#سبڪ_زندگی
اثرات لقمه حرام در زندگی!
💠✍🏻رسول خدا صلی الله علیه و آله میفرمایند:
نماز ڪسی ڪه لقمهاش حرام است تا چهل روز قبول نمی شود و تا چهل روز دعایش مستجاب نمی گردد و هر مقدار از بدنش ڪه با حرام پرورش یافته سزاوار آتش و سوختن است.
💠✍🏻امام صادق علیه السلام :
هر ڪس بخواهد دعايش مستجاب شود، بايد ڪسب خود را حلال ڪند و حق مردم را بپردازد.
💠✍🏻امام هادے علیه السلام:
به راستى ڪه حرام، افزايش نمى يابد و اگر افزايش يابد، برڪتى ندارد و اگر انفاق شود، پاداشى ندارد و اگر بماند، توشه اےبه سوے آتش خواهد بود.
💠✍🏻حرام خوارے و قساوت قلب ارتباطی تنگاتنگ با هم دارند ڪه اگر ڪسی حرام خورد قلبش سخت شده و در برابر حق، نرمش نخواهد داشت! این همان سخنی است ڪه امام حسین (علیه السلام) در روز عاشورا به سپاه ڪوفه فرمود:
چون شڪمهاے شما از حرام پر شده،ڪلام حق در شما اثر ندارد...
📚 ڪافی
📚بحارالأنوار
✍روایت نموده اند که رسول خدا (ص) روزی از قبرستان گذر می نمودند نزدیک قبری رسیدند به اصحاب خویش فرمودند: عجله کنید و بگذرید اصحاب تعجیل کردند و از آنجا گذشتند
و در وقت مراجعت چون به قبرستان و آن قبر رسیدند خواستند زود بگذرند. حضرت فرمودند: عجله نکنید. اصحاب عرض کردند: یا رسول الله! چرا در وقت رفتن امر به عجله کردن فرمودید؟!حضرت فرمودند: صاحب این قبر را عذاب می کردند و من طاقت شنیدن ناله و فریاد او را نداشتم. اکنون خدای تعالی رحمتش را شامل حال او کرد
گفتند: یا رسول الله! سبب عذاب و رحمت به او چه بود؟ حضرت فرمودند: این مرد، مرد فاسقی بود که به سبب فسقش تا این ساعت در اینجا معذب بود کودکی از وی باقی مانده بود در این وقت او را به مکتب بردند و معلم به این فرزند《بسم الله الرحمن الرحیم》را تعلیم نمود و کودک آن را بر زبان جاری نمود، در این هنگام به فرشتگان عذاب خطاب رسید که:
دست از این بنده فاسق بردارید و او را عذاب نکنید روا نباشد که پدر را عذاب کنیم در حالی که پسرش به یاد ما باشد
📚منبع : مجموعه شهرحکایات
🤲#فرق_عبادت_و_اطاعت
از خواجه عبدالله انصاری پرسیدند، "عبادت" چیست؟
فرمود: عبادت، خدمت کردن به خلق است.
پرسیدند، چگونه؟
گفت:
اگر هر پیشه ای که به آن اشتغال داری رضای خدا و مردم را در نظر داشته باشی این نامش "عبادت" است.
پرسیدند:
پس نماز و روزه و خمس...اینها چه هستند؟
گفت:
اینها "اطاعت" هستند که باید بنده برای نزدیک شدن به خدا انجام دهد تا انوار حق بگیرد.
👌📝
وقتی یه نفر میمیره
ذهنش «هفت دقیقه» زنده میمونه و فعالیت میکنه !
توی اون «هفت دقیقه»
تمام خاطرات اون فرد به شکل یه رویا براش به تصویر کشیده میشن ..
«هفت دقیقه» در برابر «یک عمر زندگی» ..
وقتی بهش فکر میکنی احساس عجیبی به آدم دست میده ..
میشه کاری کرد که اون «هفت دقیقه»
ارزشش با «یک عمر برابری» کنه ؟
اصلا «هفت دقیقه»های ما آدما چقدر قراره شیرین باشن ؟
چقدر قراره تلخ باشن ؟
کیا هستن که زمان زیادی از اون «هفت دقیقه»هامون رو به خودشون اختصاص دادن ؟
این «هفت دقیقه»ها باعث میشن اون لحظههای آخر از خیلی چیزا پشیمون باشیم یا نه ؟
خوشحال باشیم از انجامشون ؟
اگر فقط «هفت دقیقه» مهلت زندگی داشتیم
با کی اون «هفت دقیقه» رو میگذروندیم ؟
"انسان زیانکار"
يا بُنَىَّ... وَ اجْهَدْ اَنْ يَكونَ الْيَوْمُ خَيْرا لَكَ مِنْ اَمْسِ وَ غَدا خَيْرا لَكَ مِنَ الْيَوْمِ فَاِنَّهُ مَنِ اسْتَوى يَوْماهُ فَهُوَ مَغْبونٌ وَ مَنْ كانَ يَوْمُهُ شَرّا مِنْ اَمْسِهِ فَهُوَ مَلْعونٌ؛
🖌لقمان حکیم فرمود:
فرزندم! بكوش تا امروزت بهتر از ديروز و فردايت بهتر از امروز باشد، كه هر كس دو روزش برابر باشد، زيانكار است و هر كس امروزش بدتر از ديروزش باشد، از رحمت خدا دور است.
✍یکی از فرزندان شیخ رجبعلی خیاط میگوید:
روزی مرحوم مرشد چلوییه معروف، خدمت جناب شیخ رسید و از کسادی بازارش گله کرد و گفت: داداش! این چه وضعی است که ما گرفتار آن شدیم؟
دیر زمانی وضع ما خیلی خوب بود، روزی سه چهار دیگ چلو میفروختیم و مشتریها فراوان بودند،
اما یک باره اوضاع زیر و رو شده مشتریها یکی یکی پس رفتند، کارها از سکه افتاده، و اکنون روزی یک دیگ هم مصرف نمیشود ...!
شیخ تأملی کرد و فرمود:
« تقصیر خودت است که مشتریها را رد میکنی »!
مرشد گفت: من کسی را رد نکردم، حتی از بچهها هم پذیرایی میکنم و نصف کباب به آنها میدهم.
شیخ فرمود:
« آن سید چه کسی بود که سه روز غذای نسیه خورده بود؛ بار آخر او را هل دادی و از در مغازه بیرون کردی؟!» گرفتار همان کار هستی!
مرشد سراسیمه از نزد شیخ بیرون آمد و شتابان در پی آن سید راه افتاد، او را یافت و از او پوزش خواست، و پس از آن تابلویی بر در مغازهاش نصب کرد و روی آن نوشت:
نسیه داده میشود، حتی به شما، وجه دستی به اندازه وسعمان پرداخت میشود..
📙کرامات شیخ رجبعلی خیاط ره
✍🌺اين متن خیلی قشنگه
آلبر کامو :
خدا به انسان می گوید :
من خانه هستم .. ، در بزن .
با هم چای میخوریم و گپ میزنیم
تو سبُک میشوی ..و ..
و من نظرم را در مورد تو عوض میکنم
و کاری میکنم تا دلت گرم شود .
لازم نیست سر سجادۀ نماز باشی
می توانی همانطور که در حال چاي خوردن هستی با من حرف بزنی
یا .. همانطور که در حال گوش دادن به موسیقی هستی
منهم از موزیک خوشم می آید
خودم به انسانها آموزش داده ام بنوازند ،
به بعضی از آنها الهام کردم چگونه ساز های متفاوت بسازند
و نغمه های شورانگیز از آن بیرون بکشند ،
با رقص هم مخالف نیستم .
ببین پروانه ها چگونه می رقصند .
گُل در حال رقص است .
ابرها درحال رقصند.
به کودکان نگاه کن ، پاک و معصومند و مدام درحال رقصند.
گاهی خدا می گوید : مزاحم نیستی
در بزن با هم یک چای بنوشیم و گپ بزنیم ...
ﺟﻠﻮﯼ ﻣﻦ ﺣﺮﮐﺖ ﻧﮑﻦ ﻣﻦ ﭘﯿﺮﻭﯼ ﻧﻤﯽﮐﻨﻢ،
ﭘﺸﺖ ﺳﺮ ﻣﻦ ﺣﺮﮐﺖ ﻧﮑﻦ،
ﻣﻦ ﺭﻫﺒﺮﯼ ﻧﻤﯽﮐﻨﻢ
ﺗﻨﻬﺎ ﮐﻨﺎﺭﻡ ﻗﺪﻡ ﺑﺰﻥ ﻭ ﺩﻭﺳﺘﻢ ﺑﺎﺵ ... چقدر زیباست ، انسان با این تفکر زندگی کنه که همیشه و در هر حالت میتونه با خدای خودش حرف بزنه...
عکس بالا، از معروف ترین تصاویر به جا مانده از عملیات کربلای پنج است . احمد دهقان، نویسنده کتاب "سفر به گرای ۲۷۰ درجه" که شاهد عینی این تصویربوده نوشته است: "عکس مربوط به سومین روز عملیات کربلای پنج در شلمچه است؛ وقتی که گروهی از نیروهای ایرانی در محاصره نیروهای عراقی گیر افتاده بودند. توی یکی از سنگرها، عباس حصیبی شهید سمت چپ در عکس و علی شاه آبادی شهید سمت راست که یکی از سمینوف چی های دسته ادوات بوده، کنار هم نشسته بودند که تیر سمینوف عراقی می خورد به سر حصیبی و رد می کند و می خورد به سر دومی. سر حصیبی را باند پیچی کرده بودند… عکس را هم رضا احمدی با دوربین علی شاه آبادی گرفته است."
وقتی رزمنده جوانی به نام علی شاه آبادی دوربین خود را به جبهه می برده، لابد امیدوار بوده تصویری به یادماندنی از عملیات بگیرد، اما حتما تصورش را هم نمی کرده که در همان دوربین، یکی از به یادماندنی ترین عکس های به جا مانده از کربلای پنج ثبت شود که سوژه اصلی عکس هم، خودش و رفیقش باشند.
روح هر دو شان شاد.❤️🥀
#سخن_بزرگان
کشنده ترین نیش،
مال مار و عقرب نیست
بلکه نیش زبانی هست که مستقیم
قلب را میزنـد و اعصاب
و سرنوشت انسان را دگرگون می کند..
مواظب گفته هایمان در زندگی باشیم.
انسان بودن زیاد سخت نیست ،
کافیست مهربانی کنی.!
زبانت که نیش نداشته باشد و کسی را نرنجاند ، همین انسانیت است.!
وقتی برای همه خیر بخواهی همین انسانیت است.!
زخمی که تیزی زبان بر دل آدمها میگذارد بسیار کشنده تر از زخم شمشیر است.
مواظب گفتارتان باشید که دلی زخمی نشود ..
الهی_قمشه_ایی
🌺🍃
نگرانی خود را به خداوند بسپار، که او تکیه گاه تو خواهد بود
او هرگز نخواهد گذاشت پارسایان
جنبش خورند – زبور "کتاب حضرت داوود (ع)"
آیا می دانستید خداوند می خواهد با شما یک معامله انجام دهد؟
او می خواهد نگرانی ها
مشکلات و نا امیدی های شما را بگیرد و در عوض به شما آرامش و شادی ببخشد.
خداوند واقعا می خواهد به ما اهمیت بدهد، ولی، اول ما باید به او اجازه این کار را بدهیم.
ما باید دست از نگران شدن برای هر چیز کوچکی که خارج از کنترل ماست دست برداریم.
خیلی از مردم دوست دارند خدا به مشکلاتشان رسیدگی کند
اما به جای این که منتظر هدایت خداوند بمانند، کماکان نگران هستند.
خداوند به ما آرامش می بخشد، اما در درجه اول ما باید نگرانی هایمان را به او بسپاریم.
چه معامله خوبی
ما نگرانی هایمان را به خداوند می دهیم و او در عوض به ما آرامشش را عطا می کند.
بیایید با هم دعا کنیم
خداوندا، تو به من یک معامله بی نظیر پیشنهاد داده ای.
تو از من توانا تر هستی
پس نگرانی هایم را
به تو می سپارم و شادی و آرامش را از تو دریافت می کنم
📝"داستانی کوتاه و پندی بزرگ"
گویند: روزی ابلیس ملعون خواست با فرزندانش از جایی به جای دیگر نقل مکان کند، خیمه ای را دید، و گفت: اینجا را ترک نمی کنم تا آنکه بلایی بر سر آنان بیاورم.
به سوی خیمه رفت و دید گاوی به میخی بسته شده و زنی را دید که آن گاو را می دوشد، بدان سو رفت و میخ را تکان داد.
با تکان خوردن میخ، گاو ترسید و به هیجان درآمد و سطل شیر را بر زمین ریخت و پسر آن زن را که در کنار مادرش نشسته بود لگدمال کرد و او را کشت.
مادر بچه با دیدن این صحنه عصبانی شد و گاو را با ضربه چاقو از پای درآورد و او را کشت.
شوهر آن زن آمد و با دیدن فرزند کشته شده و گاو مرده، همسرش را زد و او را طلاق داد.
سپس خویشاوندان زن آمدند و آن مرد را زدند، و بعد از آن نزدیکان آن مرد آمدند و همه با هم درگیر شدند و جنگ و دعوای شدیدی به پا شد!!
فرزندان ابلیس با دیدن این ماجرا تعجب کردند و از پدر پرسیدند: ای وای، این چه کاری بود که کردی؟!
ابلیس گفت: کاری نکردم فقط میخ را تکان دادم.
➖➖➖➖➖➖
بیشتر مردم فکر می کنند کاری نکرده اند، در حالی که نمی دانند چند کلمهای که میگویند و مردم می شنوند، سخن چینی است؛ و گاهی:
* حالتی را دگرگون می کند
* مشکلات زیادی را ایجاد می کند
* آتش اختلاف را بر می افروزد
* خویشاوندی را برهم میزند
* دوستی و صفا صمیمیت را از بین می برد
* کینه و دشمنی می آورد
* طراوت و شادابی را تیره و تار می کند
* دل ها را می شکند
بعد از این همه کسی که این کار را کرده فکر می کند کاری نکرده است فقط میخ را تکان داده است!!
🚫 قبل از اینکه حرفی را بزنی، مواظب سخنانت باش!
مواظب باش میخی را تکان ندهی!!