‹اغمــٔـا›
هرگوشه ی این شهر کسی خواب ندارد ؛ درگیرِ همانی که آسوده به خواب است . .
تا خرخره از حرف پرم! با که بگویم؟!
این شهر پر از کور و کر و لال و نفهم است . .
زیاد تو خاطرات دیگران کنجاوی نکنین، چون در خاطرات هر شخص چیزایی هست که حتی میترسه اونارو برای خودش آشکار کنه!
کاش یه مغازه بود این دوروبرا
آدم میرفت به صاحب مغازه میگفت:
بي زحمت یه کم " خیال خوش " میخوام .
ببخشید این " خنده ها از ته دل " چندن؟
آقا ببخشید!
این " آرامشا " لحظه اي چند؟
این " بي خیالیا "که میپاشن رو زندگي مشتي چند؟
یکم “ حال خوب ” میخواستم دارید؟