🍁خدایخوبم! درهای رحمتت
🍂را به روی تک تک ما بگشای.
🍁بهترین احوال و روحیه و
🍁لبخندها و بهترین نعمت ها
🍂و بهترین فرصت ها و بهترین
🍁عاقبت را نصیبمان بگردان.
🍁خير و بركات خودت را در
🍂زندگی همه ی ما جاری بفرما
🍁و آرامش را در ذكر خودت
🍂بر همه ی ما ارزانی بدار...
🍁و دل ما را به نور خودت
🍂روشن و گرم بفرما ...
درود و صبح بخیر به عزیزان🥰❤️
✳️ @Akhlagh_Et
#حدیث_روز
🌷پیامبر خدا (صلیاللهعلیهوآله):
ارجمندترین مردم کسى است که آن چه را که برایش سودى ندارد رها کند.
📗الامالى شیخ صدوق ص ۲۱
✳️ @Akhlagh_Et
آدم نشسته بود ، شش نفر آمدند ، سه نفر طرف راستش نشستند و سه نفر طرف چپ.
به یکی از سمت راستیها گفت : «تو کیستی؟»
گفت : «عقل»
پرسید : «جای تو کجاست؟»
گفت : «مغز»
از دومی پرسید : «تو کیستی؟»
گفت : «مهر»
پرسید : «جای تو کجاست؟»
گفت : «دل»
از سومی پرسید : «تو کیستی؟»
گفت : «حیا»
پرسید : «جایت کجاست؟»
گفت : «چشم»
سپس به جانب چپ نگریست و از یکی سؤال کرد : «تو کیستی؟»
جواب داد : «تکبر»
پرسید : «محلت کجاست؟»
گفت : «مغز»
گفت : «با عقل یک جایید؟»
گفت : «من که آمدم عقل میرود.»
از دومی پرسید : «تو کیستی؟»
جواب داد : «حسد»
محلش را پرسید.
گفت : «دل»
پرسید : «با مهر یک مکان دارید؟»
گفت : «من که بیایم ، مهر خواهد رفت.»
از سومی پرسید : «کیستی؟»
گفت: «طمع»
پرسید : «مرکزت کجاست؟»
گفت : «چشم»
گفت : «با حیا یک جا هستید؟»
گفت : «چون من داخل شوم، حیا خارج می شود.»
✳️ @Akhlagh_Et
🔴 آیت الله حائری شیرازی(ره):
چاه عمیق
اینکه حکومت امام زمان علیهالسلام عقب میافتد علتش این است کسانی که میخواهند با حضرت کار کنند، باید فطرتشان بسیار قوی باشد و این مسئلۀ مشکلی است.
🔹 اگر بخواهیم از زمین آبی برداریم که بسیار زلال باشد، باید چاهی بسیار عمیق حفر کنیم.
🔹 ممکن است ما در زندگی در جایی به آب برسیم، اما چون این آبها سطحی است، زود تمام میشود.
🔹 حکومتهایی که میآیند و میروند، مانند آبهای سطحی هستند؛ نه بهداشتیاند و نه خوردنی. آبی که به درد خوردن میخورد با حفر چاه عمیق بهدست میآید.
🔹 حکومت حضرت به این دلیل عقب میافتد که میخواهد این حکومت از اعماق وجود انسانها نشئت بگیرد و به زور اسلحه نباشد.
✳️ @Akhlagh_Et
🔴 گره گشايي از کار دوست
ابان بن تغلب، از ياران نزديك امام صادق - عليه السلام - است، مي گويد: با امام صادق - عليه السلام - در مكّه بودم، همراه آن حضرت، مشغول طواف كعبه شديم، در اين وقت يكي از شيعيان، از من تقاضا كرد كه همراه او براي برآوردن حاجتي كه داشت، برويم.
من به طواف، ادامه دادم، او اشاره كرد، ولي من به او توجه نكردم زيرا دوست داشتم امام صادق - عليه السلام - را تنها نگذارم.
او بار ديگر اشاره كرد، امام متوجه اشاره او گرديد، به من فرمود: او با تو كاري دارد؟
گفتم: آري، فرمود او كيست ؟
گفتم: از دوستان ما است، شيعه است.
امام كه متوجه شده بود، او كار لازمي دارد، فرمود: نزد او برو.
عرض كردم: طواف را قطع كنم.
فرمود: آري.
عرض كردم: گر چه طواف واجب باشد؟
فرمود: آري برو، گر چه طواف واجب باشد.
و از سخنان امام صادق - عليه السلام - است كه فرمود:
مشي المسلم في حاجة المسلم خير من سبعين طوافاً بالبيت الحرام.
ترجمه:
سعي و گام برداشتن مسلمان براي برآوردن نيازهاي مسلمان، بهتر از هفتاد بار طواف، به دور كعبه است.
منبع : داستان دوستان، محمد محمدي اشتهاردي
✳️ @Akhlagh_Et
متن خاطره
🌷ترکشی به سینه اش نشسته بود. برده بودنش برای اخرین عمل جراحی. قبل از عمل بلند شد که برود. بهش گفتن: بمان! بعد از عمل مرخصت میکنند، اینجوری خطرناکه. گفت:
وقتی اسلام در خطر باشه من این سینه رو نمیخوام...
📚 شهید احمد کشوری
⚘ شادی روح شهدا صلوات ⚘
✳️ @Akhlagh_Et
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📜موضوع: طلحه و زبیر درون ما!
✅گریه امیرالمؤمنین بر عثمان بن حنیف به گزارش شیخ مفید.
🎙 سخنران:حجة الاسلام محمد رضا #هاشمی
✳️ @Akhlagh_Et
🔴 منظور از «کشف الهیکل» چیست؟
⭕️ یکی از علائم عصر ظهور که در احادیث به آن اشاره شده است، مسئلهی «کشف هیکل» در آخرالزمان است.
🌕 از اصبغ بن نباته روایت شده که گفت: شنیدم امیرالمؤمنین علیهالسلام به مردم میفرمود: «پیش از آنکه مرا از دست بدهید، هر چه میخواهید از من بپرسید... حضرت درباره علامات ظهور چنین فرمودند: «اول آنها محاصره کوفه است به وسیله نگهبانان و خندق؛ سپس رخنه کردن آب در کوچههای کوفه؛ تعطیلی مساجد در مدت چهل شب؛ پیدا شدن «هیکل» (که مقصود از آن واضح نيست.) و برافراشته شدن پرچمها در اطراف مسجد بزرگ (کوفه)؛ قاتل و مقتولی که هر دو در آتش دست و پا میزنند؛ شیوع قتل و مرگ؛ کشته شدن مردی پاکدل (نفس زکیه) به همراه هفتاد نفر دیگر در بیرون کوفه؛ جدا کردن سر از بدن شخصی در بین رکن و مقام؛ و....»
📗بحارالانوار، ج ۵۲، ص ۲۷۲
✳️ @Akhlagh_Et
18.39M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
⚫️داستانی زیبا از عنایت امام رضا(ع)
🎙استاد #قرائتی
🕌صحن جامع رضوی
✳️ @Akhlagh_Et
📚اگر خدا بخواهد...
اگر خدا بخواهد اشرف مخلوقات، پیامبر(ص) را در غار با سست ترین خانه «أوهن البیوت» که همان تار عنکبوت است حفظ میکند!
اگر خدا بخواهد فرعون صاحب قدرت را؛ «وَفِرْعَوْنَ ذِی الْأَوْتَادِ»، به وسیله ی آب که به آن مینازید؛ «وَهَذِهِ الْأَنْهَارُ تَجْرِی مِن تَحْتِی»، غرق میکند.
اگر خدا بخواهد درخت خشک، میوهدار میشود؛ «وَهُزِّی إِلَیْكِ بِجِذْعِ النَّخْلَةِ تُسَاقِطْ عَلَیْكِ رُطَبًا جَنِیًّا»
اگر خدا بخواهد برادران یوسف او را به ته چاه می اندازند، اقْتُلُواْ يُوسُفَ أَوِ اطْرَحُوهُ أَرْضًا اما او عزیز و حاکم مصر میشود.
اگر خدا بخواهد ابراهیم را از آتش سخت نمرود
نجات میدهد
قُلْنا يا نارُ کُوني بَرْداً وَ سَلاماً عَلي إِبْراهيمَ ما خطاب كرديم كه اي آتش سرد و سالم براي ابراهيم باش.
پس با خدا باش و پادشاهی کن
✳️ @Akhlagh_Et
📚 داستان واقعی
چند وقت پیش سفری با اسنپ داشتم.
(بعنوان مسافر).
آونروز خیلی بدشانسی آورده بودم و ناراحت بودم، آخه باطری و زاپاس ماشینم رو دزد برده بود.
راننده حدودا ۴۰ سال داشت و آرامش عجیبی داشت و باعث شد باهاش حرف بزنم و از بدشانسیم بگم.
هیچی نگفت و فقط گوش میکرد.
صحبتم تموم که شد گفت یه قضیهای رو برات تعریف میکنم مربوط به زمانی هست که دلار ۱۹ تومنی ۱۲ شده بود.
گفتم بفرمایید.
برام خیلی جالب بود و برای شما از زبان راننده مینویسم.
🔹یه مسافری بود هم سن و سال خودم ، حدودا ۴۰ساله. خیلی عصبانی بود.
وقتی داخل ماشین نشست بدون اینکه جواب سلام منو بده گفت: چرا انقدر همکاراتون ......(یه فحشی داد) هستند.
از شدت عصبانیت چشماش گشاد و قرمز شده بود.
گفتم چطور شده، مسافر گفت:
۸ بار درخواست دادم و رانندهها گفتن یک دقیقه دیگر میرسند و بعد لغو کردند.
من بهش گفتم حتما حکمتی داشته و خودتو ناراحت نکن.
🔹این جمله بیشتر عصبانیش کرد و گفت حکمت کیلو چنده و این چیزا چیه کردن تو مختون و با گوشیش تماس گرفت.
مدام پشت گوشی دعوا میکرد و حرص میخورد.( بازاری بود و کلی ضرر کرده بود).
حین صحبت با تلفن ایست قلبی کرد و من زدم بغل و کنار خیابون خوابوندمش و احیاش کردم.
سن خطرناکی هست و معمولا همه تو این سن فوت میکنن.
چون تا به بیمارستان یا اورژانس برسن طول میکشه.
🔹من سر پرستار بخش مغز و اعصاب بیمارستان ..... هستم و مسافر نمیدونست.
خطر برطرف شد و بردمش بیمارستان کرایه هم که هیچی!!!
دو هفته بعد برای تشکر با من تماس گرفت و خواست حضوری بیاد پیشم.
من اونموقع شیفت بودم و بیمارستان بودم.
تازه اونموقع فهمید که من سرپرستار بخشم.
اومد و تشکر کرد و کرایه رو همراه یه کتاب کادو شده به من داد.
گفتم دیدی حکمتی داشته.
خدا خواسته اون ۸ همکار لغو کنن که سوار ماشین من بشی و نمیری.
تو فکر رفت و لبخند زد.
من اونموقع به شدت ۴ میلیون تومن پول لازم داشتم و هیچ کسی نبود به من قرض بده.
رفتم خونه و کادو مسافر رو باز کردم.
تو صفحه اول کتاب یک سکه تمام چسبونده بود!
حکمت خدا دو طرفه بود.
هم اون مسافر زنده موند و من هم سکه رو فروختم و مشکلم حل شد.
همیشه بدشانسی بد شانسی نیست.
ما از آینده و حکمت خدا خبر نداریم.
⚡️اینارو راننده برای من تعریف کرد و من دیگه بابت دزدی باطری و زاپاسم ناراحتیمو فراموش کردم.
من هم به حکمت خدا فکر کردم
✳️ @Akhlagh_Et
#پندانـــــــهـــ
یک درخت میلیون ها چوب کبریت را میسازد اما وقتی زمانش برسد فقط یک چوب کبریت برای سوزاندن میلیون ها درخت کافیست.
💠 پس خوب باشیم و خوبی کنیم.
✳️ @Akhlagh_Et