eitaa logo
⛅ امام زمان (عج) 🇮🇷
3.1هزار دنبال‌کننده
9.1هزار عکس
13.8هزار ویدیو
405 فایل
اقا جانم از خدا میخواهیم پرده های جهل و غفلت از دیدگان ما کنار رود تا جمال دلربای شما را بنگریم 🌥اللهم عجل لولیک الفرج تعجیل در ظهور اقا #صلوات ⚘ 🌟حتما به کانال کودک مهدوی سر بزنید: @montazer_koocholo تبادل: @tabadolmahdavi
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
منتظر المهدی: ࿐❅᪥•﷽•᪥❅࿐ 👌ظهور امام زمان(عج) را جدی بگیریم... استاد_ اللَّهُـــم‌َّعَـــجِّل‌لِــوَلـِـیِّک‌َالــــفَــرَج ┏═࿐❅❁•❅❁࿐═┓ @mahdisahebazman ┗═࿐❅❁•❅❁࿐═┛
❣﷽❣ 🔻 * .... * 3 💕◈•══•💖•══•◈💞 2 🔹 زمانی که ما دینداری رو با نگاه به واقعیت های دنیا شروع کنیم، اون وقت «دیگه کسی رو مقصر مشکلاتمون نمیدونیم». ✅ چون متوجه هستیم که بسیاری از رنج های دنیا، کاملاً طبیعی هست. 💖 مثلاً در سخن زیبایی، امیرالمؤمنین علی علیه السلام میفرماید هر رئیسی از زیردستِ خودش ظلم می بینه. ✅✔️ 🌺 اگه دیدی مثلا زن و بچت اذیتت میکنن آه و ناله نکن! اینو رنج طبیعی بدون که باید با خونسردی حلش کنی. 😌 این یکی از قوانین دنیا هست که اگه انسان بپذیره، زندگی آروم تری خواهد داشت. اگه از زیر دستانش، اذیت و آزاری هم دید زیاد آه و ناله نمیکنه.☺️ 💢یکی از فواید توجه به واقعیت های دنیا اینه که انسان خیلی شکرگزار میشه. ❇️چون میدونه که «رنج های دنیا خیلی بیشتر از اونی هست که فکر میکنه و همینقدر هم که رنج هاش کم هست، لطف خداست». 👈 بنابر این کاملاً شکرگزار خواهد شد. ... 🌹🍃🌹🍃 @mahdisahebazman
💐🍃🌿🌸🍃🌼 🍃🌺🍂 🌿🍂 🌸 ✍چشمانم را بستم یک یکِ تصاویر از فیلتر خاطراتم گذشت خودش بود شک نداشتم اما اینجا در ایران چه میکرد وقتی چشمانم را باز کردم دیگر نبود به دنبالش از پله های آموزشگاه به بیرون دویدم رفت،‌سوار بر ماشین وبه سرعت نمیدانستم باید چیکار کنم آن هم در کشوری ترسناک و غریب هراسان به داخل آموزشگاه رفتم و بدون صدور اجازه به اتاق مدیر داخل شدم. همان اتاقی که عطر دانیال را میداد بدون گفتن سلام مقابل میز و مرد جوانی که با چشمانی متعجب پشتش نشسته بود ایستادم اون آقایی که الان اینجا بود اسمش چیه کجا رفت تمام جملاتم انگلیسی فریاد میشد و میترسیدم که زبانم را نفهمد مرد به آرامش دعوتم کرد اما کار از این بازیها گذشته بود دوباره با پرخاشگری،‌ سوالم را تکرار کردم. و او عصبی و حق به جانب جبهه گرفت دوستم حسام اینکه کجا رفت هم فکر نکنم به شما ربطی داشته باشه خواستم شماره یا آدرسی از او به من بدهد که بی فایده بود و به هیچ عنوان قبول نکرد گفتم با دوستت تماس بگیر و بگو تا به اینجا بیاید تماس گرفت چندین بار اما در دسترس نبود نمیدانستم باید به کدام بیابان سربگذارم. شماره ی تماسم را روی میزش گذاشتم و با کله شقی خواهش کردم تا آن را به دوستش بدهد بدونِ‌ آنکه یادم بیاید برای چه به آن آموزشگاه رفته بودم به خانه برگشتم دوباره همان درد لعنتی به سراغِ معده ام آمد با تهوعی به مراتب سنگین تر باز هم صدای اذان مسلمانان رویِ‌ جاده ی خاکی‌‌ِ‌ افکارم قدم میزد و سوهانی میشد بر روحِ ترک خورده ام جلوی چشمان نگرانِ‌ پروین به اتاقم پناه بردم مغزم فریاد میزد که خودش بود.خوده خودش اما چرا اینجا چرا زندگیم را به بازی گرفت تمام شب،رختخواب عرصه ایی شد برای درد تهوع پیچیدن به خود جنگیدنِ افکار و باز صدای اذان بلند شد برای بستن و پنجره به رویِ‌ الله اکبر مسلمانان از جایم برخواستم چشمانم سیاهی رفت پاهایم سست شد و برخورد با زمین تنها منبع حسیم را پتک باران کرد صدای زمین خوردن آنقدر بلند بود که پروینِ‌ نمازِ صبح خوان را به اتاقم بکشاند چیزی نمیدیدم اما یا فاطمه ی زهرایش را میشنیدم تکانم داد صدایم زد توانی برایِ چرخاندن زبان نبود.گوشی به دست، پتویی بر تنِ یخ زده ام کشید صدایش نگران بود و لرزان ‌الو سلام آقا حسام تو رو خدا پاشید بیاید اینجا سارا خانوم نقش زمین شده حسام‌ در مورد کدام حسام حرف میزد حسامی که من امروز دیدمش تهوع به وجودم هجوم آورد و من بالا آوردم تمام نداشته های معده ام را پیرزن با صدایی که سعی در کنترلش داشت فریاد زد آقا حسام تو رو خدا بدو بیا مادر این دختر اصلا حالش خوب نیست داره خون بالا میاره!من نمیدونم چه خاکی بر سرم بریزم خون کاش تمام زندگیم را بالا میآوردم ⏪ ... 🍃🌺 @mahdisahebazman ‌ 🌸 🌿🍂 🍃🌺🍂 💐🍃🌿🌸🍃🌼
1_14676328.mp3
1.21M
یا صاحب الزمان (عج) ...: ✳️تغییر مقدرات الهی با مداومت بر خواندن دعای عهد... 🌸امام خمینی ره: اگر هرروز (بعد از نماز صبح) خواندی،مقدراتت عوض میشود....⚡️ امروز محکم تر سربازی و یاریم را تمدید میکنم. 🌤الّلهُـمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَـــ الْفَـــرَج🌤 🏴🏴 @mahdisahebazman
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌹روز به نام و و علیهم السّلام است. زیارت ایشان در این روز: السَّلامُ عَلَیْکُمْ یَا خُزَّانَ عِلْمِ اللهِ السَّلامُ عَلَیْکُمْ یَا تَرَاجِمَةَ وَحْیِ اللهِ السَّلامُ عَلَیْکُمْ یَا أَئِمَّةَ الْهُدَى السَّلامُ عَلَیْکُمْ یَا أَعْلامَ التُّقَى السَّلامُ عَلَیْکُمْ یَا أَوْلادَ رَسُولِ اللهِ أَنَا عَارِفٌ بِحَقِّکُمْ مُسْتَبْصِرٌ بِشَأْنِکُمْ مُعَادٍ لِأَعْدَائِکُمْ مُوَالٍ لِأَوْلِیَائِکُمْ بِأَبِی أَنْتُمْ وَ أُمِّی صَلَوَاتُ اللهِ عَلَیْکُمْ اللهُمَّ إِنِّی أَتَوَالَى آخِرَهُمْ کَمَا تَوَالَیْتُ أَوَّلَهُمْ وَ أَبْرَأُ مِنْ کُلِّ وَلِیجَةٍ دُونَهُمْ وَ أَکْفُرُ بِالْجِبْتِ وَ الطَّاغُوتِ وَ اللاتِ وَ الْعُزَّى صَلَوَاتُ اللهِ عَلَیْکُمْ یَا مَوَالِیَّ وَ رَحْمَةُ اللهِ وَ بَرَکَاتُهُ السَّلامُ عَلَیْکَ یَا سَیِّدَ الْعَابِدِینَ وَ سُلالَةَ الْوَصِیِّینَ السَّلامُ عَلَیْکَ یَا بَاقِرَ عِلْمِ النَّبِیِّینَ السَّلامُ عَلَیْکَ یَا صَادِقا مُصَدَّقا فِی الْقَوْلِ وَ الْفِعْلِ یَا مَوَالِیَّ هَذَا یَوْمُکُمْ وَ هُوَ یَوْمُ الثُّلاثَاءِ وَ أَنَا فِیهِ ضَیْفٌ لَکُمْ وَ مُسْتَجِیرٌ بِکُمْ فَأَضِیفُونِی وَ أَجِیرُونِی بِمَنْزِلَةِ اللهِ عِنْدَکُمْ وَ آلِ بَیْتِکُمْ الطَّیِّبِینَ الطَّاهِرِینَ 🌹🍃🌹🍃 @mahdisahebazman
🌛ماه خسوف کرد ، وقتی روشنایِ اندیشه‌ی آفتاب؛ ظلمتِ عمارت عباسی را شکست، و رویایِ ملکه‌ی روم را، با پیوند ادیان، تعبیری آسمانی نمود...! نزدیک است که انعکاسِ نورت در آیینه‌ی خورشید عدل؛ دنیا را آشتی دهد و خوابِ عالم را بیدار کند...! میلاد پدر بزرگوارتان بر شما مبارک ... 🌹🍃🌹🍃 @Mahdisahebazman
13.2M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎬کلیپ 💠استاد رائفی پور 📝این دنیا هزار جور گناه داره برای اینکه امام زمان نمیخوان قبول کنن @mahdisahebazman
7.03M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
❌ ما برای جنگ با مهدی(دجال) به خاورمیانه آمدیم!! ♨️ این بخشی از سخنان کشیش مسیحی است . او در این خصوص توضیح میدهد که خاورمیانه محل ظهور منجی خواهد بود . به یک نکته دقت کنید : اگرچه این ویدئو کاملا نا جوانمردانه ساخته شده است اما خلاصهٔ آن این است که بر خلاف آنچه که تصور می کنید ، 👈 مسیحیان صهیونیست(اوانجلیست ها) که امروز در حاکمیتِ کشورهای غربی نفوذ دارند ، بیشتر از چیزی که تصور می کنید انتظار منجی را کشیده و خود را برای جنگ با او آماده می کنند . خیلی از نبرد های این تفکر نیز با همین انگیزه آغاز میشود... @mahdisahebazman
اهمیت اهل بیت در آفرینش .mp3
37.06M
سخنرانی استاد علی اکبر اهمیت اهل بیت در آفرینش و واقعه کربلا جلسه دوم
‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌━═━⊰✾❀♡❀✾⊱━═━ ⭐️⭐️وظایف منتظران ۹⭐️⭐️ یکی از وظایف منتظران حضور در مجالس فضایل و مناقب امام زمان(ع) است. 🌷 امام رضا(ع): «هر کس در مجلسی بنشیند که امر ما در آن زنده می گردد، روزی که دلها میمیرند دل او نخواهد مرد» 🌷پیامبر اکرم(ص): «در باغ های بهشت بگردید.» عرضه داشتند: ای رسول خدا باغ های بهشت چیست؟ فرمود:«مجالس ذکر...» 🌷پیامبر اکرم(ص): «همانا خداوند کسی را که در مجلس اهل ذکر می نشیند می آمرزد و او را از آنچه می ترسد ایمن میدارد، پس فرشتگان گویند: [پروردگارا] فلانی در میان آنان است و او تو را یاد نکرد، خداوند میفرماید: او را بخاطر همنشینی با آنان؛ آمرزیدم زیرا که یاد کنندگان حق چنین هستند که همنشین ایشان از جهت آنها بدبخت نگردد.» 📚مکیال‌المکارم،جلددوم📚 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌━═━⊰✾❀♡❀✾⊱━═━ @mahdisahebazman
💐🍃🌿🌸🍃🌼 🍃🌺🍂 🌿🍂 🌸 ✍به فاصله ایی کوتاه،زنگ خانه به صدا درآمد و پروین پیچیده شده در چادر نماز گلدارش به سمت در دوید خوب شد قرصهای تجویزیِ یان، مادر را به خوابی زمستانی فرو میبرد چشمانم تاره تار بود آنقدر که فقط کلیتی از اجسام را تشخیص میدادم مردی جوان با همان قد و هیکلِ‌ حسامِ‌ آموزشگاه، هراسان به همراه پروین وارد اتاق شد خب آخه چرا به آمبولانس زنگ نزدید من الان تماس میگیرم پیرزن به سمت لباسهایم رفت نه مادر تا اونا بیان این طفل معصوم از دست رفته، منم از بس دست پاچه شدم شماره امدادو یادم رفت بیا کمک کن یه چیزی سرش کنم خودت ببرش جوان با پتو بلندم کرد، بدون حتی کوچکترین تماسِ دست انگار از وجودم میترسید مسلمانان حماقتشان از گنج قارون هم فراتر بود پروین شال را روی سرم گذاشت و جوان با گامهایی تند مرا به طرف ماشینش برد همان عطر بود عطر دانیال عطری که در آموزشگاه دنیا را جلوی چشمانم آورد حالا دیگر مطمئن بودم خودش است همان حسام امروزی همان قاتل خوشبختی! در ماشین تقریبا از حال رفتم و وقتی چشم باز کردم که روی تخت با دستانی سِرم بند مورد نوازشهای پروین چادرپوش قرار داشتم تمام اتاق را از نظر گذراندم حسام نبود آن مخل آسایش و مسلمانِ‌ وحشی نبود لابد در پی طعمه ایی جدید،‌ برادر معامله میکرد با خدایش خواستم سراغش را از پروین بگیرم اما یادم آمد که او زبانم را نمیفهمد بی قرار چشم به در دوختم چند ساعتی گذشت نیامد اما باید  میآمد من کارها داشتم با او خسته بودم بیشتر از تنم، ذهنم درد میکرد..حالا سوالهایی جدید دانه دانه سر باز میکردند در حیاتِ‌ فکریم حسام،‌همان دوست مسلمان بود که تنها شمع زندگیم را خاموش کرد اما حالا در ایران در آن آموزشگاهی که یان معرفی کرد در خانه ی ما،‌ چه میکرد پروین از کجا او را میشناخت دوستِ‌ایرانی یان چه کسی بود ترسیدم با تک تک سلولهایم ترس را لمس کر دم اینجا پر بود از سوالاتی که جوابش به وحشت میرسید نمیدانم به لطف مسکنهای سنگینِ پرستار چند ساعت در کمایِ‌ تزریقی فرو رفتم اما هرچه که بود درد و تهوع را به آن آشفتگیِ‌ خواب نما ترجیح میدادم بیهوشی که جز تصویر دانیال و دستانِ‌ خونیِ این جوان مسلمان، چیزی در آن نبود. گوشهایم هوشیاریش را پس گرفته بود و چشمانم جز پرده ایی از نور نمیدید صدای مسن دکتر و آن جوانِ‌ حسام نام را شنیدم از جایی درست کنارِ تخت دکتر یعنی شرایطش خوب نیست و پیرمردی که موج تارهای صوتی اش صاف و بی نقص حریم شنوایم را شکست نه متاسفانه توده ها تمام سطح معده اش را پوشوندن خودمم موندم چطور تا حالا درد رو تحمل کرده امید چندانی وجود نداره اما بازم خدا بزرگه ما شیمی درمانی رو به درخواست شما شروع میکنیم نمیخوام ناامیدتون کنم اما احتمال اینکه جواب بده خیلی کمه شیمی درمانی مساوی بود با سرطان سرطان یعنی اوج ترسم از دنیا ریختن مو ناپدید شدنِ‌ابرو و مژه ها دردی که رِبِکا را از پای درآورد و من دیدم مچاله شدنش را روی تابوتِ‌منتظرِ‌بیمارستان و من لرزیدم کلیتی دستپاچه از حسام به چشمم میرسید دکتر تو رو خدا هر کاری از دستتون برمیاد انجام بدین من قول دادم قول قول مرا به چه کسی داده بود این قصاب مسلمان لابد به سفارشِ‌ دانیال چوبِ حراج زده بود به دخترانه هایم محضه قربانی در راهِ خدایِ‌ قصی القلبشان اما من هانیه، صوفی، یا هر زن دیگری نبودم من سارا بودم.. ⏪ ... 🍃🌺 @mahdisahebazman ‌ 🌸 🌿🍂 🍃🌺🍂 💐🍃🌿🌸🍃🌼