eitaa logo
احمد رهبری ۴۷۰
148 دنبال‌کننده
276 عکس
415 ویدیو
9 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
۴۲ (امام موسی ابن جعفر ع) کاظمین غوغا شده بزم غم برپا شده هفتم امام ما،رفته از این دنیا در گوشه ی زندان،راحت شد از غم ها یا موسی جعفر۴ روز درد و ماتم است سینه ها پر از غم است شهید کینه شد،هفتم گل زهرا از داغ او گشته،بزم عزا برپا یا موسی جعفر۴ گشته زندان جای او با خدا نجوای او با ناله و افغان،با دیده ی گریان گوید رهایم کن،یا رب از این زندان یا موسی جعفر۴ هفتمین نور امید گشته در زندان شهید هر دم عدوی دین،زخم زبانش زد سندی به زهر کین،شرر به جانش زد یا موسی جعفر۴ زهر دشمن زد شرر بر تنش کرده اثر در گوشه ی زندان،او از نفس افتاد چون جد مظلومش،بر خاک غم جان داد یا موسی جعفر۴ آن غریب در وطن کرده فرزندش کفن خون شد دل شیعه،از این همه بیداد پیکر او مانده،روی پل بغداد یا موسی جعفر۴ داغ جدش تازه شد او بلند آوازه شد پیکر او تشییع،روی دوش یاران پیکر جد او،زیر سم اسبان یا موسی جعفر۴ https://eitaa.com/AhmadRahbari470
۴۴ (امام موسی ابن جعفر ع) هفتم امام و مقتدای امت گردیده رهسپر به سوی جنت کاظمین در عزا گشته چون کربلا آه و واویلا۲ شیعه بزن از داغ او به سینه رفت از جهان امام بی قرینه کاظمین در عزا گشته چون کربلا آه و واویلا۲ از ظلم و جور و کینه های هارون هفتم امام شیعه گشته دلخون کاظمین در عزا گشته چون کربلا آه و واویلا۲ موسی ابن جعفر شد اسیر زندان عمرش رسد از جور و کین به پایان کاظمین در عزا گشته چون کربلا آه و واویلا۲ سندی که دارد بغض او به سینه می زد به او زخم زبان ز کینه کاظمین در عزا گشته چون کربلا آه و واویلا۲ هر روز روزه بود و ظالمانه سندی بزد او را به تازیانه کاظمین در عزا گشته چون کربلا آه و واویلا۲ چون مادرش رو به سوی خدا کرد بر مرگ خود در محبسش دعا کرد کاظمین در عزا گشته چون کربلا آه و واویلا۲ امام ما از بس که بوده مظلوم آخر به زهر کینه گشته مسموم کاظمین در عزا گشته چون کربلا آه و واویلا۲ زهر ستم شرر زده به جانش سوزانده است تا مغز استخوانش کاظمین در عزا گشته چون کربلا آه و واویلا۲ موسی ابن جعفر شد شهید بیداد پیکر پاکش روی جسر بغداد کاظمین در عزا گشته چون کربلا آه و واویلا۲ تشییع شد بر روی دوش یاران پیکر جدش زیر سم اسبان کاظمین در عزا گشته چون کربلا آه و واویلا۲ تشییع شد پیکر اطهر او کسی نزد از کینه دختر او کاظمین در عزا گشته چون کربلا آه و واویلا۲ گریان ز داغش شیعیان مولی جسم حسین بر روی خاک صحرا کاظمین در عزا گشته چون کربلا آه و واویلا۲ از سوز داغش شیعیان خمیدند رأس حسین را از بدن بریدند کاظمین در عزا گشته چون کربلا آه و واویلا۲ https://eitaa.com/AhmadRahbari470
۳۶ (امام موسی ابن جعفر ع) هفتمین نور حق،موسی جعفری از تبار علی،نجل پیغمبری نور چشم اهل ولایی تو پدر مظلوم رضایی تو موسی جعفر۴ گلی از گلشن،خاتم المرسلین یوسف فاطمه،رهبر هفتمین یابن زهرا روح مناجاتی تو ز لطف حق باب حاجاتی موسی جعفر۴ ای امام غریب،شده ای غم نصیب کنج زندان غم،بوده ای بی شکیب بوده ای عمری گوشه ی زندان در عبادت با دیده ی گریان موسی جعفر۴ دشمن با تو چه کرد،سندی نانجیب بر لبان تو بود،ذکر امن یجیب گوشه ی زندان موقع افطار دیدی از سندی تو بسی آزار موسی جعفر۴ زان همه رنج و درد،قامت تو خمید کنج زندان غم،گشته ای تو شهید شیعه از داغت می زند فریاد پیکرت مانده بر پل بغداد موسی جعفر۴ از غم تو رضا،قامتش شد کمان بهر تشییع تو،آمدند شیعیان پیکر پاکت بر دوش یاران جسم جدت زیر سم اسبان موسی جعفر۴ https://eitaa.com/AhmadRahbari470
۳۴ (امام موسی ابن جعفر ع) گل گلزار دین موسی بن جعفر تویی از تبار علی جان پیمبر تویی هفتمین مقتدا جان تو شد فدا وای از این غم۲ کاظمین گشته از داغ تو ماتمسرا خانه از ماتم تو شده بزم عزا شیعه با چشم تر ریزد اشک از بصر وای از این غم۲ ای امام هدی شدی تو مسموم کین شده فرزند تو رضای تو دلغمین ظلم و کین شد فزون دل تو گشته خون وای از این غم۲ ای گل فاطمه بودی به کنج قفس از ستم فتادی مولای من از نفس صبر تو کم شده قسمتت غم شده وای از این غم۲ سوز داغت زده بر همه دل ها شرر پسر تو رضا ریزد سرشک از بصر شدی در راه دین کشته ی زهر کین وای از این غم۲ آن امامی که با صفا و آزاده بود کنج زندان غم از نفس افتاده بود گل زهرا نشان شده ای قد کمان وای از این غم۲ ای که بودی امام و رهبر عالمین پیکرت مانده بر روی زمین چون حسین از غم تو رضا می زند ناله ها وای از این غم۲ https://eitaa.com/AhmadRahbari470
آیینه صدق و صفا، موسی بن جعفر روح مناجات و دعا، موسی بن جعفر در بند، در تشویش، در طوفانِ ظلمت کشتی ما را ناخدا، موسی بن جعفر واشد گره از کار ما بی مزد و منت تا زیر لب گفتیم: یا موسی بن جعفر عاقبتش در دو جهان ختم به خیر است هرکس مسیرش شد "الی موسی بن جعفر" از ابتدا خورده گره حاجات شیعه با حضرت عباس؛ با موسی بن جعفر ذکر لب ما یک‌صدا: "جانم رضا جان" ذکر علی موسی الرضا: "موسی بن جعفر" در کنج زندان‌ها به صرف تازیانه افطار را می‌کرد وا، موسی بن جعفر کار خودش را کرد سِندی ابن شاهک جان داد با زهر جفا، موسی بن جعفر ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
همیشه سهم آب و نان ما چندین برابر بود چرا که رزق ما از سفره‌ی موسی‌بن‌جعفر بود اگر باب‌الحوائج خوانده می‌شد علتش این است، که با قلب شکسته مرهم دل‌های مضطر بود زن بدکار و بُشر حافی و مردان زندان‌بان به لطف او برای هرکسی ایمان میّسر بود عذاب شیعیان یا قعر زندان؟ انتخاب از او به دوشش بار جُرم دوستان تا روز محشر بود* اسیری که تمام مدت آزادی‌اش تنها زمان رفتن از زندان به یک‌ زندانِ دیگر بود امام مهربانِ مسلمین، افطار هر روزش به دست سندی‌بن‌شاهکِ ملعونِ کافَر بود اگرچه عاقبت آزاد شد، اما همه دیدند که بر یک تخته‌پاره در غل و زنجیر، پیکر بود به یاد مادرش افتاد هرکس دید جسمش را به او گفتند: "صارت کالخیال" از بس که لاغر بود ✍ * امام کاظم (علیه السلام) فرمودند: «إنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ غَضِبَ عَلَى الشِّيعَةِ فَخَيَّرَنِي نَفْسِي أَوْ هُمْ فَوَقَيْتُهُمْ وَ اللَّهِ بِنَفْسِي» ترجمه: «خداوند متعال بر شیعه غضب کرد و مرا بین جان خودم و آنان مخیّر فرمود؛ پس به خدا قسم من با جان خودم، شیعیان را حفظ کردم» 📚کافی، ج ۱، ص ۲۶۰ https://eitaa.com/AhmadRahbari470
کلامش واژه‌ واژه، خط به خط مثل پیمبر بود به وقت خطبه‌خوانی روی منبر نیز، حیدر بود چنان آئینه‌ی «وَالْكَاظِمِينَ الْغَيْظ» شد حِلمش که در خندیدنش آیات رحمانی مصوَّر بود ربود از خلق عالم دل به حُسن خُلق و ثابت کرد که تأثیر محبت بیشتر از زور و زیور بود کرامت داشت آن‌گونه که در هنگام بخشیدن غریب و آشنا در چشم او با هم برابر بود برای آب و نانت هم بخوان باب الحوائج را کسی که روزی عالم به یُمن او مقدر بود زبانِ روزه شب می‌کرد صبحش را میان بند و شب تا صبح بر روی لبش الله اکبر بود غلط گفتند زندانی شده؛ در اصل باید گفت که زندان خود اسیر حضرت موسی بن جعفر بود * * شکستند استخوانش را و رویش شد کبود اما تمام غصه‌اش از روضه‌ی پهلو و مادر بود خدارا شکر اگر کشتند، جسمش را کفن کردند خدارا شکر که رأس شریفش روی پیکر بود... https://eitaa.com/AhmadRahbari470
بیهوده قفس را مگشایید پری نیست جز مُشتِ پر از طائر قدسی اثری نیست در دل اثر از شادی و امّید مجویید از شاخۀ بشکسته امید ثمری نیست گفتم به صبا دردِ دل خویش بگویم امّا به سیه‌چال، صبا را گذری نیست گیرم که صبا را گذر افتاد، چه گویم؟ دیگر ز من و دردِ دل من خبری نیست امّید رهایی چو از این بند محال است ناچار به جز مرگ، نجاتِ دگری نیست ای مرگ کجایی که به دیدار من آیی؟ در سینه دگر جز نفس مختصری نیست «تا بال و پرم بود قفس را نگشودند امروز گشودند قفس را که پری نیست» ✍ https://eitaa.com/AhmadRahbari470