شخصی به نام عبدالجبار مستوفی عزم زیارت حج کرده بود.
او هزار دینار زر ذخیره کرده بود. روزی از کوچه ای در کوفه رد می شد که به خرابه ای رسید. زنی را دید که در آن جا مشغول جست وجو بود. ناگاه در گوشه ای مرغ مرده ای دید، آن را زیر چادر گرفت و رفت.
عبدالجبار با خود گفت: این زن محتاج است ، باید ببینم که وضع او چگونه است؟ پشت سر او رفت تا این که زن داخل خانه ای شد.
کودکانش پیش او جمع شدند و گفتند: ای مادر از گرسنگی هلاک شدیم؟ زن گفت: مرغی آورده ام تا برای شما بریان کنم.
عبدالجبار چون این سخن را شنید، گریست ...
با خود گفت: اگر حج خواهی کرد، حج تو این است. آن هزار دینار زر از خانه آورد و یرای زن فرستاد و خودش در آن سال در کوفه ماند.
چون حاجیان مراجعه کردند و به کوفه نزدیک شدند، مردمان به استقبال آنان رفتند. عبدالجبار نیز رفت. چون نزدیک قافله رسید،
شترسواری جلو آمد و بر وی سلام کرد و گفت: ای عبدالجبار از آن روز که در عرفات ده هزار دینار به من سپرده ای تو را می جویم، زر خود را بستان و ده هزار دینار به وی داد و ناپدید شد.
آوازی برآمد که ای مرد هزار دینار در راه ما بذل کردی، ده برابر پس فرستادیم و فرشته ای به صورت تو خلق کردیم تا از برایت هر ساله حج گزارد تا زنده باشی که برای بندگانم معلوم شود که رنج هیچ نیکوکاری به درگاه ما ضایع نیست.
📕قصص الانبيا
✳️ @Akhlagh_Et
⛔️زندگی دیگران را نابود نکنیم
جوانی از رفیقش پرسید : کجا کار میکنی ؟ پیش فلانی، ماهانه چند میگیری؟ 5000. همهش همین؟ 5000 ؟ چطوری زندهای تو؟ صاحب کار قدر تو رو نمی دونه، خیلی کمه ! یواش یواش از شغلش دلسرد شد و درخواست حقوق بیشتر کرد ، صاحب کار هم قبول نکرد و اخراجش کرد ، قبلا شغل داشت، اما حالا بیکار است.
زنی بچهای را به دنیا آورد، زن دیگری گفت : به مناسبت تولد بچهتون، شوهرت برات چی خرید ؟ هیچی ! مگه میشه ؟! یعنی تو براش هیچ ارزشی نداری ؟! بمب را انداخت و رفت، ظهر که شوهر به خانه آمد، دید که زنش عصبانی است و .... کار به دعوا کشید و تمام.
پدری در نهایت خوشبختی است، یکی میرسد و میگوید : پسرت چرا بهت سر نمیزند ؟ یعنی آنقدر مشغوله که وقت نمیکنه ؟! و با این حرف، صفای قلب پدر را تیره و تار میکند
این است، سخن گفتن به زبان شیطان. در طول روز خیلی سؤال ها را ممکن است از همدیگر بپرسیم؛
چرا نخریدی؟
چرا نداری؟
یه النگو نداری بندازی دستت؟
چطور این زندگی را تحمل میکنی؟ یا فلانی را؟
چطور اجازه می دهی؟
ممکن است هدفمان صرفا کسب اطلاع باشد، یا از روی کنجکاوی یا فضولی و... اما نمیدانیم چه آتشی به جان شنونده میاندازیم !
شر نندازید تو زندگی مردم. واقعا خیلی چیزا به ما ربطی نداره! کور ، وارد خانهی مردم شویم و کَر از آنجا بیرون بیاییم. مُفسد نباشیم.
✳️ @Akhlagh_Et
16.33M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
دوران حیرت و سرگردانی در آخرالزمان
استاد #عالی
✳️ @Akhlagh_Et
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✍سخنرانی آیت الله #مجتهدی_تهرانی(ره)
🎬موضوع: خدایا من از تمام کسانی که غیبتم را کردند و ازارم دادند گذشتم
✳️ @Akhlagh_Et
✨﷽✨
⚜ حکایتهایپندآموز⚜
🔹مرد عابد و ابلیس🔹
✍در میان بنی اسرائیل عابدی بود. وی را گفتند:« فلان جا درختی است و قومی آن را می پرستند» عابد خشمگین شد، برخاست و تبر بر دوش نهاد تا آن درخت را برکند. ابلیس به صورت پیری ظاهر الصلاح، بر مسیر او مجسم شد، و گفت:« ای عابد، برگرد و به عبادت خود مشغول باش!»
عابد گفت:« نه، بریدن درخت اولویت دارد»
مشاجره بالا گرفت و درگیر شدند.عابد بر ابلیس غالب آمد و وی را بر زمین کوفت و بر سینه اش نشست. ابلیس در این میان گفت: «دست بدار تا سخنی بگویم، تو که پیامبر نیستی و خدا بر این کار تو را مامور ننموده است، به خانه برگرد، تا هر روز دو دینار زیر بالش تو نهم؛
با یکی معاش کن و دیگری را انفاق نما و این بهتر و صوابتر از کندن آن درخت است» عابد با خود گفت :« راست می گوید، یکی از آن به صدقه دهم و آن دیگر هم به معاش صرف کنم» و برگشت.
بامداد دیگر روز، دو دینار دید و بر گرفت.
روز دوم دو دینار دید و برگرفت. روز سوم هیچ نبود. خشمگین شد و تبر برگرفت. باز در همان نقطه، ابلیس پیش آمد و گفت:«کجا؟» عابد گفت:«تا آن درخت برکنم»؛ گفت«دروغ است، به خدا هرگز نتوانی کند» در جنگ آمدند. ابلیس عابد را بیفکند چون گنجشکی در دست! عابد گفت: « دست بدار تا برگردم. اما بگو چرا بار اول بر تو پیروز آمدم و اینک، در چنگ تو حقیر شدم؟»
ابلیس گفت:« آن وقت تو برای خدا خشمگین بودی و خدا مرا مسخر تو کرد، که هرکس کار برای خدا کند، مرا بر او غلبه نباشد؛ ولی این بار برای دنیا و دینار خشمگین شدی، پس مغلوب من گشتی»
✳️ @Akhlagh_Et
هدایت شده از سید هاشم الحیدری
22.57M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 راه رسیدن به خدا
🔹 همواره از حضرت آدم تا روز قیامت راه رسیدن به خدا پیروی از شریعت الهی است و در سایه همین شریعت الهی ، حیات طیبه رقم میخورد.
🔹️ بخشی از سخنرانی
سید هاشم الحیدری
در همایش "الاسلام یقود الحیاة"
🔹️ بغداد_ جمعه _ ۱۴۰۱/۰۸/۰۶
#جهاد_تبیین
✅️ به کانال سید هاشم الحیدری بپیوندید.
👇🏻
https://eitaa.com/joinchat/262799546Cff66b753b5
#حدیث_روز
امام علی "ع"
با نیکی کردن،دل ها تصرف می شود.
📚غررالحکم،حدیث ۴۳۳۹
✳️ @Akhlagh_Et
✍آیت الله سید علی قاضی:
اولین قدم واصلی ترین مرحله در سیر وسلوک الی الله، ترک گناه است،تا انسان گناه را کنار نگذار نمی تواند ترقی معنوی کند و عبادات او نیز موثر نخواهد بود.
✳️ @Akhlagh_Et
12.48M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥هنوز بلد نیستیم با مردم مدارا کنیم!
🎙آیتالله #مجتهدی_تهرانی ره
✳️ @Akhlagh_Et
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴مواظب باشیم آبروی کسی رو نبریم ....
🎙استاد #انصاریان
✳️ @Akhlagh_Et
درهمی حلال
▪️ «...ذَاكَ حَيْثُ تَكُونُ ضَرْبَةُ السَّيْفِ عَلَى الْمُؤْمِنِ أَهْوَنَ مِنَ الدِّرْهَمِ مِنْ حِلِّهِ...»
در ادامهٔ خطبهٔ ۱۸۷ که امام علی از حادثههای تلخ آخرالزمان خبر میدهند، به مسئلهٔ حلال و حرام اشاره میکنند که سرنوشت مادی و معنوی جامعه به آن بستگی دارد.
زمانی که اموال آلوده، حرام و شبههناک زیاد شده، غصب، رشوه و تقلب در جامعه زياد مىشود و مردم به مسئلهٔ حلال و حرام توجهی ندارند، به دست آوردن مال حلال هم سختتر از تحمّل ضربهٔ شمشیر میشود.
آنچه دربارهٔ فزونى اموال حرام در آخرالزمان در اين بيان امام آمده، در روايات ديگر نيز به وضوح به چشم مىخورد. از جمله در حديثى از رسول خدا مىخوانيم: «کمترين چيزى که در آخرالزمان پيدا مىشود برادر مورد اعتماد و درهمى از حلال است»*۱
📚 ۱- بحارالانوار، ج ۷۴، ص ۱۵۷
✳️ @Akhlagh_Et
❓سؤال : آقا ، نصیحتی بفرمایید.
🌷حضرت علاّمه #طباطبایی ره: فرشِ هر مجلس نشوید. هرکه هر صحبتی کرد ، گوشهاش را نگیرید ادامه بدهید. با رفیقی که مثل خودتان است ، رفیق بشوید.
👌 غذاتان متوسّط باشد. صحبتتان متوسّط ، نه آنقدر که لال بشوید. رفاقتتان متوسّط.
👌 ذکر خدا بکنید تا توجّه مخصوصی به شما بکند.
👌 توجّه مخصوص کردن خداوند به بندهای از بندگان، همان مفاد «أذکُرکُم» است ؛ اگر انسان مفاد «فَاذکُرُونی» را تحقّق داد به توفیق خداوند (سبحانهوتعالی)، توجّه مخصوص که مفاد «أذکُرکُم» است محقّق میشود.
✳️ @Akhlagh_Et