eitaa logo
اخلاق
29.1هزار دنبال‌کننده
7.1هزار عکس
5.7هزار ویدیو
109 فایل
🔹تبادل و تبلیغ ⬅️ کانون تبلیغاتی قاصدک @ghaasedak 🔴تبادل نظر https://eitaayar.ir/anonymous/GB0d.b53
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
15.58M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 🏴 "چرا دهه‌ی فجر مظهر اقتدار ملی است؟" 🔸 گزیده‌ای از بیانات ✳️ @Akhlagh_Et
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
11.35M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 🔅 «انواع برخورد انسان‌ها با نعمت‌های الهی» 🔻 قسمتی از بیانات استاد در جلسه درس اخلاق ✳️ @Akhlagh_Et
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
14.08M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 🔸به امام زمان ظلم نکنیم... ✳️ @Akhlagh_Et
شنیدن این حرف ها از دهان یک خلبان بویینگ عجیب بود که از جانب همکارانش می‌گفت:«گرانبهاترین ثروتی که ایران از قرنها پیش تاکنون داشته در فرانسه پیش شماست.خوب نگاهداریش کنید.»لحن او آمرانه بود و از آن موثر تر حرف اعتصابگران آبادان بود:«ما چندان هم مذهبی نیستیم.» «پس به چه کسی اعتماد دارید؟ به یکی از احزاب سیاسی؟» «نه،به هیچ کدام.» «پس به یک شخص؟» «به هیچ کس،جز خمینی،و فقط به او.» از کتاب «ایرانی ها چه رویایی در سر دارند؟» نوشته ی میشل فوکو،فیلسوف فرانسوی ✳️ @Akhlagh_Et
الهی، همان که تو خواهی... خواجه عبدالله انصاری 🌙شبتون بخیر
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌸 امیرالمومنین امام على (عليه السلام) : سَبَبُ الفُرقَةِ الاِختِلافُ سبب جدايى، ناسازگارى است. 📚 غرر الحكم، ح ۵۵۳۰ ‌✳️ @Akhlagh_Et
5.56M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 🔹 «روش‌های هوشمندسازی فرزندان» (نکته‌ی ششم: داشتن دوست خوب) 🔸 گزیده‌ای از بیانات استاد در جلسه «عطر خوش خانواده» ✳️ @Akhlagh_Et
داستان مرحوم حاج مومن و شهید دستغیب رحمة الله علیه 🔹خدا رحمت کند مرحوم حاج مومن را که خیلی فوق العاده بود و داستان‌های عجیبی داشت. از دوستان مرحوم شهید دستغیب اعلی الله مقامه الشریف بود. با ایشان نجف آمده بود. در جلسه¬ای با آقای دستغیب که من هم خدمتشان بودم. یکی از دوستان به آقای دستغیب گفت: آقا یک از داستانهای حاج مومن را بفرمایید. آقای دستغیب اعلی الله مقامه به حاج مومن گفت: قصه شیراز را بگو. ایشان گفتند: شب جمعه¬ای بود و آقای دستغیب مشغول دعای کمیل بودند. دعای کمیل که تمام شد به ایشان گفتم: آقا! می‌خواهیم برویم بیرون مشهد تو بیابان‌ها خلوتی بکنیم. گفتند: برویم آقا، وسایل، چای را برداشتیم، تابستان بود هوا مهتابی و بسیار عالی بود. 🔸رفتیم به طرف کوه و آنجا نشستیم و چایی درست کردیم و در مورد توحید و ولایت صحبت می‌کردیم. شب از نصفه گذشت. آقای دستغیب مشغول نماز شب شان شدند و من هم دراز کشیدم و دستم را زیر سرم گذاشتم و در مورد عظمت حضرت حق و خلقت موجودات فکر می‌کردم. یک مرتبه دیدم مثل اینکه از بالای کوه یک کسی پایین می‌آید، با خودم گفتم هر که می‌خواهد باشد، کمی‌صبر کردم یکدفعه دیدیم یک شیر است، آمد و مقابل آقای دستغیب ایستاد و فقط در چشم های ایشان نگاه می¬کرد، آقا هم مشغول نماز شب بودند و اصلا اعتناء نکردند، بعد سراغ من آمد و پایم دراز بود سرش را طرف پای من آورد، من پایم را تکان ندادم، مقداری پاهای من را بو کرد و سرش را بلند کرد و رفت. آیت الله ره ✳️ @Akhlagh_Et