🍃برخیزید که خورشیــ☀️ــد شمایید
🍁درعالم #ناامیدی، امید♥️ شمایید
🍃در جشن طلوع #صبح در باغ وجود
🍁آن گل🌷که بروی صبح خندید
#شمایید
#صبحتون_شهدایی😍😍
#شهید_احمد_مشلب😍😍
#هر_روز_با_یک_عکس
@AHMADMASHLAB1995
شهید احمد مَشلَب 🇵🇸
#داستانک ◀️ تخم مرغ ▶️ زنی مشغول درست کردن تخم مرغ برای صبحانه بود. ناگهان شوهرش سراسیمه وارد آشپ
#داستانک
◀️ گنجشک و آتش ▶️
گنجشکی با عجله و تمام توان به آتش نزدیک می شد و برمی گشت!
پرسیدند : چه می کنی ؟
پاسخ داد : در این نزدیکی چشمه آبی هست و من مرتب نوک خود را پر از آب می کنم و...
آن را روی آتش می ریزم !
گفتند : حجم آتش در مقایسه با آبی که تو می آوری بسیار زیاد است ! و این آب فایده ای ندارد!
گفت : شاید نتوانم آتش را خاموش کنم ، اما آن هنگام که خداوند می پرسد : زمانی که دوستت در آتش می سوخت تو چه کردی؟
پاسخ میدم : هر آنچه از من بر می آمد!
@AHMADMASHLAB1995
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌺 #ويژه
📹ببينيد
🔸روايت رهبرانقلاب از نامگذاری #هفته_وحدت توسط ايشان
#هفته_وحدت_مبارک
@AHMADMASHLAB1995
اے برادرم.
#عهدے بر گردن ماست ڪہ ما ادامہ دهندہ ے راہ #جهادے ڪہ تو رفتے باشیم.
راہ #مقاومت و #پیروزے تا #ظهور #حضرت_حجہ (عج)
اے ڪسے ڪہ امانت دار خون و ارواح شهدایے
اے سرور من ،اے امین العام
تجدید عهد و وفا میڪنیم
#احمد #شهید_آخر نخواهد بود
و هرگز تورا در میان #میدان_رزم تنها نخواهیم گذاشت...
.
سخنران: #علی_الهادی_محمد_مشلب
#برادر_شهید_احمد_مشلب
زمان: #یوم_الشهید 2016
#کپی_باذکر_منبع
@ahmadmashlab1995 🥀
May 11
#زندگی_به_سبک_شهدا🔥
#زندگی_شهیدانه🌸
✍چنان با شهدا عجین بود ڪہ در سخنرانے هایش مے گفت: من با شهدا راه مےروم .
غذا مےخورم و مےخوابم و این آسایشے ڪه برای من شهیدان بوجود آورده اند هرگز نخواهم گذاشت پرچـم یامهــدی ادرکنے، آن ناله های رزمندگان در نمازهای شب و هنگام شب عملیات زمین بماند.
حاج عباس همــواره در سخنرانے هایش میگفت: جسمم را به خاڪ و روحم را به خـدا و راهم را به آیندگان مے سپارم.
جزو بهترین تڪ تیراندازهای ایران بود او همواره سخت ترین راه را انتخاب مےکرد چه آن زمان که فرمانده گردان صابرین تیپ امام زمان(عج) لشڪر عاشــورا بود و چه زمانے که بعد از بازنشستگے نشستن را بر خود حرام کرد و راه سوریه در پیش گرفت.
#شهید_عباس_عبداللهی🌹
@AHMADMASHLAB1995
شهید احمد مَشلَب 🇵🇸
🕊🌸🕊🌸 🌸🕊🌸 🕊🌸 🌸 #لات_های_بهشتی #محسن۲ ....عکس هایش را که گرفت از محیط جبهه خسته شد و گفت : «میخوام
🌸🕊🌸🕊
🕊🌸🕊
🌸🕊
🕊
#لات_های_بهشتی
#محسن۳
دیگه وقتی کسی سر به سرش مےذاشت فحش نمےداد!!!😶 و مےگفت:
« ولم کنین! بزارید این دهن بی صاحاب شده بسته بمونه!!»🤐😐
یک روز که دیدم تنهاست رفتم سراغش و گفتم:
«چه خبر آقا محسن؟»🤗
نفس عمیقی کشید و گفت:
«وقتی از پیش شما رفتم فکر مےکردم دوباره می تونم با همون رفقام خوش باشم اما نشد !!!😕🙄
یکی دو روز با رفقام رفتیم گردش و تفریح اما باهاشون حال نمی کردم ...😟
رفتم خونه و خیلی با خودم فکر کردم و گفتم :
«اگه #رفیق_بامرام میخوای باید برگردی جبهه...🙃 هرچی هست همون جاست.🤗 برای همین تصمیم گرفتم دور گذشتم رو خط بکشم و برگردم جبهه».☺️
گفتم:
«تو که هنوز ۲۰سالت نشده مگه چیکار مےکردی تو گذشته؟»😳🤔
گفت:
«نپرس !!😞 من با این سن، ده تا پرونده تو #کلانتری دارم ...😥
بابام خیلی از دستم اذیت مےشد !
یکبار خودش منو لو داد. 😰😱
یک بار هم گفت :«تو برا من آرزو نذاشتی !خبر مرگت بیاد از دستت راحت شم .» 😞☹️
من اولش برای #آرتیس_بازی اومدم جبهه💪 اما اینجا دیدم بچه ها چقدر با مرام هستن!😥🙃 همدیگه رو دوست دارن و برای پول کاری نمی کنن"..
#ادامه_دارد...
#کپی_با_ذکر_لینک_لطفا
#لاتهای_بهشتی_ادامه_دارد
@AHMADMASHLAB1995
شهید احمد مَشلَب 🇵🇸
#داستانک ◀️ گنجشک و آتش ▶️ گنجشکی با عجله و تمام توان به آتش نزدیک می شد و برمی گشت! پرسیدند : چ
#داستانک
◀️ صدف های بدبو ▶️
شغل مردی تمیز کردن ساحل بود. او هر روز مقدار زیادی از صدفهای شکسته و بدبو را از کنار دریا جمعآوری میکرد. و مدام به صدفها لعنت میفرستاد چون کارش را خیلی زیاد میکردند. او باید هر روز آنها را روی هم انباشته میکرد و همیشه این کار را با بداخلاقی انجام میداد.
روزی، یکی از دوستانش به او پیشنهاد کرد که خودش را از شر این کوه بزرگی که با صدفهای بدبو درست کرده بود، خلاص کند. او با قدرشناسی و اشتیاق فراوان این پیشنهاد را پذیرفت.
یک سال بعد، آن دو مرد، در جایی یکدیگر را دیدند. آن دوست قدیمی از او دعوت کرد تا به دیدن قصرش برود. وقتی به آنجا رسیدند مرد نظافتچی نمیتوانست آن همه ثروت را باور کند و از او پرسید چطور توانسته چنین ثروتی را بدست بیاورد.
مرد ثروتمند پاسخ داد: "من هدیهای را پذیرفتم که خداوند هر روز به تو میداد و تو قبول نمیکردی! در تمام صدفهای نفرتانگیز تو، مرواریدی نهفته بود"
اکثر مواقع هدایا و موهبتهای الهی در بطن خستگیها و رنجها نهفتهاند، این ما هستیم که موهبتهایی را که خدا عاشقانه در اختیار ما قرار میدهد، ندانسته رد میکنیم!
@AHMADMASHLAB1995
سر سپردند و سر فدا ڪردند
ارباً اربا ، مُقَطَعُ الاعَضاء
ذڪر لبهایشان دمِ آخر
" لَڪَ لبیڪ #مهدی_زهرا"
#سالروز_شهادت
#شهدای_اربعه_حلب
#شهید_مصطفی_موسوی
#شهید_محمدرضا_دهقان_امیری
#شهید_احمد_عطایی
#شهید_مسعود_عسگری
#آنها_به_امام_زمانشان_لبیک_گفتند
@AHMADMASHLAB1995
#خاطرات_شهدا🔥
بدانید من برای هیچ چیز به سوریه نرفتم که اهداف مادی داشته باشم. راه برای هدف مقدس دفاع از نوامیس و کیان مسلمین و برای مقابله با استکبار و راس آن رژیم جعلی و سفاک اسرائیل، رژیم کودک کش و جنایت پیشه رژیم صهیونیستی هرچه در توان دارید بر این این رژیم جعلی فریاد بکشید و خشم و نفرتتان را نثار آن کنید.
کینه های انقلابیان رسوب نگیرد و فراموش نکنید که همه ما شیعه علی ابن ابی طالب هستیم. شیعه علی علیه السلام ذلت نمی پذیرد. آقا و مولای ما حسین ابن علی علیه السلام هم تن به ذلت نداد.
روحانی #شهید_علی_تمامزاده
#هر_روز_با_یک_شهید
@AHMADMASHLAB1995
#شهیدانه
#شهادت طلوعی دوباره است ...
که تو را میخواند
#عقل و #عشق در رگهای #شهادت جاریست
#عقل می گوید برو
و
#عشق میخواند بیا ...
آنگاه در آغوش #معشوق و #معبودت "الله" جای میگیری
سلام برشما #شهیدان که خدا #عاشقتان شد و شما را #آسمانی کرد
#شهدا با #نگاهتان ما را هم #آسمانی کنید
#اللهم_ارزقنا_شهاده_فی_سبیلک
#شهید_احمد_مشلب🥀🕊
#هر_روز_با_یک_عکس
@AHMADMASHLAB1995
شهید احمد مَشلَب 🇵🇸
#داستانک ◀️ صدف های بدبو ▶️ شغل مردی تمیز کردن ساحل بود. او هر روز مقدار زیادی از صدفهای شکسته و
#داستانک
◀️ صد دلاری ▶️
یک سخنران معروف در مجلسی که دویست نفر در آن حضور داشتند، یک صد دلاری را از جیبش بیرون آورد و پرسید: چه کسی مایل است این اسکناس را داشته باشد؟ دست همه حاضرین بالا رفت.
سخنران گفت: بسیار خوب، من این اسکناس را به یکی از شما خواهم داد ولی قبل از آن می خواهم کاری بکنم. و سپس در برابر نگاه های متعجب، اسکناس را مچاله کرد و پرسید: چه کسی هنوز مایل است این اسکناس را داشته باشد؟ و باز هم دست های حاضرین بالا رفت.
این بار مرد، اسکناس مچاله شده را به زمین انداخت و چند بار آن را لگد مال کرد و با کفش خود آن را روی زمین کشید. بعد اسکناس را برداشت و پرسید: خوب، حالا چه کسی حاضر است صاحب این اسکناس شود؟ و باز دست همه بالا رفت. سخنران گفت: دوستان، با این بلاهایی که من سر اسکناس در آوردم، از ارزش اسکناس چیزی کم نشد و همه شما خواهان آن هستید.
و ادامه داد: در زندگی واقعی هم همین طور است، ما در بسیاری موارد با تصمیمــاتی که می گیریم یا با مشکلاتی که روبرو می شویم، خم می شویم، مچالــه می شویم، خاک آلود می شویم و احساس می کنیم که دیگر پشیزی ارزش نداریم، ولی این گونه نیست و صرف نظر از این که چه بلایی سرمان آمده است هرگز ارزش خود را از دست نمی دهیم و هنوز هم برای افرادی که دوستمان دارند، آدم با ارزشی هستیم.
@AHMADMASHLAB1995
#عكس_باز_شود👆👆👆
سرلیستهای اهداف ترور رژیمصهیونیستی به گفتهی جروزالمپست، چند ماه قبل.
ديروز #بهاء_أبو_العطا به شهادت رسید.
#شهادتت_مبارك
#شهید_بهاء_أبو_العطا
#مرگ_بر_اسرائیل
#Down_with_Zion
@AHMADMASHLAB1995
شهید احمد مَشلَب 🇵🇸
🌸🕊🌸🕊 🕊🌸🕊 🌸🕊 🕊 #لات_های_بهشتی #محسن۳ دیگه وقتی کسی سر به سرش مےذاشت فحش نمےداد!!!😶 و مےگفت: « ولم
🌸🕊🌸🕊
🕊🌸🕊
🌸🕊
🕊
#لات_های_بهشتی
#محسن۴
محسن گفت:
" تو این سه روز ڪه تنها بودم خیلی فڪر ڪردم🤔 به گذشتم،😰 آیندم،😱قبر، قیامت😨😰
گفتم:«یه روزی این دنیا برای من تموم میشه !😕خب چیڪار ڪردم؟😓
اگه بگیم قبر و قیامت دروغه ڪه هزار دلیل هست ڪه راسته!😰😨
پس باید یه فڪری ڪنم.»
شروع ڪردم به #نماز خوندن و قول دادم ڪه دیگه دور خلاف نچرخم و فحش ندم .»🤐😐
خرداد۱۳۶۷بود و زمزمه های #پذیرش_قطع_نامه و #پایان_جنگ...
یڪ روز اعلام ڪردن گردان مسلم ابن عقیل به خط #پدافندی اعزام شود.
در طول مسیر، محسن به من گفت:
«حاجی!می ترسم..😨😰
می ترسم یه روز این جنگ تموم بشه و من برگردم سراغ همون رفیقام و همون ڪارام .😔🙄
گفتم:
«نه محسن جون! تو دیگه آدم درستی شدی🤗😙»
توی خط برای من وصیت می ڪرد مثلا می گفت:
«از بابام و خانوادم حلالبت بطلب.»😔😶
خلاصه در طی دو روز حضورمان در خط پدافندی ، فقط یڪ #شهید دادیم ڪه آن هم محسن بود .
😔
وقتی برای تشییع محسن به محله #اتابڪ تهران رفتم، همه از من جزئیات شهادتش را مےپرسیدند....
هیچ ڪس فڪر نمیڪرد او شهید شده باشد.😏
میگفتند:
«شما مطمئن هستی محسن #اعدام نشده؟😏
خودت دیدی شهید شده؟ 😁😉
و من به ڪار خدا فڪر مےڪردم چطور یڪ بنده خدا با تفڪر صحیح از مسیر جهنم به سوی بهشت برگشت...
#پایان_داستان_محسن
#لاتهای_بهشتی_ادامه_دارد
#ڪپی_با_لینڪ_لطفا
@AHMADMASHLAB1995