🌹شهید_سید_کمال_فاضلی🌹
توی عملیات محرم مجروح شد و دکترا ازش قطع امید کردند...
حضرت زهرا علیها السلام آمده بودند به خوابش و فرموده بودند: پسرم تو شفا گرفتی، فقط قول بده جبهه رو ترک نکنی...
بعد از این خواب سر از پا نمیشناخت.
توی عملیات خیبر شد فرمانده گردان علی اکبر علیه السلام از بس که حضرت زهرایی بود اسم گردانش رو به یا زهرا علیها السلام تغییر داد...
شهید که شد، ایام فاطمیه بود و ترکش خورده بود به پهلوش...
⭐️شادی روح پاک همه شهدا صلوات
#به_یاد_شهدا
@Alachiigh
7.09M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
⭕️#خبرخوب👆
✅💢رونمایی از فوق لوکس ترین #بیمارستان_درمان_سرطان خاورمیانه در تهران که البته به همت یک فرد مردمی و به خواست خودش گمنام ساخته شده است - تمام خدمات درمانی این بیمارستان برای قشر نیازمند رایگان است - ۸۵ درصد بیماران، اینجا سرطان را شکست می دهند - بعد از #آمریکا ، بلژیک ، #آلمان و #هلند ، #بیمارستان_برکت مجهزترین مرکز درمان سرطان در دنیاست -
اینجا جزو ده بیمارستان برتر دنیاست 👇
👈تلفن پاسخگویی: 92001360-021
لطفا برای آگاهی عموم و تمام کسانیکه فکر میکنید درگیر این بیماری هستند یا احتیاج به این خدمات دارند، این ویدیو را ارسال نمائید
⭕ خدا رو شکر انسانیت هنوز زنده است
mohammad solymani
#روشنگری
@Alachiigh
✅ سلام به همه دوستان ....
🔸 بیایید یک بار هم انتخاباتِ بدون راهبرد اجماع را دنبال کنیم😳 ....
بله حواسمون روجمع کنیم برای ...✋. متن بالا نتیجه یک بحث مفصلی هست که بنده قسمت پایانیش رو گذاشتم .
#انتخابات۱۴۰۳
#اصلح
#مشارکت_حداکثری
@Alachiigh
10.25M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
⭕️🎥 #ویدیویی که مشاهده میکنید حاصل تلاش بیش از یک ماه ایرانیان مقیم خارج از کشور است که به مناسبت عید #سعید #غدیر ساخته شد،..
و به ۱۳۰ نفر از مردم کانادا، هلند و آلمان ، #یادبودی هنری و فرهنگی با هدف معرفی #امیرالمومنین_علیه_السلام تقدیم شد.
#غدیر
@Alachiigh
6.92M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
❌👆حتما اولین حرفهای آقای نوری را گوش کنید 👆
✅♦️حمید نوری به ایران رسید
حمید نوری: پیام کوتاهی برای منافقین دارم. من حمید نوری هستم و در تهرانم و عید قربان پیش خانوادهام هستم. شما بدبختها الان کجا هستید؟
میگفتید خدا هم نمیتواند حمید نوری را آزاد کند..دیدید که ....
#بازگشت_حمید_نوری
@Alachiigh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴#پیشنهاد میکنم حتما #ببینید 👆👆
❌🎥 تا اینجا، بهترین کلیپ انتخاباتی
⏪تفاوت ۳سال دولت انقلابی #شهید_رئیسی با ۸سال دولت لیبرالی حسن روحانی
📌✌️برای تقویت حافظه تاریخی و فریب نخوردن از حرفهای ویترینی، این کلیپ را آنقدر دست بدست کنید تا همه مردم ایران ببینند!
#رئیسی_عزیز
#شهید_جمهور
#انتخابات۱۴۰۳
#اصلح
#مشارکت_حداکثری
@Alachiigh
آلاچیق 🏡
#فراموشت_نمیکنم #قسمت۶۱و۶۲ _ توی ماشین بهت میگم! من راس ساعت 11 پایین، دم در ورودی منتظرتم! و سری
#فراموشت_نمیکنم
#قسمت۶۳و۶۴
چند دقیقه بعد به همراه حسین و بردیا و سرهنگ مرتضوی و چند مرد و زن دیگه داخل شدو رو به من گفت
_کسی که تعقیبتون کرده هنوز اینجاست!
بدون توجه به حرف ستوان مهری و حضور سرهنگ و بقیه بردیا و حسینو بغل کردمو زدم زیر گریه!
اخه یه هفته بود که ندیده بودمشون!
حسین با لودگی گفت
_ اوا سرهنگ این دختر چرا پرید بغل من؟!
با خنده ازش جدا شدمو اشکامو پاک کردمو گفتم
_دایی خودمه! تو چیکاره ای؟!
حسین چپ چپ نگام کردو به شوخی رو به زن مسنی که روی ویلچر نشسته بودو پاش توی اتل بود گفت
_ مادر جان شما تازه از بیمارستان مرخص شدین بفرمایین استراحت کنین!
در کمال تعجب پیرزن روی ویلچر شالشو دراورد و با صدای که بی نهایت شبیه سرگرد بهرامی بود گفت
_سروان پویا خوشمزه شدی؟
کمی به صورتش خیره شدم که دیدم سرگرد بهرامی گریم پیرزن کرده!
یهو همه زدیم زیر خنده که گفتم
_قربان چقدر تغییر کردین! اصلا نشناختمتون!کی شما رو گریم کرده؟! دست مریزاد معلومه حسابی حرفه ای بوده!
حسین بادی به غبغب انداختو با غرور گفت
_گریمور حرفه ای، سروان حسین پویا!
خندیدمو گفتم
_ کاش به گریمور های سینما هم گریمو یاد میدادی تا بازیگرای زن به خصوص نرگس محمدی (بازیگر نقش ستایش) رو با عینک پیر نکنن!!
و با این حرفم همه زدن زیر خنده!
ساعت 12:30 از اون خونه بیرون زدمو به سمت خونم راه افتادم .
وقتی رسیدم اتو بار مقابل ساختمون بود و داشتن وسایل خونم رو داخل ماشین می ذاشتن.
ارجمند تا منو دید به سمتم اومدو گفت
_کاری اینجا نداریم بیا بریم خونه ی جدیدت!
چشمی گفتم و همراهش به سمت قاسم اباد راه افتادیم و بعد از 40 دقیقه رسیدیم و وارد اپارتمان لوکس 4 طبقه ای شدیم...
_ وای اقای ارجمند اینجا خیلی بزرگه!!!!!!!!!
خنده ی چندشی کردو گفت
_قابل شما رو نداره خانمی!
من که اخرش یا خودمو یا اینو میکشم!!
تلفن ارجمند زنگ خورد و با دیدن اسم شخصی که تماس گرفته بود کمی هول شد...ازمن فاصله گرفتو گوشیشو جواب داد و من نفهمیدم کی بود و مکالمه بینشون چی بود!
******
#بردیا
هدفونو روی گوشم گذاشتم و کنار حسین نشستم و به صدای ارجمند که داشت با تلفن صحبت می کرد گوش سپردم
ارجمند_ یه دخترو جدیدا پیدا کردم که به نظرم خیلی به درد این نقشه جدید میخوره!
صدای یه مرد جوون توی گوشی پیچید
مرد جوان_ خوبه! مشخصاتشو بگو تا بدم ته توشو در بیارن!
ارجمند_ تحقیق کردم! دختره پدرو مادرش از معترضای اعتراضات سال88 بودن که مردن! یه دوست به اسم مهلا رضوی داره که کاره ای نیست!
مرد جوان_ خوبه! جوری که نفهمه بیارش تو کار...حسابی که واسش مدرک جرم ساختی بیارش تو تیمت و تهدیدش کن ...وقتی که مهره سوخته شد واست بسپرش به مازیار تا ردش کنه اسرائیل. شاید بدرد موصاد (سازمان جاسوسی اسرائیل) بخوره...اگرم به درد نخورد سرشو زیر اب کن!
ارجمند_ چشم ! مو به مو انجام میشه!!
با خشم هدفونو از روی گوشم برداشتم گفتم
_لعنتی!! تف به ذات کثیفتون!! اشغالای پست فطرت!!
حسین دستشو روی شونم گذاشتو گفت
_ چته پسر! چرا جوش اوردی؟!
نگاهمو خیره حسین کردمو گفتم
_ نباید میذاشتم دریا نفوذی بشه!! حسین اگه بلایی سرش بیاد من چی کار کنم؟؟؟؟؟؟
حسین نفس عمیقی کشیدو گفت
_ منطقی باش بردیا! دریا دختر قوی و صد البته ماهریه!! بیدی نیست که به این بادا به لرزه ! تازه اون برای این کارا دوره دیده ! این همه کلاس مهارت های رزمی و استقامت نرفته که بشینه ور دل تو !
درضمن! هیچ وقت نه من و نه بقیه نمیزاریم ناموسمون اب تو دلش تکون بخوره! نمی خواستم بگم ولی بدون که قراره خودت رو هم از طریق یاور وارد تیم کنیم که هم یه جورایی مراقب دریا باشی هم یاورو زیر نظر بگیری!
لبخند خسته ای زدمو چیزی نگفتم.
حسین ادامه داد
_ پاشو برو بخواب ...دو سه روزه درست و حسابی نخوابیدیا! یه مو از کلت کم شه اون زن جیغ جیغوت منو میکشه!
👇👇
آلاچیق 🏡
#فراموشت_نمیکنم #قسمت۶۳و۶۴ چند دقیقه بعد به همراه حسین و بردیا و سرهنگ مرتضوی و چند مرد و زن دیگه
#فراموشت_نمیکنم
#قسمت۶۵و۶۶
حسین ادامه داد
_ پاشو برو بخواب ...دو سه روزه درست و حسابی نخوابیدیا! یه مو از کلت کم شه اون زن جیغ جیغوت منو میکشه!
خندیدمو از جام بلند شدم و با گفتن یه یاعلی از اتاق خارج و به سمت اتاق خواب مشترکم با حسین رفتمو سعی کردم بخوابم!
3ماهی از نفوذ دریا به تیمشون می گذره و هنوز به طور رسمی بهش نگفتن که قراره توی تیمشون باشه و چیزی درمورد تیمشون بهش نگفتن .
اما کارای خیلی کوچیک اما خطر ناکی مثل هک شرکت رقیب و هک حساب بانکی یکی از سرمایه دارای شرکت رقیب بهش سپردن تا دریا رو هم محک بزنن و هم ببینن دریا تا چه حد نسبت به اینکارا علاقه نشون میده که خب دریا هم خیالشونو از هر دو جهت راحت کرد و ثابت کرد که هکر ماهر و صد البته عاشق کارای خطرناک...
یه بار هم به ارجمند با حسرت گفت کاش میشد کاری کنه که نظام تعویض شه که حسابی موثر بود برای نفوذ بینشون!
من هم روز قبل به کافه ای رفتم که یاور و مازیار داخلش با هم ملاقات داشتن...
اونجا تلفنی حسابی با شخص خیالی سر کشور و سیاست بحث کردم که مازیار اومد و با لحنی دوستانه مثلا به ارامش دعوت کردو جریانو پرسید که گفتم برادرم مجرم سیاسیه و میخوان اعدامش کنن. دنبال راهیم که هم برادرمو نجات بدم و هم انتقام سختی بگیرم که با چشای پروژکتوریش شمارمو گرفتو گفت یه دوست میشناسه که میتونه کمکم کنه و خوشحال میشه که مثل برادر بزرگتر روی کمکش حساب کنم و خودش باهام تماس میگیره.
وقتی هم که از کافه بیرون زدم فهمیدم که تعقیبم میکنه!
برای همین به خونه نرفتم و یه راست رفتم خونه ای که قرار بود وقتی بینشون نفوذ کردم مستقر شم رفتم!
نفس عمیقی کشیدمو گوشیمو برداشتمو شماره ی قبلی دریا رو گرفتم اما هنوز خاموش بود.
پووفی کردمو شماره حسینو گرفتم که سریع با حالت اشفته ای جواب داد
_بگو بردیا!
مکثی کردمو گفتم
_سلام چیزی شده؟!!
هول کرده گفت
_نه بابا...مگ قراره چیزی پیش اومده باشه؟!
و سریع بحثو عوض کردو گفت
_تو چرا این گوشیتو خاموش نکردی ؟! تو دیگه الان تو ماموریتیا!!
با تردید گفتم
_گفتم اگر دریا گوشی قدیمیشو روشن کردو بهم زنگ زد بتونم جواب بدم!...بحثو عوض نکن ! بگو چی شده؟!
نفس کلافه ای کشیدو گفت
_ چرا همچین فکریو....
پریدم وسط حرفشو گفتم
_حسین!! نه دخترم و نه ادم احساساتی که با خبر بد پس بیفتم ... پس بگو چی شده؟!
حسین_ راستش هم خبر بده هم خوب...
داد زدم
_اههههه! میگی یا نه!! مگه زیر لفظی می خوای؟!
حسین_ اروم باش بابا! دریا هفته پیش که ردیابش مشکل پیدا کرده بود رفت درمونگاه تا ردیاب رو تعویض کنن حالش بد میشه که دکتر بهش میگه که روز بعد برای چکاپ بره درمونگاهو خلاصه ازمایش چکاپ کامل که میده بهش پیشنهاد میدن که محض محکم کاری تست بارداری هم بده! دیروز که باهاش ارتباط برقرار کردیم فهمیدیم تست بارداریش مثبته!!
سریع روی تخت نشستمو گفتم
_چیییییییییییییی؟؟؟؟؟؟؟؟!!!!!!!!!!!!!!!!!!
نمی دونستم خوشحال باشم یا نگران حال دریا باشم!
حسین_ بد تر از اون اینکه دیروز رفتن ترکیه!
وحشت زده گفتم
_ یعنی چی!!!!!!!!!! چرا اجازه دادین بره!!!!!!!!!!!!
حسین با ناراحتی گفت
_ از قصد وقتی رسید ترکیه باهامون ارتباط برقرار کرد!
ماتم زده گفتم
_ وای حسین اگ بلایی سرش بیاد من چه غلطی کنم!!! توف به من بی غیرت که جلوشو نگرفتم!!..... شما کی فهمیدین قراره برن ترکیه ؟
حسین_ سردار هفته پیش فهمید ولی به منو تو نگفته تا اختلالی توی ماموریت پیش نیاد! بیچاره دریا روهم بخاطر کارش کلی شماتت کرد که دریا گفت حاضر از جون خودشو بچش بخاطر امنیت و ارامش مردم کشورش بگذره!
چیزی نگفتم و پلک چشمامو محکم روی هم فشار دادم.
چیکار کردی دریا!!
چیکار کردی!!
حسین بی حال گفت
_ خبری از مازیار نشد؟
بی جون گفتم
_ نه...
#ادامه دارد...
#نویسنده_رز
#رمان_مذهبی
@Alachiigh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
┄┅═✧❁﷽❁✧═┅┄
🖤سلام بر حسین شهید 🤚
قافله سالار داره میاد خدا کنه برگرده...😭😭💔
🙏بسیار زیبا.. التماس دعا
#هشت_ذی_الحجه
سالروز حرکت امام حسین علیهالسلام از مکه بسوی کربلا💔
#استوری
@Alachiigh
🌹شهید_حمید_باکری🌹
با چندتا از خانوادههای سپاه توی یه خونه ساکن شده بودیم. یه روز که حمید از منطقه اومد، به شوخی گفتم: دلم میخواد یه بار بیای و ببینی اینجا رو زدن و من هم کشته شدم. اونوقت برام بخونی؛ "فاطمه جان شهادتت مبارک!" بعدشروع کردم به راه رفتن و این جمله رو تکرار کردم.
دیدم از حمید صدایی در نمیآد. نگاه کردم، دیدم داره گریه میکنه، جا خوردم!
گفتم: تو خیلی بیانصافی هر روز میری توی آتش و منم چشم به راه تو، اونوقت طاقت اشک ریختن من رو نداری و نمیزاری من گریه کنم، حالا خودت نشستی و جلوی من گریه میکنی؟
سرش رو بالا آورد و گفت: فاطمه جان به خدا قسم اگه تو نباشی من اصلاً از جبهه برنمیگردم.
⭐️شادی روح پاک همه شهدا صلوات
#به_یاد_شهدا
@Alachiigh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⭕️👆#ببینید
⭕️چپ و راست برای رئیسی فرقی نداشت، برعکس دیگران حتی پروژههای زمین مانده احمدینژاد و هاشمی را هم پیگیری میکرد
سلامی، خبرنگار مرحوم شهید رئیسی در برنامه خط جمهور:
🔹آقای رئیسی پروژههایی مانند مسکن مهر را افتتاح میکرد که مربوط به دوره احمدینژاد بود. بیمارستانی که ۳۴ سال پیش در دوره رفسنجانی کلنگ خورده بود را پیگیری کرد
🔹برایش مهم نبود که این پروژهها به نام شخص یا جناح خاصی ثبت شود
🔹او میگفت من این پروژهها را ثبت میکنم که در سبد نظام نوشته شود و کار مردم راه بیافتد
🔹به همینخاطر شما یک پروژه کلنگزنی از شهید رئیسی نمیبینید
❌به همچین تفکری رأی بدیم
❌مسوولین مسوولیم مسوولیم اگر بخواهیم به عقب برگردیم
❌بعد از آن هیییچ عذری پذیرفته نخواهد بود
#تفکر_رئیسی
#انتخابات۱۴۰۳
#اصلح
#مشارکت_حداکثری
@Alachiigh