فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎬خواب عجیب صاحب شعر مشهور، درباره حضرت علی(ع)
مرحوم آیت الله#فاطمی_نیا
💠🔹💠🔹💠
🍃🌹حدیث روز
💐امام کاظم علیه السّلام فرمودند:
✨🔸اَلتَّحَدُّثُ بِنِعَمِ اللهِ شُکرٌ وَ تَرکُ ذلِکَ کُفرٌ، فَاربِطُوا نِعَمَ رَبِّکُم بِالشَّکرِ وَ حَصِّنُوا اَموالَکُم بِالزَّکاهِ؛
🔹یاد کردن نعمتهای خداوند، شکر است و ترک آن ناسپاسی است. پس نعمتهای پروردگارتان را به شکر پیوند دهید، و داراییهای خود را با پرداخت زکات، حفظ کنید.
📗حیاة الامام موسی بن جعفر(ع)، ج1، ص248
8.67M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📽 مقایـسهی ثـروت رهبـران حکومـتها!!!
🔺 ثروت جرج واشنگتن
🔺 ثروت بیل کیلینتون
🔺 ثروت باراک اوباما
🔺 ثروت رضا خان
🔺 و ثروت #امام_خمینی
🎙حجة الاسلام راجی
╔═"═••⊰💙⊱••═''═╗
╚═-═••⊰💙⊱••═-═╝
Iاِنتشار بدون لینڪ=✅
کمتر شدن دینداری
مردم بعدانقلاب🇮🇷
این شکلیه دوستان؟!!!🤔
#مهمونی_۱۰_کیلومتری
#سلام_فرمانده
🗣محمدمهدیمصلحی🇮🇷
📣رسم جوونمردی نیست...!
نمک بخوری و نمکدون بشکنی...!!!
خواهرم!! لااقل حرمت این شبها
را نگه دارید؟؟؟؟؟
#حجاب_درس_عاشورا
#حجاب_معرفت #حجاب_وجدان #حجاب_حرمت #حجاب_انسانیت
#غیرت_علوی #حجاب_فاطمی
علی در کوخ با على در کاخ دو شخص نیستند 👌💯
دکتر علىّ الوردی عراقی میگوید :
علی بن ابی طالب زندگیاش نشان داد که تز مارکس غلط است، برای این که علی در وقتی که در کاخ بود و در کوخ بود یک جور فکر کرد. آن وقتی که با زهرا زندگی میکردند گاهی فقر آنچنان بر آنها فشار میآورد که برای زندگی عادی ساده خودشان روزها میرفت عملگی و مزدبگیری میکرد. یک روز هم بیت المال دنیای اسلام که بزرگترین کشور روی زمین بود در اختیارش بود و مقتدرترین فرد زمان خودش بود. وقتی ما نگاه میکنیم میبینیم طرز تفکرش یک ذره فرق نکرده؛ دو على نیست؛ علی در کوخ با على در کاخ دو شخص نیستند.
#استاد_مطهری، انقلاب اسلامی از دیدگاه فلسفه تاریخ، ص46 🇮🇷🖇
💠
*⚫ شهید محسن فخریزاده که بود...*
✅ با بنیانگذاری انجمن آکوستیک توسط شهید فخریزاده، معاهده CTBT (Comprehensive Nuclear Test Ban Treaty) به چالش کشیده شد.
✅ با بنیانگذاری الکترونیک هستهای توسط شهید فخریزاده، ایران به تولیدهای بینظیری در این زمینه رسید که آژانس بینالمللی انرژی اتمی خواستار بخشی از این تولیدها بود.
✅ شهید فخریزاده با بنیانگذاری بهرهگیری از علوم شناختی در سیستمهای دفاعی و پدافندی، پژوهشهای بزرگی در زمینه ارتباط انسان با ماشین و ماشین با انسان و ارتباط کامل بین مغز، ادراک، احساس و عقل با ماشین انجام داد.
✅ شهید فخریزاده بنیانگذار بهرهگیری از فلسفه علم در سیستمهای دفاعی و پدافندی بود و اعتقاد داشت فلسفه بایستی در جامعه جهت حل مسائل به کار بسته شود.
✅ شهید فخریزاده بنیانگذار اورژانس هستهای در کشور بود که این مورد در غرب آسیا نظیری ندارد.
✅ شهید فخریزاده بنیانگذار پدافند دفاعی لیزری با استفاده از لیزرهای پرتوان بود.
✅ با راهاندازی کامل چرخه علم ثروت - ثروت علم توسط شهید فخریزاده، در سختترین شرایط مالی و بودجهای مجموعه سپند توانست با تولید علم و خلق ثروت از طریق آن، پروژههای بزرگی را به انجام برساند.
✅ شهید فخریزاده بنیانگذار پدافند هستهای، پدافند شیمیایی و پدافند زیستی بیولوژیک بود. مدیریت هر سه سازمان پدافندی کشور بر عهده سپند است و سپند مسئول میدانی این سه پدافند در کشور است.
✅ شهید فخریزاده با رعایت اصول امنیتی شبکهای توانمند از دانشمندان سراسر دنیا ایجاد کرده بود که در راستای اهداف و پروژهها از آنها بهره میبرد.
✅ شهید فخریزاده بنیانگذار مرکز پایش معاهدهها بود و یکی از کوچکترین کارهای این مرکز خروج ایران از PMD بود.
✅ نقشه راه صنعت هستهای کشور توسط شهید فخریزاده تهیه شد و این نقشهی راه در رسیدن کشور به دستاوردهای بزرگ هستهای نقش کلیدی داشت.
✅ یکی از ابتکارهای شهید فخریزاده برپایی تیمهای پاسخ سریع بود. این تیمها با امکانات و تجهیزات بسیار پیشرفته، توانایی پاسخگویی ۲۴ ساعته به هر اتفاقی را دارا میباشند.
✅ یکی از دستاوردهای شهید فخریزاده ساخت اتاق تمیز بینظیری بود که زمینه را برای ساخت واکسن فخرا به عنوان واکسنی صد در صد ایرانی فراهم کرد.
✅ شهید فخریزاده تیمهایی تخصصی را تشکیل داده بود که از قرآن و احادیث برای حل معضلهای عملی بهره میبردند.
✅ شهید فخریزاده با راهاندازی گروه خلقت، طبیعت، فناوری به دنبال کشف رمز و رازهای خلقت و طبیعت در راستای اهداف دفاعی و پدافندی بود.
✅ ساخت دستگاه ایکسری خودرویی برای اولین بار در کشور توسط مجموعه سپند به مدیریت شهید فخریزاده. ارزش هر دستگاه ایکسری خودرویی حدود 100 میلیارد تومان است.
✅ در پروژه بسیار مهم تبدیل اورانیوم با غنای 20 درصد به کیک زرد، دانش شهید فخریزاده راهگشا بود.
*فال حافظ در روز عاشورا*
خاطره عبدالحسین زرینکوب
روز عاشورا بود و قرار بود در مراسمی به همین مناسبت در حضور جمعیتی که هم افراد عادی در آن حضور داشتند و هم افراد تحصیلکرده و بهاصطلاح روشنفکر، سخنرانی کنم.
آرام وارد مسجد شده و در گوشهای نشستم. نمیخواستم فعلاً کسی متوجه حضورم شود. در خلوت خودم، دنبال موضوعی برای شروع سخنرانی میگشتم، موضوعی که بتواند مردم عزادار را در این روز خاص جذب کند. اما هرچه بیشتر فکر میکردم کمتر به نتیجه میرسیدم.
در همین لحظه، پیرمردی که کنار دستم نشستهبود با پرسشی رشته افکارم را پاره کرد:
«ببخشید، شما استاد زرینکوب هستید؟»
گفتم: «استاد که چه عرض کنم، ولی زرینکوب هستم».
خیلی خوشحال شد و از این گفت که چقدر دوست داشته بنده را از نزدیک ببیند. در میان صحبتهایش با خودم میگفتم: «این بنده خدا چرا باید آرزوی دیدن مرا داشته باشد؟»
پیرمرد روستایی با آن چهره آفتابسوخته، متین، سنگین و باوقارش میگفت مکتب رفته و... حالا هم در اوقات بیکاری یا قرآن میخواند یا غزل حافظ. چند بیت جستهوگریخته هم از غزلیات خواجه خواند؛ چه زیبا هم غزل حافظ را میخواند.
پرسیدم: «حالا چرا مشتاق دیدن بنده بودید؟»
گفت: «سؤالی داشتم.»
گفتم: «بفرمایید».
پرسید: «شما به فال حافظ اعتقاد دارید؟»
گفتم: «خب بله، صد درصد».
گفت: «ولی من اعتقاد ندارم.»
پرسیدم: «من چه کاری میتوانم انجام بدهم؟ از من چه خدمتی برمیآید؟»
گفت: «خیلی دوست دارم معتقد شوم. یک زحمتی برای من میکشید؟ یک فال برایم میگیرید؟»
گفتم: «ولی من الان دیوان حافظ ندارم».
بلافاصله یک دیوان جیبی از جیبش درآورد و به طرفم گرفت و گفت: «بفرما».
مات و مبهوت نگاهش کردم. دیوان حافظ را از دستش گرفتم و گفتم: «نیت کنید».
فاتحهای زیر لب خواند و گفت: «برای خودم نمیخواهم. میخواهم ببینم حافظ درباره امروز (روز عاشورا) چه میگوید؟»
شوکه شدم و مردد در گرفتن فال. حافظ و عاشورا؟ اگر جواب نداد، چه؟ عشق و علاقه این مرد به حافظ چه میشود؟ با اینکه بارها و بارها غزلیات خواجه را کلمهبهکلمه خوانده و در معنا و مفهوم آنها اندیشیده بودم غزلی به ذهنم نرسید که بهطور ویژه به این موضوع پرداختهباشد. اما چشمانم را بستم، فاتحهای قرائت کردم و حافظ را به شاخه نباتش قسم دادم و صفحهای را باز کردم و این شعر آمد:
زان یار دلنوازم شکری است با شکایت
گر نکتهدان عشقی خوش بشنو این حکایت
...
رندان تشنهلب را آبی نمیدهد کس
گویی ولیشناسان رفتند از این ولایت
در زلف چون کمندش ای دل مپیچ کانجا
سرها بریده بینی بیجرم و بیجنایت
...
از هر طرف که رفتم جز وحشتم نیفزود
زنهار از این بیابان وین راه بینهایت
...
عشقت رسد به فریاد ار خود به سان حافظ
قرآن ز بر بخوانی در چارده روایت
خدایا! این غزل اگر موضوعش امام حسین (ع) و وقایع روز عاشورا و شب یازدهم نباشد، پس چه میتواند باشد؟... این غزل، باید بهطور ویژه برای همین مناسبت سروده شدهباشد. بیت اولش را که خواندم، پیرمرد از بیت دوم شروع به زمزمهکردن با من کرد. شعر را از حفظ میخواند و گریه میکرد، طوری که چهار ستون بدنش میلرزید؛ انگار داشتم برایش روضه میخواندم. گفت: «معتقد شدم استاد. معتقد بودم، ایمان پیدا کردم.» و گریه امانش نداد...
حالا دیگر میدانستم سخنرانیام را چگونه شروع کنم. آن روز من، روضهخوان امام شهید شدم و کسانی پای روضه من گریه کردند که بهقول خودشان پای هیچ روضهای گریه نکرده بودند.
•┈┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈┈•