💠🌷💠
💠مسلمانی رفت خانه يک مسيحی ...
برايش انگور آوردند خورد،
برايش شراب آوردند گفت : حرام است
💠مسيحی گفت: عجبا از شما مسلمانان انگور ميخوريد اما ميگوييد شراب حرام است در حالي اين از آن بدست آمده...
💠مسلمان گفت: ببين اين زن شماست و اين هم دختر شماست درسته ؟ گفت بله
گفت: ببين خدا اين را به شما حلال كرده و آن را حرام..در حالي كه آن از اين به دست آمده است. مسيحی همانجا گفت:
🌷أشْهَدُ أنّ لا اله الا الله و أشْهَدُ أنّ محمد رسول الله اشهد ان علی ولی الله🌷
@ghiamat_ir👈👈
🍂🍂🍂🍂🍂
❣چقدر خداوند را باور دارید؟
🌼🍃ما موجوداتی الهی آفریده شده ایم و به منبعی تمام نشدنی از عشق متصل هستیم، هر گاه از این منبع دور میشویم مشکلات بیشتر، غم و ناراحتی و رنج فزاینده بر ما غلبه می کند و هر زمان این فاصله کمتر میشود احساس عشق، شادی و ارزشمندی بیشتری در ما ایجاد میشود.
🌼🍃چقدر پروردگارتان را میشناسید؟ آیا وقتی احساس تنهایی میکنید و در اوج گرفتاری به سر میبرید احساس میکنید که کسی هست که هر لحظه کنار شماست و به شما قدرت و امید می بخشد، آیا وقتی در زندگی احساس میکنید به کمک کسی نیاز دارید با تمام وجود به این منبع سخاوت و عشق توکل می کنید؟
🌼🍃او همان پروردگاریست که به بندگانش وعده داده است که هر کسی به من ایمان داشته باشد به سعادت و خوشبختی میرسد و ایمان واقعی خودش را در شرایط سخت نشان میدهد، ایمان واقعی یعنی آرام و رهایی، یعنی اعتماد داری که خداوند فراموشت نمیکند و میشنود و میبیند و بی انتها می بخشد، ایمان واقعی یعنی من باور دارم که خدا هست پس شاد و رها زندگی میکنم، اگر بتوانیم اینگونه خداوند را بشناسیم به هر آنچه بخواهیم می رسیم چراکه ایمان یعنی همه چیز.
🌼🍃خدایا بابت الطاف بیکرانت سپاسگزاریم...
🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂
🍂🍂🍂🍂🍂🍂
🌼🍃یک بغل لبخند و حالِ خوب ، بر می دارم و به استقبالِ اتفاقاتِ خوبِ امروزم می روم ،
و شک ندارم که همه چیز ، خوب پیش می رود ؛
چون من اینطور خواسته ام !
🌼🍃به دیروز و اتفاقاتش فکر نمی کنم ، هرچه بود گذشت و تمام شد ،
اما زندگی ادامه دارد و من این ادامه را قربانیِ گذشته های تمام شده و دیروزهای از دست رفته نخواهم کرد !
🌼🍃ایدئولوژیِ من در مواجهه با آدم های جدیدِ زندگی ام این است که آن ها را آدم های خوبی ببینم و این را در همان نگاهِ اول بهشان بگویم و می دانم که این برای من ، در هر صورت ، یک امتیاز است ؛
🌼🍃اگر خوب باشند که با تأیید های من ،خوب تر می شوند ، و اگر بد باشند هم با تلقین های من ، سعی شان را می کنند که خوب باشند .
و من امروزم را با صدایِ بلند ، خوب ترین روزِ ممکن می دانم ؛
تا اگر روزِ خوبی است که خوب تر شود و اگر آمده تا روزِ بدی باشد ، با لبخند و اعتمادم ،بهترین شود !
🌼🍃خوش خیال بودن ، نوعی سیاست در مقابل زندگی ست
و من برای ساختنِ حالِ خوبم ، سیاستمدارِ کارکشته و قهاری ام !
🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂
✳️گفته اند وقتی ادیسون به مدرسه رفت،
بعد از چند روز معلم کلاسشان نامه ای را به ادیسون داد و گفت آن را به مادرت بده.
مادر ادیسون نامه را باز کرد و دید نوشته:
فرزندتان کودن است، مدرسه ما جای کودن ها نیست.
ولی مادر، نامه را برای ادیسون این گونه خواند: فرزند شما نابغه است مدرسه ما
نمی تواند بیشتر از این آموزش دهد شما شخصا آموزش او را به عهده گیرید.
مادر ادیسون در منزل به او آموزش می دهد و با او کار می کند.
ادیسون در 13 سالگی اولین اختراعش را به ثبت می رساند.
مدتی پس از فوت مادر،
یک روز ادیسون برای خود جشن تولد می گیرد و در آن جشن، صندوق خاطرات مادرش را آورده، نامه را در جمع بازکرده تا به همه بگوید که من از بچگی نابغه بودم.
با دیدن اصل نامه شروع به گریه می کند و در آنجا او پی می برد چطور
✨ مادرش از ادیسون کودن، یک ادیسون نابغه ساخت.✨
@ghiamat_ir👈👈
🍁🍃 🍁🍃 🍁🍃
داستان شب...
گنجشک با خدا قهر بود...
روزها گذشت و گنجشگ با خدا هیچ نگفت...
فرشتگان سراغش را از خدا می گرفتند و خدا هر بار به فرشتگان این گونه می گفت: «می آید؛ من تنها گوشی هستم که غصه هایش را می شنود و یگانه قلبی هستم که دردهایش را در خود نگاه می دارد… »
و سرانجام گنجشک روی شاخه ای از درخت دنیا نشست...
فرشتگان چشم به لب هایش دوختند، گنجشک هیچ نگفت و…
خدا لب به سخن گشود: «با من بگو از آن چه سنگینی سینه توست.......»
گنجشک گفت: «لانه کوچکی داشتم، آرامگاه خستگی هایم بود و سرپناه بی کسی ام. تو همان را هم از من گرفتی. این طوفان بی موقع چه بود؟ چه می خواستی؟ لانه محقرم کجای دنیا را گرفته بود؟ » و سنگینی بغضی راه کلامش بست…
سکوتی در عرش طنین انداخت...
فرشتگان همه سر به زیر انداختند. خدا گفت: «ماری در راه لانه ات بود. باد را گفتم تا لانه ات را واژگون کند. آن گاه تو از کمین مار پر گشودی. » گنجشگ خیره در خدائیِ خدا مانده بود. خدا گفت: «و چه بسیار بلاها که به واسطه محبتم از تو دور کردم و تو ندانسته به دشمنی ام برخاستی! » اشک در دیدگان گنجشک نشسته بود. ناگاه چیزی درونش فرو ریخت...
های های گریه هایش ملکوت خدا را پر کرد...
شبتون پراز نور خدا . . .
____🍃🌸🍃____
✳️گفته اند وقتی ادیسون به مدرسه رفت،
بعد از چند روز معلم کلاسشان نامه ای را به ادیسون داد و گفت آن را به مادرت بده.
مادر ادیسون نامه را باز کرد و دید نوشته:
فرزندتان کودن است، مدرسه ما جای کودن ها نیست.
ولی مادر، نامه را برای ادیسون این گونه خواند: فرزند شما نابغه است مدرسه ما
نمی تواند بیشتر از این آموزش دهد شما شخصا آموزش او را به عهده گیرید.
مادر ادیسون در منزل به او آموزش می دهد و با او کار می کند.
ادیسون در 13 سالگی اولین اختراعش را به ثبت می رساند.
مدتی پس از فوت مادر،
یک روز ادیسون برای خود جشن تولد می گیرد و در آن جشن، صندوق خاطرات مادرش را آورده، نامه را در جمع بازکرده تا به همه بگوید که من از بچگی نابغه بودم.
با دیدن اصل نامه شروع به گریه می کند و در آنجا او پی می برد چطور
✨ مادرش از ادیسون کودن، یک ادیسون نابغه ساخت.✨
@ghiamat_ir👈👈
هر روز، یک آیه
خداوند می فرماید:
( يا بُني لا تقصص رؤياك على إخوتك فيكيدوا لك كيدا )
#يوسف_5
ترجمه: فرزند عزیزم خواب خود را بر برادران حکایت مکن، که بر تو مکر خواهند ورزید.
این در میان برادران است!!
🍂 نظرت در مورد بیگانگان چیست ؟!!
اسرار خانواده تان را حفظ کنید و از نشر آن بپرهیزید.
○◐❀═🌸~🌼═❀◐○
🌾🌾🌾🌾🌾🌾
🍂🍂🍂🍂🍂🍂
❣متنى عالی و قابل تامل در باب ديدن نعمت ها
🌼🍃«قارون» هرگز نمی دانست که روزی،
کارت عابر بانکی که در جیب ما هست
از آن کلیدهای خزانه وی که مردهای تنومند عاجز از حمل آن بودند، ما را به آسانی مستغنی میکند.
🌼🍃و «خسرو پرويز» پادشاه ایران نمی دانست که مبل سالن خانه ما از تخت حکومت وی راحت تر است.
🌼🍃و «قیصر» که بردگان وی با پر شترمرغ وی را باد میزدند، کولرها و اسپلیتهایی که درون اتاقهایمان هست را ندید.
🌼🍃و «هرقل» پادشاه روم که مردم به وی بخاطر خوردن آب سرد از ظرف سفالین حسرت میخوردند؛ هیچگاه طعم آب سردی را که ما می چشیم نچشید...
🌼🍃و «خلیفه منصور» که بردگان وی آب سرد و گرم را باهم می آمیختند تا وی حمام کند،
هیچگاه در حمامی که ما براحتی درجه حرارت آبش را تنظیم میکنیم حمام نکرد
❣بگونه ای زندگی میکنیم که حتی پادشاهان گذشته نيز اینگونه نمی زیستند اما باز گله منديم! و هر آنچه دارائیمان زیاد میشود تنگدست تر میشویم...!
👌كمى متفاوت
🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂
مادامى که گیلاس🍒 با بند باریکش به درخت متصل است؛ همه عوامل در جهت رشدش در تلاشند.
باد، باعث طراوتش میشود،
آب، باعث رشدش میشود،
و آفتاب، به او پختگی و کمال میبخشد.
🔸اما …
به محض پاره شدن آن بند؛
و جدا شدن از درخت،
آب، باعث گندیدگی؛
باد باعث پلاسیدگی؛
و آفتاب باعث پوسیدگی
و ازبین رفتن طراوتش میشود!
🔸بنده بودن یعنی همین،
یعنی بندِ به خدا بودن،
که اگر این بند پاره شد،
دیگر همه عوامل در فساد ما مؤثر خواهند بود.
پول، قدرت، شهرت، زیبایی…. تا بند به خداییم برای رشد ما، مفید و بسیار هم خوب است اما به محض جدا شدن بند بندگی، همه آن عوامل باعث تباهی و فساد ما می شود.
@ghiamat_ir👈👈
🌸🍃🌸🍃
هفت چيزي كه انسان خودش را مسخوه ميكند
امام رضا علیه السّلام فرمود:
1- کسی که با زبانش استغفرالله بگوید ولی در دل از گناهی که کرده پشیمان نباشد خودش را مسخره کرده
2- کسی که از خدا توفیق کار خیر طلب کند ولی تلاش و کوششی نداشته باشد خود را مسخره کرده
3- کسی که از خدا بهشت بخواهد و در انجام عبادات صبر نکند و در ترک معاصی صبر نداشته باشد خود را مسخره کرده
4- کسی که از آتش جهنم به خدا پناه برد ولی از لذت گناه دست بر ندارد خودش را مسخره کرده
5- آنکس که یاد مرگ کند و از آن ترس داشته باشد ولی خود را برای مرگ آماده نکند ( یعنی اعمال خیر انجام ندهد و از گناهانش استغفار نکند) خودش را مسخره کرده
6- کسی که خدا را یاد کند و مشتاق دیدار او باشد ولی در گناهان اصرار ورزد خود را مسخره کرده
7- کسی که بدون توبه از خدا طلب عفو و بخشش کند، خودش را مسخره کرده است.
#نصايح_ص٢٧٤
#بحارالانوارج٧٨ص٣٥٦
@DastaneRastan_ir
Panahian-Clip-KhodayaVagheanManoBakhshidy-64k.mp3
3.66M
🎵خدایا! واقعا من بخشیده شدم؟!
➕یک نکته جالب درباره دعای کمیل
#کلیپ_صوتی
@Panahian_ir
🔘چرا «عبد» از دریافت امر و نهی «مولا» لذت میبرد؟
🔘استغفار، یکی از عوارض ذاتی حس عبودیت است!
🔻 #گناه_و_توبه (ج۴) - ۲
🔸مهمترین دریافتی که یک عبد، دوست دارد از مولا داشته باشد «امر و نهی» است. عبد از دریافت امر و نهی مولا لذت میبرد؛ چون وقتی مولا به او امر و نهی میکند، احساس میکند که مولا او را آدم حساب کرده است. وقتی عبد این دریافت را از مولا نداشته باشد، ناراحت میشود و میگوید «خدایا، تو دیگر من را حساب نکردی؟»
🔸اگر به جایی برسی که عاشق امر و نهی خدا بشوی، یعنی عاشق این هستی که خدا برایت مرز گناه تعیین کند، آنوقت به اینجا میرسی که مدام دوست داری بروی درِ خانۀ خدا و بگویی «خدایا من معذرت میخواهم؛ من نتوانستم دقیق اجرا کنم، ولی تو فرمانهایت را برای من ادامه بده...»
🔸وقتی حس عبودیت در انسان تقویت شود، مدام دنبال استغفار و عذرخواهی از خدا خواهد بود؛ این یکی از عوارض ذاتی حس عبودیت است؛ چون عبد همیشه خودش را مقابل مولا مقصر میداند و میگوید «خدایا! آنطور که باید، نتوانستم فرمان تو را اجرا کنم...»
🔸اولیاء خدا عیش و لذتشان به ذکر خداست «مَولایَ بِذِکرِکَ عاشَ قَلبی» میدانید اولیاء خدا وقتی میخواهند ذکر خدا کنند، چه میگویند؟ اکثرش «استغفار» است و از این کار، بهشدت لذت میبرند؛ نه اینکه فکر کنید رنج میبرند! نه؛ اولیاء خدا بدون گناه هم، استغفار میکنند، با طاعت هم استغفار میکنند که «خدایا ببخش؛ نتوانستم قشنگ اطاعت کنم» انگار درِ خانۀ خدا کاری جز استغفار و عذرخواهیکردن ندارند.
👤علیرضا پناهیان
🚩مسجد امامصادق(ع)- ۹۸.۲.۱۹