای که برای آینده داشتم، آیندهای که دیگر وجود ندارد:)
یه چیزی تو درونم هی بهم هشدار میده که اگه این رفتارامو ادامه بدم بزودی قراره از اینم خیلی تنها تر بشم.