🔸بهشت کتاب حاجی رجبزاده در مشهد
🔹بچه کوچه «حاج ابراهیم» پایین خیابان متولد اول آبان سال ١٣٢٩ است و از سیزده سالگی توی قنادی های «کاک رضوی» حمام شاه و «طباطبایی» کارکرده است.
🔹آقای رجبزاده بعد از تحصیلات وارد شغل پدرش شد اما او بعد از هجده سالگی به موازات کار روزانه، شب ها درس می خوانده است. از سال ۵٨ با علاقه شخصی ترجمه آثاری را از زبان عربی به فارسی آغاز می کند.
🔹او در بیست وهشت سالگی وارد کار کتاب فروشی می شود و تا امروز بیش از ۴٠سال است که بخش مهمی از تاریخ فرهنگ مشهد به نام او سند خورده است.
🔹کتابفروشی رجبزاده از همان ابتدا پاتوق بسیاری از بزرگان از جمله مرحوم زرین کوب، دکتر شفیعی کدکنی، دکتر ایرجافشار و ..بود.
🔹در حرف های این و آن، حاجی رجب زاده پدربزرگی است که بهشتی از کتاب دارد. چندین سال پیش اما پدربزرگ چهارراه دکترا، بهشتی دیگر از کتاب هایش را چندصدمتر جلوتر از کتاب فروشی خود در حیاط منزل مسکونی اش ساخت و سرمایه فرهنگی سی ساله اش را با جسارت در اختیار فرزندانش قرار داد./مشهدچهره
#چهرههای_مشهدی
@AkhbarMashhad
🔸صاحب خشکشویی قدیمی محله سمزقند
🔹حاجعلی سمسامی پیرمرد شمالی خوشرو که همیشه تبسم روی لبانش است. او بچه رودسر گیلان است و به عشق امامرضا(ع) از بیستسالگی به مشهد آمده و همینجا ماندگار شده است.
🔹او ماجرای راهانداختن اتوشویی در محله قدیمی سمزقند در اوایل دهه پنجاه را هدیه امامرضا(ع) میداند: «با برادرم به حرم رفته بودیم که آنجا فکر کنیم چهکاری در این شهر غریب راه بیندازیم. یکباره به زبان هردومان خشکشویی آمد و همین شد آغاز کارمان.»
🔹حاجعلی بهشدت به امانتداری معتقد است و در تمام این سالها امانتدار خوبی بوده است.
🔹سمسامی چندسالی است کارها را به دختر و پسرش سپرده و خودش پشت دخل، پذیرش و ثبت سفارشها را به دست گرفته است/مشهدچهره
#چهرههای_مشهدی
@AkhbarMashhad
🔸پدر مطبوعات مشهد که بود؟
🔹محمدصادق حسینی معروف به ادیب الممالک فراهانی، مرداد ١٢٣٩ هجری قمری در قریه گازران در اطراف اراک به دنیا آمد و پدر و مادرش هر دو از خاندان قائم مقام فراهانی بوده اند.
🔹هفده ساله بوده که با امیرنظام گروسی، وزیر فوائد عامه، در دوره ناصری آشنا میشود و این دیدار است که بعدها مسیر زندگی اش را رسم می کند و نقطه عطف آن می شود، آن چنان که سال ها بعد (سال1307هجری قمری ) به واسطه سرودههای بسیارش به دستور ناصرالدین شاه قاجار در تبریز، خلعت امیر الشعرایی دریافت می کند. او هفت سال بعد دوباره به این مقام منصوب می شود.
🔹نیم قرن از آغاز روزنامه نگاری در ایران میگذشت که ادیب الممالک سال ١٣١٨هجری قمری برای تصدی موقوفه خانوادگی قائم مقامی ها به مشهد آمد و این شهر را صاحب روزنامه کرد.
🔹تأثیر روزنامه نگاری ادیب را در تحولات سیاسی و اجتماعی مشهد نمی توان نادیده گرفت، آن چنان که روزنامه خوان ها و علمای بسیاری درباره آن متن ها و نامه ها نوشته اند و بر منبرها سخن رانده اند.
🔹ادیب الممالک فراهانی را پدر مطبوعات خراسان و پایه گذار روشنفکری ذهنی این خطه می دانند./مشهدچهره
#چهرههای_مشهدی
@AkhbarMashhad
🔸کارگاه هفترنگِ ١١٨ساله در مشهد
🔹کارگاه هفت رنگِ قدس در خیابان هفده شهریور شمالی است که مسئولیت آن را «امیر کاشیپز قدس» برعهده دارد.این کارگاه حالا کارگاه هفت رنگ قدس نام دارد. یعنی فقط و فقط کاشی هفت رنگ اینجا پخته میشود.
🔹کارگاهی قدیمی که از سال١٢٨١ خورشیدی کارش را شروع کرده و آنطور که کاشینوشته آبی لاجوردیرنگ ورودی کارگاه میگوید قدمتی ١١٨ساله دارد و نسلهای قدیم در آن کاشیها را میساختند و رنگ میزدند و میپختند.
🔹پدر امیرآقا، غلامرضا کاشیپز بوده و پدربزرگش هم حاج یوسف کاشیپز اما از معدود کاشیپزهای پرآوازه قدیم و از پنج برادر و خواهرش فقط او میراث خانواده را زنده نگه میدارد.
🔹کاشیپز شیرینترین تجربه کاریاش را در زمینه مرمت و تعمیر بنا، تعمیر تعدادی از کاشیهای بالای پنجره فولاد در حرم امام رضا(ع) حدود چهار، پنج سال پیش میداند./مشهدچهره
#چهرههای_مشهدی
@AkhbarMashhad
🔸خدمت ٣١ساله در تئاتر مشهد
🔹هادی متولد سال ۱۳۴۱ در خیابان طبرسی است. پدرش کارمند و مادرش خانهدار بوده است. دو خواهر و دو برادر دارد که هیچ کدامشان به جز او در کار هنر نیستند.
🔹او از همان اولین باری که تلویزیون، این جعبه جادویی را در خانه یکی از فامیلهایشان میبیند، شیفتهاش میشود
🔹این هنرمند کارش را از دوران کودکی با اجرای نمایش برای خانواده شروع کرده است و بعدها در دوره راهنمایی توسط دبیرش راهنمایی میشود تا تئاتر کار کند و از آن زمان که راهش را در هنر پیدا میکند تا امروز این هنر را ادامه داده است.
🔹سالها بعد در وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی استخدام میشود.
🔹کار در معاونت هنری امور استانهای کشور در تهران از سال ۶۳ تا ۶۹، رئیس اداره امور هنرهای نمایشی استان خراسان، مدیر مجتمع فرهنگی و هنری، امام رضا (ع) واقع در بوستان ملت به مدت ۹ سال و مدیر مجتمعهای فرهنگی و هنری استان تا هنگام بازنشستگی از جمله پستهای اداری او در ۳۱ سال خدمت برای تئاتر این شهر بوده است./مشهدچهره
#چهرههای_مشهدی
@AkhbarMashhad
🔸ارمگان بخاطر نمره ٢٠ بوکسور شد!
🔹غلامرضا ارمگان متولد اسفند ١٣١٨، چهرهی مشهور و پیشکسوت بوکس در مشهد است؛ کسی که پس از سالها ریز خاطرات رینگ را در حافظه دارد.
🔹او اصالتا اهل گیلان است اما در کوچهدرختیِ مشهد به دنیا آمده است. تحصیلات دبیرستانش را دذ مدرسه فیوضات گذرانده و بعد در دانشگاه مشهد رشته تاریخ و جغرافیا را ادامه داده است.
🔹ارمگان تعریف میکند:(داستان بوکسورشدنم از مدرسه فیوضات شروع شد؛ همان روزی که آقای میلانی گفت «هرکی بتونه به بینی من مشت بزنه، یه بیست پیش من داره.» من از میان چند داوطلب توانستم مشتم را به بینی آقامعلم برسانم. آن روز آقای میلانی در آموزشگاه بوکس ثبتنامم کرد.)
🔹سال١٣٣۶ در مسابقات بوکس دبیرستانها مقام نایبقهرمانی به دست آورد.
🔹ارمگان راجعبه مسابقاتش میگوید:(اولین مسابقه مهم برگ زیتونطلایی بود که بهمن سال١٣٣٨ برگزار شد و برنده شدم.بعد هم سه سال پشت هم قهرمانی کشور را به دست آوردم.آخرین مسابقه مهم در سال١٣۴۶ بود. در آن مسابقه فکم آسیب دید، اما برنده شدم. بعد هم بوکس را کنار گذاشتم./مشهدچهره
#چهرههای_مشهدی
@AkhbarMashhad
🔸دوخت نخستین کفشهای پاشنه بلند در مشهد
🔹غلامحسین قاسمی قدیمیترین کفاش محله نوده با ۶٠سال سابقه دوخت کفشهای پاشنه بلند زنانه، سال ١٣٢٠ در محله نوده به دنیا آمده است.
🔹از دهسالگی به عنوان شاگرد علیروس در مغازه کفاشی او مشغول به کار میشود و در مدت ۶سال تمام فوت وفن شغل کفاشی را میآموزد.
🔹کارش را با چربکردن قالبهای چوبی شروع میکند. بچه زرنگی بود، بعد از یک سال، اجازه نشستن پشت میز کفاشی را پیدا کرد. در مدت ۶سال تمام فوت وفن ساخت کفشهای چرمی را آموختم، بعد از کسب مهارت در دوخت کفش، استادم از من خواست که پیشش بمانم و برایش کفش بدوزم.»
🔹در سالهای دهه ۴۰ کفشهای پاشنه بلند برای زنان امروزی مد شده بود. قاسمی از استادش خواست که کفش پاشنه بلند تولید کنند.
🔹قاسمی برای اینکه این کار را یاد بگیرد درکنار باغ ملی با خانمی صحبت میکند. او هم کفشهای پاشنهبلندش رابه او میدهد. میگوید:(کفش را به کارگاه بردم، بعد از چندین بار تلاش ناموفق، سرانجام اولین کفش تمام چرم با پاشنه ۶سانتی متری را دوختم.
🔹بعد از این ماجرا با دوخت کفشهای زنانه پاشنه بلند شهرت خوبی در شهر پیدا کرد./مشهدچهره
#چهرههای_مشهدی
@AkhbarMashhad
🔸بهترین فیروزهتراش ایران در مشهد
🔹«سیدمحمد جواهری فرد» متولد ١٣٢٣، یکی از فیروزهتراشان قدیمی مشهد است. ۱۴ ساله بوده که در کارگاه شعربافی در کوچه حسینباشی مشغول به کار میشود اما علاقه چندانی به اینکار ندارد و در ۱۶ سالگی برای کار به هتل فیروزه میرود.
🔹 هتل متعلق به بهرهبرداران معدن فیروزه بود. مدیر عامل معدن از رفتار «سید محمد» خوشش میآید برای همین به او پیشنهاد میدهد به جای کار در هتل، به معدن برود و آنجا مشغول به کار شود و او در همان ابتدای کار بهعنوان سرکارگر مشغول به کار میشود.
🔹میگوید:مدت ۲سال در آنجا مشغول به کار بودم تا اینکه یکبار بین معدنچیان دعوای بدی شد دیگر از آن فضا خوشم نیامد و از معدن بیرون رفتم و به شرکت برگشتم. آنها پذیرفتند و به فیروزهتراشی مشغول شدم.»
🔹بعد از آن ماجرا جواهری به عنوان فیروزهتراش مشغول به کار میشود و از آنجا که او امین مالکان معدن فیروزه بود، انبار فیروزه در مشهد را به او سپرده بودند.
🔹آنطور که خودش میگوید، آن زمان بهترین فیروزهتراش ایران در فیروزه شجری بوده است و فیروزه جواهرات برخی بزرگان را در آن زمان تراشیده است./مشهدچهره
#چهرههای_مشهدی
@AkhbarMashhad
🔸سماورسازی درباری در مشهد
🔹رجبعلی درباری متولد سال ١٣٢١ است و از کاسبان و ساکنان قدیمی خیابان چهنو است. ٧سال بیشتر نداشت که پدرش او و برادر بزرگترش را برای شاگردی به یک اوستای سماورساز سپرد.
🔹میگوید:بعد از یادگرفتن کار من رفتم کوچه ارگ شاگرد سماورساز دیگری شدم و اوایل جوانی برای خودم دکان زدم. ٢٠سال همانجا بودم. بعد از آن همین مغازه را در سال ١٣٤٥ به ٧٠هزار تومان خریدم و کارم را در این محله شروع کردم.
🔹او همزمان با شروع جنگ تحمیلی، از سوی اتحادیه سماورسازان برای تعمیر چراغ، قوری و ابزار ترکش خورده و درب و داغان شده به مناطق جنگی اعزام میشود.
🔹بعد از بازگشت از جبهه رجبعلی درباری کارش را جدیتر دنبال میکند و تولیدی خودش را میزند. نام درباری را هم روی کاغذهای فلزی چاپ میکند و روی سماورهایش میزند. سماورهایی که آن زمان از هر نقطه ایران مشتری داشتند. اما مدتهاست که از آن دوران میگذرد. سماور کم کم از وسایل ضروری و مورد نیاز خط میخورد و جایش را به کتری میدهد. او هم دست از تولید میکشد و به تعمیر رو میآورد./مشهدچهره
#چهرههای_مشهدی
@AkhbsrMashhad
🔸آقاهاشم؛ قدیمیترین دندانساز مشهد
🔹سیدمحمدعلی سعادتمند بچه بازیگوشش را در سال دوم دبستان از پشت میز بیرون میکشد و او را به استاد دندانساز، حاجغلامعلی عظیمزاده میسپارد. سیدهاشم با همین کار پدرش از هشتسالگی وارد دنیای دندان و دندانسازی میشود و شش سال را بیکموکاست میآموزد تا رمزوراز کار را خوب یاد بگیرد.
🔹بعد از اموزش یک روز زنداییاش از قم به مشهد میآید و از نداشتن دندان و سفتی نان گلایه میکند. وقتی سیدهاشم یک دست دندان برای پیرزن میسازد، پدرش متوجه میشود که پسرش این فن را خوب آموخته است. به همین دلیل پیش استاد دندانساز میآید و از او میخواهد حقوق پسرش را زیاد کند.
🔹حاجغلامعلی عظیمزاده نمیپذیرد و پدر هم او را تهدید میکند که برای پسرش مطب میزند و همین ایده را هم اجرا میکند.
🔹سیدهاشم از سال١٣٢٩ تاکنون برای مردم دندانمصنوعی میسازد و البته کار سیدهاشم فقط ساختن دندان خوب نیست، او در همه این سالها حواسش به جیب مردم بوده است./مشهدچهره
#چهرههای_مشهدی
@AkhbarMashhad
🔸قدیمیترین خیاط محله آب و برق
🔹قابوس مجاور متولد ١٣٢٨ است، اهل روستایی به نام اسلامآباد در نزدیکی گناباد. تا کلاس چهارم درس خوانده و دهساله بود که از عمویش خیاطی را یاد گرفت.
🔹قابوس میگوید :پس از زلزله سال۴۶ شوهرخواهرم گفت اینجا دیگر به درد شما نمیخورد و مرا به شاهرود برد.من در شاهرود یک خودرو خریدم که به دلایلی آوردم مشهد و با زمین معامله کردم و همینجا ماندگار شدم.
🔹ادامه میدهد:وقتی به مشهد آمدم به طرق رفتم و پیش یکی از اقوام که خیاطی داشت کارم را شروع کردم. لباسهای محلی با لباسهای شهری فرق داشت و دوباره شروع کردم به یادگیری!
🔹مشتریهایش سالیان سال است که شلوارهایشان را جای دیگری نمیبرند. حدود ٢۵سال است که فقط شلوار میدوزد. حتی مشتریهایی دارد که دیگر ایران نیستند ولی هنوز وقتی به ایران میآیند شلوارهایشان را پیش او میآورند.
🔹میگوید :٧١سال سن دارم و ۶١سال است که خیاط هستم. تنپوشی نیست که ندوخته باشم و دوخت آن را یاد نداشته باشم، زمانی همهرقمدوز بودم حتی لباس محلی و بلوچی هم میدوختم اما الان دیگر نمیرسم./مشهدچهره
#چهرههای_مشهدی
@AkhbarMashhad
🔸محمودقشنگ؛پدیده کشتی در مشهد
🔹قصه «حاج محمود» از خیلی قبلتر، از تیر ۱۳۳۱ شروع شده؛ از میانه خانواده چوخهکاری که یک پایش توی گوارشک بند بوده و پای دیگرش توی کوچه زردیِ بالاخیابان. همین هم شده که «حاج محمود» از یک طرف، شاگرد چوخهِ برادرش، حاج غلامرضا درآمده و از طرف دیگر آزادکار شده و شاگرد «حمید توکل».
🔹لابد از خوشاقبالیِ حاج محمود بوده که توی دبیرستان صاف خورده به تور «حمید توکل»، قهرمان آن سالهای کشتی جهان و معلم ورزش مدرسه «جهان دانش» و لابد همین خوشاقبالی از او یک ۶٨کیلوی چغر و بد بدن ساخت.
🔹آنطور که خود «محمود قشنگ» خاطرش مانده، درست شش ماه و بیست و دو روز بعدِ اینکه «ارتش سرخ» اولین تیرش را توی شمال افغانستان در کرد، ایران هم مثل ژاپن قید المپیک ۱۹۸۰ مسکو را زد تا تهِ سالها روی تشک رفتنِ او بشود حسرتِ المپیکِ نرفته. آن هم برای آدمی که بیشترِ عمرش به کُشتی گذشته؛ درست از ده، دوازده سالگی که در «گوارشک» پیش آقاتختی کشتی گرفت، تا ۱۶ سال بعدتر که بعدِ خاک کردن کلی قهرمان جهان و المپیک، با یک بغل مدال، چهاربرِ تشک را بوسید و برگشت خانه./مشهدچهره
#چهرههای_مشهدی
@AkhbarMashhad