ما آدم های حیرانی هستیم.
برای ما همه چیز درد است.
تولد درد است،
بزرگ شدن درد است،
خواستن درد است،
نخواستن درد است،
داشتن و نداشتن و دیدن و
ندیدن آدم ها هم درد است ...
‹اغمــٔـا›
-همه چی درست میشه، و انقدر بی معنی؛
-خود خزانیم و دم از شوقِ بهاران میزنیم؛
‹اغمــٔـا›
تو چند بار عاشق شدی ؟!
ببین دختر جون ، عشق چندبار نداره.
خیلیا وارد زندگیت میشن که ممکنه ازشون خوشت بیاد و باهاشون حرف بزنی و وقت بگذرونی ؛ اما عاشق شدن یهچیز دیگهست یهو بینِ اون آدما یکی پیداش میشه که نه قبل از اون برات معنی داره و نه بعد از اون ، عشق یه باره ، عشق واقعی یه باره.
‹اغمــٔـا›
زیبایی کتاب:
خودم را دوست دارم؛ همه جا همراهم بوده و یک بار نگفت حاضر نیستم با تو بیایم.. آمد و هیچ نگفت، حرف نزد.. گفتم و او شنید، رنجش دادم و تحمل کرد. !