شهید احمد مَشلَب 🇵🇸
📚ࢪمـآن: #از_نجف_تا_کربـلا🥀✨ نویسنـــ✍🏻ـــدھ: #ࢪضـوان_میــم🌱 #قسمت_پانزدهم چادر خیلی بهش میومد.گل
📚ࢪمـآن: #از_نجف_تا_کربـلا🥀✨
نویسنـــ✍🏻ـــدھ: #ࢪضـوان_میــم🌱
#قسمت_شانزدهم
-آخ رضوان راستی جواب اون سوالم رو یادت رفت بهم بگی.
—کدوم!!!
-همون که مگه خدا به من نامحرمه که توی نماز باید پوشیده باشیم؟
—آهان.ببین مثلا ما برای هرکاری که باید بکنیم یا هرجایی که بخواهیم بریم یک پوشش و لباسی داریم.مثلا ما وقتی میریم مهمونی با لباس خونه ای نمیریم.یا وقتی میریم مدرسه با لباس مخصوص مدرسه هستیم.حالا خدا به ما خانوم ها میگه برای عبادت من شما باید پوشیده باشید.لباس مخصوص نماز و عبادت خدا هم چادره.چون خود خدا گفته.
-آهان.خیلی خوب گفتی ممنونم.
—خواهش می کنم عزیزم.
نزدیک ها تیر هشصد بودیم که یهو دو نفر عین جن از پشت دست هامون رو گرفتن.دوتامون یخ کردیم از ترس.ولی وقتی صدای نرگس و زینب رو شنیدیدم که می گفتن:
-به به دوتا خواهر عاشق.چه عجب چشم ما به جمال شما روشن شد.
من و گلی هم که خندمون گرفته بود و از ترسمون هم عصبانی بودیم کاری نداشتیم جز نیشگون گرفت و خط و نشون کشیدن.
خلاصه راه رو چهار نفره ادامه دادیم.ظهر شده بود و هوا داغه داغ بود.دیگه نزدیک بود از گرما دود از سرمون بلند بشه.هرچی آب روی سرمون میریختیم در آن واحد تبخیر میشد.
-وای پختم یعنی.به معنای کلمه .این بیابون معلوم نیست چشه.شب ها از سرما تیلیک تیلیک می کنیم ظهر ها در حال سرخ شدنیم.
در وسط حرف زینب نرگس گفت:
-وای بچه ها اونجا دارن چایی می دن من الان واقعا به چایی نیاز دارم.از خستگی دارم میمیرم.بریم توی موکب که خنک باشه یه چایی هم بخوریم.
همه باهاش موافقت کردیم و رفتیم چایی گرفتیم.
نشتیم توی موکب ایرانی که همون موقع سخنرانی داشت.همین طور که چایی می خوردیم به سخنرانی هم گوش دادیم.
-می دونید من توی این راه چی دیدم.یه زائری بود یکی از دوستان من.پارسال با هم اومده بودیم.از چایی ای لیوانی شیشه ای نمی خورد.می گفت این لیوان ها کثیفه و توی یک تشت می شورن و .....
دیگه ادامه نمی دم ولی اون شب یهو از خواب بلند شد و زد زیر گریه.بهش گفتم چی شده رفیق.گفت حاجی خواب دیدم.گفتم چی؟گفت یک خانومی بود. بهم گفت این چایی هارو خود پسرم حسین برای زائر هاش میریزه نگو کثیفه.
با این حرف سخنران همه جمعیت زدن زیر گریه.صدای هق هق گریه از گوشه کنار موکب میومد..
چایی ها رو خود حسین میریزه....
⇦ایـن داستـآن ادامہ داࢪد⇨
j๑ïท⇨⇩
➺°.•| @AhmadMashlab1995♡
شما جوانان باید توجہ داشتہ باشید ڪہ ڪار آسانے در مقابل این دشمن ندارید؛ هر ثانیہ براے جوان امروز اهمیت زیادے دارد و او باید به جاے ساعت، زمانسنج بر دست داشته باشد.
#حاجحسینیکتا💡
☑️ @AhmadMashlab1995
شهید احمد مَشلَب 🇵🇸
⬆معـرفے شهیـد⬆ 💫شهیـد متین ساعدی💫 ✨جـزء شهـداے تـرور✨ 🌴ولادت⇦31اردیبهشت سـال1377🌿 🌴محـل ولادت⇦سنندج🌿
⬆معـرفے شهیـد⬆
💫شهیـد جهاد مغنیه💫
✨جـزء شهـداے مدافـعحرمـ✨
🌴ولادت⇦12اردیبهشت سـال1370🌿
🌴محـل ولادت⇦طیردبا🌿
🌴شهـادت⇦28دی سـال1393🌿
🌴محـل شهـادت⇦قنیطره_سوریه🌿
🌴نحـوه شهـادت⇦در حمله بالگرد های اسرائیلی به کاروان به فیض عظیم شهادت نائل آمد🥀🕊
نویسنــ✍🏻ــده:بانوےمحجبـه
کپےبـدوننـامنـویسنـدهحـرام🚫
ـــــــــــــــ|••🦋🌿••|ـــــــــــــــ
『 @AhmadMashlab1995 』
به یک خیابان
منتهی به حرم
نیازمندیم..
#السلامعلیکیااباعبداللهالحسین 💔
#صلےاللهعلیڪیااباعبدالله
#اللهمالرزقناحرم
#ما_ملت_امام_حسینیم
🌸🍃 @ahmadmashlab1995💞
شهید احمد مَشلَب 🇵🇸
تومیآییوقلبهایسیاهشدهازتنهاییرا... دوبارهباحضورروشنیبخشخود نورانی
بے #تـو چہ زود مےگـذࢪد،هفتـہ هاے مـآ...🥀✨
#یاایهاالعزیز🌱🌸
| #اللهـمعجـللولیـڪالفـرجـــ|
✅ @Ahmadmashlab1995
فرقۍنمیکند!
شلمچه حساب موصل قدس!
یاکوچھ پسکوچههای تهران!
بسیجۍسهمشدویدنپابھ پای #انقلاب است.
#بسیجۍ😎⛓
☑️ @Ahmadmashlab1995
#تلنگر💥
زندگے مثل جلسه امتحان است!
بارها غلط مےنویسیم
پاک مےکنیم🎈
و دوباره غلط مےنویسیم :)
غافل از اینکه ناگهان #مرگ فریاد میزند؛
برگه ها بالـا••➣
☑️ @AhmadMashlab1995
دو آرزو به دل مادر جوانش ماند
کفن برای حسین و حرم برای حسن...
#ایام_فاطمیہ🏴
☑️ @AhmadMashlab1995
شهید احمد مَشلَب 🇵🇸
جبران نمیشوے حتی، به گریههاے عمیق...! #شهید_احمد_مشلب💛🌿 #هر_روز_با_یک_عکس ✅ @AHMADMASHLAB1995
شهیدها هم متولد مےشوند مثل ما
اما مثل ما نمےمیرند...
براے همیشہ زنده مےمانند
مثل تو اے شهید...
تو جدا از همہ متعلق بہ همہاے...🌱
#شهید_احمد_مشلب💛🌿
#هر_روز_با_یک_عکس
✅ @AHMADMASHLAB1995
#سخن_بزرگان✋🏻
دوستداشتن آدمهاۍ بزرگ،انسان را بزرگ میڪند;
و دوستداشتن آدمهاۍنورانی بھ انسان نورانیت میدهد...
اثر وضعی محبوب، آن قدر زیاداست،
ڪه آدم باید مراقب باشد مبادا به افراد بیارزش علاقه پیدا ڪند...
#استاد_پناهیان🌱
#آدمهرکسیرودوستداشتهباشھ
#شبیهشمیشه!
#مراقبانتخابتباش :)
☑️ @AhmadMashlab1995