هدایت شده از شهید احمد مَشلَب 🇵🇸
دعـاے فـرج بہ عشـق آقـا صاحبالزمان :)🌸..
#امام_زمان{عجاللّٰہ} :
بہ شیعیـان و دوستـان ما بگوییـد کہ خـدا را بہ حـق عمـہام حضـرت زینب{سلاماللّٰہعليها} قسـم دهنـد کہ فـرج مـرا نزدیک گردانـد.
|📚 شیفتگان حضرت مهدے، جلد۱، صفحہ۲۵۱|
کـانـالرسمےشھیـداحمـدمَشلَـب🥀
♡j๑ïท🌱↷
『 @AhmadMashlab1995 』
شهید احمد مَشلَب 🇵🇸
🌱السلام علیک یا عین الحیاه… از نشانه های سختیِ انتظار این است که تو را میان مردم نمیبینم و نمی شن
🍃✨🍃
بِنَفْسي اَنْتَ اُمْنِيَّةُ شائِق يَتَمَنّي 💚
💚جانم فدايت تو آرزوی
هر مشتاقی آنگاه كه آرزو كند...💚
#یاایهاالعزیز✨
#السلام_علیک_یا_قائمآلمحمد🕊
تعجیل در فرج مولایمان #صلوات🖐🏻
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
کـانـالرسمےشھیـداحمـدمَشلَـب🥀
♡j๑ïท🌱↷
『 @AhmadMashlab1995 』
قسمتے از وصیتنامہ #شھیداحمـد:
دنیـا را همہ مےتـوانند تصـاحب کننـد…
اما آخـرت را فقط با اعمـال نیـک مےتـوان تصاحب کـرد🌻🕊
#رفیقشهیدمــ🖇
#سلام_علے_غریبطوس✨
کـانـالرسمےشھیـداحمـدمَشلَـب🥀
♡j๑ïท🌱↷
『 @AhmadMashlab1995 』
هدایت شده از •| طَریقْ أَحْمَدْ |•
پلیس آمریکا ۱۲۸ نفر از اساتید و دانشجویان دانشگاه نیویورک را به علت اعتراضات علیه نسلکشی غزه دستگیر کرده است!
آزادی بیان در غرب یه چیزی مثل غیرت سس تپلی روی زنشه
@Tarighahmad
سردار سلیمانی:
والله هرکس تیر به سمت این نظام انداخت آواره شد…
#اشکان_خطیبی
✍🏻| علیرضاسفینه
کـانـالرسمےشھیـداحمـدمَشلَـب🥀
♡j๑ïท🌱↷
『 @AhmadMashlab1995 』
💠⚜
خبر شهادتت که پیچید تلخ بود😔
به همان تلخی و سنگینی که خبرهای اینچنینی میپیچند و کام انسانهای باشرافت را تلختر از زهر میکنند!
قصهی شهادت تو، قصهی چاقوهای پیدرپی که ناجوانمردانه و بیرحمانه بر جسمت نشست،
از کثیف شدن روح دو نامردی آغاز میشود که اسیر هوس شهوت و غضب بودند
و ادامه پیدا میکند با بیحیایی و بیمسئولیتی دختران نوجوانی که خلاف فطرت خود عمل کردهاند و چنگ به صورت شرع و قانون انداختهاند! 😔
قصهی شهادت تو، ادامه پیدا میکند با غیرت زیبا و مثالزدنیات و شجاعت و انسانیتت.
قصهی شهادت تو، قصهی ارزشهایی است که قرنهاست در قصههای مادران سرزمین ما درخشیده است.
شهید_غیرت !
شهید_ناموس !
شهید_امربهمعروف !
آقا حمید رضای الداغی!
نامت به تاریخ ما پیوست.
مثل علی خلیلی، مثل علی لندی، مثل حسن امیدزاده، مثل ریزعلی، ...
ما به شما افتخار کردهایم و میکنیم.
ولی
امروز مثل شما نگران دخترانمان هستیم.
نگران دخترانی که هر چه گفتهایم و میگوییم، باور نمیکنند که پوشش و رفتار درست، عامل امنیت خودشان است.
و اینگونه تجربهای تلخ باید برای چندمین بار تکرار شود
و خانوادهای اینگونه به سختترین و تلخترین درد دچار شود،
تا شاید عدهای باور کنند فلسفهی قرآنی پوشش را:
«فیطمع الذی فی قلبه مرض»
#شهید_حمیدرضا_الداغی
#حجاب
کـانـالرسمےشھیـداحمـدمَشلَـب🥀
♡j๑ïท🌱↷
『 @AhmadMashlab1995 』
هدایت شده از هواداران استاد رائفی پور
ولی خیلی از ما دهه هشتادیا یجور دیگه بهت ارادت داریم استاد :)
انشااالله در مسیر ظهور ثابت قدم باشید
تولدتون مبارک سرباز امام زمان :)🎉
«Fatemeh A»
💠@raefipourfans
شهید احمد مَشلَب 🇵🇸
ولی خیلی از ما دهه هشتادیا یجور دیگه بهت ارادت داریم استاد :) انشااالله در مسیر ظهور ثابت قدم باشید
به هیاهوی این روزها نگاه نکنید
رائفیپور همان سرباز امام زمان است که از ابتدا بود
همان جوانی که نرم افزار نفوذ به قلب قشر خاکستری رو کشف کرد و تونست دست خیلیارو بگیره و ببره سمت اسلام
تولدت مبارک حاجی جان❤️
کـانـالرسمےشھیـداحمـدمَشلَـب🥀
♡j๑ïท🌱↷
『 @AhmadMashlab1995 』
هدایت شده از ahmadreza
#رمان_واقعی_سرزمین_زیبای_من
#قسمت_چهاردهم📝
✨ تیـــکه هـای استـــخــوان
روز دادگاه، هیجان غیر قابل وصفی داشتم ... اونقدر که به زحمت می تونستم برای چند دقیقه یه جا بشینم😬
از یه طرف هم، برخورد افراد با من طوری بود که به این فشار اضافه می شد😕...
انگار همه شون مدام تکرار می کردن ...
"تو یه سیاه بومی هستی ... شکستت قطعیه ... به مدارک دل خوش نکن"😏
رفتم به صورت آب زدم، چند تا نفس عمیق کشیدم و برگشتم ... داشتم به راهروی ورودی دادگاه نزدیک می شدم که ... یه صدایی رو کاملا واضح شنیدم ...😒
- شاید بهتر بود یه وکیل سفید مےگرفتیم ... این اصلا از پس کار برمیاد؟
بعید می دونم کسی به حرفش توجه کنه... فکر می کنی برای عقب کشیدن و عوض کردن وکیل دیر شده باشه؟"🤔
این؟ ... وکیل سفید؟
نفسم بند اومد ...
حس کردم یه چیزی توی وجودم شکست💔
حس عجیبی داشتم ... اونها بدون من، حتی نتونسته بودن تا اینجا پیش بیان ... اون وقت ..." این اصلا از پس کار برمیاد؟ " ... " این؟ " ... باورم نمی شد چنین حرف هایی رو داشتم می شنیدم ... هیچ کسی جز من سیاه ... حاضر نشده بود با اون مبلغ ناچیز از حق اونها دفاع کنه اما حالا ... این جواب خیرخواهی و انسان دوستی من بود😏😒
به سرعت برق، تمام لطف های اندکی رو که سفیدها در حقم کرده بودن از جلوی چشم هام رد شد ... حس سگی رو داشتم که از روی ترحم ... هر بار یه تیکه استخوان جلوش انداخته باشن ... انسان دوستی؟
حتی موکل های من به چشم انسان ... و کسی که توانایی داره و قابل اعتماده ... بهم نگاه نمی کردن ...😞
لحظات سخت و وحشتناکی بود ... پشت به دیوار ایستادم و بهش تکیه دادم..
مغزم از کنترل خارج شده بود...
نمی تونستم افکاری رو که از ذهنم عبور می کرد، کنترل کنم ...
تمام زجرهایی رو که از روز اول مدرسه تجربه کرده بودم ... دستی رو که توی 19سالگی از دست داده بودم ... هنوز درد داشت و حتی نمی تونستم برای شستن صورتم ازش استفاده کنم ... مرگ ناعادلانه خواهرم ... همه به سمتم هجوم آورده بود ...
دیگه حسم، حس آزادی طلبی و مبارزه برای عدالت نبود😠...
حسم، مبارزه برای دفاع از حق انسان های مظلوم... که کسی صداشون رو نمی شنید؛ نبود ... حسی که من رو به سمت وکالت کشیده بود ... حالا داشت به تنفر از دنیای سفید تبدیل می شد😡... حس انسایت که در قلبم می مرد ...
وارد راهروی دادگاه شدم ... اما نه برای دفاع از انسان های سفید ... باید پرونده رو برای اثبات برتری خودم پیروز می شدم💪..
باید به همه اونها ثابت می کردم که من با وجود همه تبعیض ها و دشمنی ها، قدرت پیروزی و برتری رو دارم ...
دیگه نه برای انسانیت ... که انسانیتی وجود نداشت😏...
نه برای دفاع از اون دو تا سفید ... که با بی چشم و رویی دستم رو گاز گرفته بودن😏..
باید به خاطر دنیای بومی های سیاه و کسب برتری پیروز می شدم...
جلسه دادگاه شروع شد ... موضوع پرونده به حدی ساده بود که به راحتی می شد حتی توی یک یا دو جلسه تمومش کرد ...
اما تا من می خواستم صحبت کنم، وکیل خوانده توی حرفم می پرید یا مرتب فریاد می زد
"اعتراض دارم آقای قاضی" ...
و با جمله وارده ... دهان من بسته می شد😶
موکل هام به کل امیدشون رو از دست داده بودن و مدام با ناراحتی و عصبانیت، زیر چشمی بهم نگاه می کردن ... یاس و شکست توی صورت شون موج می زد😏
اومدم و توی جایگاه خودم نشستم ... وکیل خوانده پشت سر هم و بی وقفه حرف می زد ... حرف هاش که تموم شد، رفت و سر جاش نشست ... قاضی دادگاه رو به من کرد ... .
- آقای ویزل ... حرفی برای گفتن ندارید؟
فقط بهش نگاه می کردم😟
موکل هام شدید عصبی شده بودن ...
- آقای ویزل، با شمام ... حرفی برای گفتن ندارید؟🤔😏 ...
از جا بلند شدم ... این آخرین شانس تمام زندگی من بود ... یا مرگ یا پیروزی ...
- حرف آقای قاضی؟😏
آیا گوشی برای شنیدن حرف انسان های مظلوم هست؟
آیا کسی توی این کشور ... گوشی برای شنیدن داره؟ ...
وکیل خوانده با عصبانیت از جا پرید ... "اعتراض دارم آقای قاضی ... این حرف ها مال دادگاه نیست"☝️
- اعتراض وارده ... شما دارید توی صحن دادگاه اهانت می کنید😠...
- من اهانت می کنم؟😠
و صدام رو بالا بردم ...
"من که هر بار دهنم رو باز کردم، اجازه صحبت بهم داده نشد؟" ...
#ادامه_دارد...
کـانـالرسمےشھیـداحمـدمَشلَـب🥀
♡j๑ïท🌱↷
『 @AhmadMashlab1995 』