شهید احمد مَشلَب 🇵🇸
#داستانک ◀️ چاره گر باش ▶️ در یک مزرعه تعدادی از حیوانات به همراه صاحب مزرعه زندگی میکردند. یک رو
#داستانک
◀️رنج یا موهبت..!؟ ▶️
آهنگری با وجود رنجهای متعدد و بیماری اش عمیقا به خدا عشق می ورزید. روزی یکی از دوستانش که اعتقادی به خدا نداشت، از او پرسید: تو چگونه می توانی خدایی را که رنج و بیماری نصیبت می کند، را دوست داشته باشی؟
آهنگر سر به زیر اورد و گفت وقتی که میخواهم وسیله آهنی بسازم، یک تکه آهن را در کوره قرار می دهم. سپس آنرا روی سندان می گذارم و می کوبم تا به شکل دلخواه درآید. اگر به صورت دلخواهم درآمد، می دانم که وسیله مفیدی خواهد بود، اگر نه آنرا کنار میگذارم.
همین موضوع باعث شده است که همیشه به درگاه خدا دعا کنم که خدایا ، مرا در کوره های رنج قرار ده، اما کنار نگذار!🌷🌸
#خدایا_دستمان_را_رها_نکن
@AHMADMASHLAB1995
شهید احمد مَشلَب 🇵🇸
به نقل از همسر شهید : زمستان سال نود و یک دعوت شدیم خانهی یکی از اقوام که از قضا ماهواره هم داشتن
[🙂 ]رفیقش میگفت
[🗣 ]یه شب تو خواب دیدمش بهش گفتم
[] محمدرضا اینقدر از حضرت زهرا(س) خوندی چیشد اخرش؟
[😇 ]گفت
[😍 ]همینکه تو بغل پسرش #امام_زمان(عج) جان دادم برایم کافیست...
#شهید_محمد_رضا_تورجے_زاده🌷
#هر_روز_با_یک_شهید
@AHMADMASHLAB1995
شهید احمد مَشلَب 🇵🇸
💠قسمت پنجم وصیت نامه شهید مدافع حرم لبنانی #احمدمشلب💠 🌺وصیت احمد به آقای دقدوق🌺 عموى عزيزم؛گرمتر
💠 قسمت ششم وصیت نامه
شهید مدافع حرم لبنانی #احمدمشلب💠
🌺 #وصیت_شهیداحمدمشلب_به_برادران🌺
❤️و برادرانم
سلام بر شما اى برادران،مرا ببخشيد و دعا كنيد و صبر كنيدو بدانيد كه دنيا فانى ست و من در كنار پروردگار هستم.
به جوانان توصيه ميكنم كه نماز خود را در اول وقت بخوانيد،قرآن بخوانيد و مواظب نماز و دين خود باشيد،محرم و عاشورا را زنده نگه داريد و زيارت عاشورا را بخوانيد كه بسيار مهم است حتى شده روزى يك بار زيرا بسيار مهم است.
مواظب خود باشيد و براى ما دعا كنيد و مرا ببخشيد شايد شما را كم مى ديدم و فرست براى باهم بودنمان كم بود،پس مرا ببخشيد و مواظب خود باشيد.
🌺 #وصیت_شهیداحمدمشلب_به_خواهران 🌺
و به دختران ؛اينكه مواظب حجاب خود باشيد كه اين مهم ترين چيز است،در اجتماع ما كسى به فكر رعايت حجاب و اخلاق نيست ولى شما به فكر باشيد و زينبى برخورد كنيد،سه چهارم دختران حال حاضر حجابشان حجاب نيست و چيزهايى كه مى پوشند واقعا حجاب نيست،ممكن است عبا بپوشند ولى عبايشان داراى مد و زرق و برق است كه من براى اولين بار است كه ميبينم و حجابشان حجاب نيست و ما داريم به سراغ بدعت ها مى رويم و يا حجاب مى پوشد ولى بدن نما و يا حجاب دارد ولى به مردم نگاه ميكند،بايد چشمان خود را به زمين بدوزد و احترام عبايى را كه بر سر دارد را نگه دارد.
ما بايد از فاطمه زهرا سلام الله عليها الگو بگيريم،حضرت زينب سلام الله عليها به گونه اى بود كه غير از حضرت على (ع)كسى اورا نمى ديد.
الان حجاب بر سر دارد ولى همراه با مدل هاى جديد،يا صورت را آرايش مى كند.
#قسمت_ششم
#وصیتنامه_شهید_مشلب
#به_برادران_و_خواهران
@AHMADMASHLAB1995
May 11
محمدسلمان_خبر.mp3
4.31M
نوااهنگ زیبای #خبر
🎤باصدای #محمد_سلمان
🎧آی عاشقا خبرخبر #حسین داره دل می بره...
🎧بگین گنه کارا بیان #حسین بدَارم میخره...
#پیشنهاد_دانلود
#اختصاصی_کانال
@AHMADMASHLAB1995
شهید احمد مَشلَب 🇵🇸
🌹🕊🌹🕊🌹 🕊🌹🕊🌹 🌹🕊🌹 🕊🌹 🌹 #لات_های_بهشتی #پناه_حرم۵ عطیه خواهر مجید مےگوید: چند روز مانده به رفتن، لبا
🌹🕊🌹🕊🌹
🕊🌹🕊🌹
🌹🕊🌹
🕊🌹
🌹
#لات_های_بهشتی
#پناه_حرم۶
پای مجید به سوریه که رسید بیقراریهای مادر آغاز شد.😔
مادر یا به خاطر بد شدنِ حالش، در بیمارستان است یا به گردان رفته و اعتراض میکند که ما رضایت نداشتیم و باید مجید برگردد.😠😐
همه هم قول میدهند هر طور که شده مجید را برگردانند.😶
مجید هم برای آرامش بیقراریهای مادرش هر روز چندین بار تماس میگیرد و شوخیهایش حتی از پشت تلفن ادامه دارد.🙃
خواهر کوچکتر مجید میگوید:
«روزی چند بار تماس میگرفت و تا آمار ریز خانه را میگرفت. اینکه شام و ناهار چه خوردهایم؟
اینکه کجا رفتهایم و چه کسی به خانه آمده است؟
همهچیز را موبهمو میپرسید.😄
آنقدر که خواهرش به شوخی مےگوید: «مجید تهران که بودی روزی یکبار حرف میزدیم» اما حالا روزی پنج شش بار تماس میگیری. ازآنجا به همه هم زنگ میزد. مثلاً با پسردایی پدرم و فامیلهای دورمان هم تماس میگرفت. هرکسی ما را میدید میگفت راستی مجید دیروز تماس گرفت و فلان سفارش را کرد. تا لحظه آخر هم پای تلفن شوخی میکرد.😀 آخر هر تماس هم با مادرم دعوایش میشد؛ 😅اما دوباره چند ساعت بعد زنگ میزد....
همانجا را هم با شوخیهایش روی سرش گذاشته بود.😐 مجید به خاطر خالکوبی هایش طوری در سوریه وضو می گرفته که معلوم نباشد. اما شب آخر بی خیال می شود و راحت وضو می گیرد. وقتی جوراب یکی از رزمندها را می شست. یکی از بچه ها که تازه مجید را در سوریه شناخته بود به او می گوید:
"مجیدجان تو این همه خوبی حیف نیست خالکوبی داری"؟😒
مجید هم جواب می دهد:
"این خالکوبی یا فردا پاک مےشود، یا خاک مےشود".😐
مجید حتی لحظه شهادتش بااینکه چند تیر به شکمش خورده باز شوخی میکرده و فحش می داده است و برای داعش خط و نشان مےکشید!😠😡
حتی به یکی از همرزمهایش گفته بیا یک تیر بزن خلاصم کن.😐
وقتی بقیه می گفتند:
"مجید داری شهید می شوی فحش نده".😐 می گفت:
"من همینطوری هستم. آنجا هم بروم همین شکلی حرف می زنم".😁😂
یکی از دوستانش میگوید هرکسی تیر میخورد بعد از یک مدت بیهوش میشود. مجید سه ساعت تمام بیدار بود و یکبند شوخی میکرد و حرف میزد تا اینکه شهید شد.»☺️🙄
#ادامه_دارد...
#کپی_باذکر_منبع
@AHMADMASHLAB1995
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⭕️ حسین فریدون به ۵ سال حبس محکوم شد.👏🏼👏🏼👏🏼
اتهام حسین فریدون اخذ رشوه است
🔹اسماعیلی سخنگوی قوه قضاییه در نشست خبری
🔸درباره پرونده حسین فریدون دادگاه تجدید نظر حکم صادر کرده و برای سه نفر ارفاق قائل شده است.
🔸در مورد حسین فریدون 7سال حبس به 5سال حبس تبدیل شد و ۳۱ میلیارد باید پرداخت کند.
#حسین_فریدون
#رئیسی_مچکریم
#تدبیروامید_واقعی
#اندڪےبصیرت
🌸🍃
@Ahmadmashlab1995
شهید احمد مَشلَب 🇵🇸
💔 آسمانےتر از آن بود که در خاک بماند... #شهید_احمد_مشلب #هر_روز_با_یک_عکس @AHMADMASHLAB1995
💔
تماشاے پَرواز
عذابے بیش نیست
وقتی بالَت شکستہ باشــد
کاش من هم بالی داشتم تا به عرش کبریایی معبودم پرواز می کردم
آه شهادت...
#شهید_احمد_مشلب
#هر_روز_با_یک_عکس
@AHMADMASHLAB1995
شهید احمد مَشلَب 🇵🇸
#داستانک ◀️رنج یا موهبت..!؟ ▶️ آهنگری با وجود رنجهای متعدد و بیماری اش عمیقا به خدا عشق می ورزید.
#داستانک
◀️ مامور ▶️
مامور کنترل مواد مخدر به یک دامداری در ایالت تکزاس امریکا می رود و به صاحب سالخورده ی آن می گوید:
باید دامداری ات را برای جلوگیری از کشت مواد مخدربازدید کنم." دامدار، با اشاره به بخشی از مرتع ، می گوید:
"باشه، ولی اونجا نرو.". مامور فریاد می زنه:"آقا! من از طرف دولت فدرال اختیار دارم." بعد هم دستش را می برد و از جیب پشتش نشان خود را بیرون می کشد و با افتخار نشان دامدار می دهد و اضافه می کند:
"اینو می بینی؟ این نشان به این معناست که من اجازه دارم هرجا دلم می خواد برم..در هر منطقه یی...
بدون پرسش و پاسخ. حالی ات شد؟ میفهمی؟"
دامدار محترمانه سری تکان می دهد، پوزش می خواهد و دنبال کارش می رود
کمی بعد، دامدار پیر فریادهای بلند می شنود و می بیند که ماموراز ترس گاو بزرگ وحشی که هرلحظه به او نزدیک تر می شود، دوان دوان فرار می کند.
به نظر می رسد که مامور راه فراری ندارد و قبل از این که به منطقه ی امن برسد، گرفتار شاخ گاو خواهد شد. دامدار لوازمش را پرت میکند، باسرعت خود را به نرده ها می رساند واز ته دل فریاد می کشد:" نشان. نشانت را نشانش بده !"
#در_هر_مقام_که_هستی_مغرور_نباش
@AHMADMASHLAB1995