آلاچیق 🏡
#دختر_شینا #رمان #قسمت_هشتاد_چهار آقا تیمور از ماشین بالا رفت. چند تا تابوت را با کمک چند نفر دیگر
#دختر_شینا
#رمان
#قسمت_آخر
کمی بعد با پنج تا بچة قد و نیم قد نشسته بودم سر خاکش. باورم نمی شد صمد آن زیر باشد؛ زیر یک خروار خاک. هر کاری کردم بگذارند کمی کنارش بنشینم، نگذاش
تند. دستم را گرفتند و سوار ماشین کردند. وقتی برگشتیم، خانه پر از مهمان بود. دوستانش می آمدند. از خاطراتشان با صمد می گفتند. هیچ کس را نمی دیدم. هیچ صدایی نمی شنیدم. باورم نمی شد صمد من آن کسی باشد که آن ها می گفتند. دلم می خواست زودتر همه بروند. خانه خالی بشود. من بمانم و بچه ها. مهدی را بغل کنم. زهرا را ببوسم. موهای خدیجه را ببافم. معصومه را روی پاهایم بنشانم. در گوش سمیه لالایی بخوانم. بچه هایم را بو کنم. آن ها بوی صمد را می دادند. هر کدامشان نشانی از صمد توی صورتشان داشتند. همه رفتند. تنها شدم. تنها ماندم. تنها ماندیم. مهدیِ سه ساله مرد خانة ما شد.
اما نه، صمد هم بود؛ هر لحظه، هر دقیقه. می دیدمش. بویش را حس می کردم.
آن پیراهن قشنگی را که از مکه آورده بود، اتو کردم و به جا لباسی زدم؛ کنار لباس های خودمان. بچه ها که از بیرون می آمدند، دستی روی لباس بابایشان می کشیدند. پیراهن بابا را بو می کردند. می بوسیدند. بوی صمد همیشه بین لباس های ما پخش بود. صمد همیشه با ما بود.
بچه ها صدایش را می شنیدند: «درس بخوانید. با هم مهربان باشید. مواظب مامان باشید. خدا را فراموش نکنید.»
گاهی می آمد نزدیکِ نزدیک. در گوشم می گفت: «قدم! زود باش. بچه ها را زودتر بزرگ کن. سر و سامان بده. زود باش. چقدر طولش می دهی. باید زودتر از اینجا برویم. زود باش. فقط منتظر تو هستم. به جان خودت قدم، این بار تنهایی به بهشت هم نمی روم. زود باش. خیلی وقت است اینجا نشسته ام. منتظر توام. ببین بچه ها بزرگ شده اند.
دستت را به من بده. بچه ها راهشان را بلدند. بیا جلوتر. دستت را بگذار توی دستم. تنهایی دیگر بس است. بقیة راه را باید با هم برویم...»
«پایان کتاب دختر شینا»
@Alachiigh
⚜این متن رو همیشه
سرلوحه زندگیتون قرار بدید:👇
“راضی باش”
به هرچی اتفاق افتاد، که اگه خوب بود
زندگیتو “قشنگ” کرد
اگه بد بود تو رو “ساخت”
#مثبت_اندیشی
#انگیزشی
@Alachiigh
🌹شهید عبدالرزاق علی شیری🌹
⭕️ شمشیرزن یک دست تیربارچی عراقی را قیمه قیمه کرد
🔹️ شهید عبدالرزاق علی شیری در سال ۱۳۴۱ در کرج متولد شد و در طفولیت به علت تب شدید از ناحیه پای چپ فلج گردید.
□ هر چند بهبودی پیدا کرد اما لنگیدن پای چپ همیشه با او بود.
🔸️ عبدالرزاق در دفاع مقدس بدون توجه به معلولیت سریع وارد واحدهای رزمی شد و به عنوان یک رزمنده اسلحه به دست گرفت
□ سال ۱۳۶۱ در سومار در اثر اصابت ترکش دستش چپش از کتف جدا شد و با آستین خالی با یک شمشیر بر کمر وارد میدان شد.
■ سه ماه بعد در عملیات والفجر یک تیر به گردنش اصابت کرد و باز مجروح شد.
🔹️ مدتی بعد، حضور عبدالرزاق در مقر قلاجه قبل از عملیات والفجر۴ با آستین خالی و قداره به کمر، در حالی که پرچم سرخی به دست همه رو حیرت زده کرد و دوباره در اثر اصابت ترکش به شدت مجروح شد.
■ در گردان علی اصغر خط شکن شد وبا هدف ضربه زدن به دشمن در جزیره ام الرصاص و آن سوی اروندرود وارد میدان شدند.
🔸️ عبدالرزاق "شمشیر بند" در عملیات والفجر۸ در جزیره ام الرصاص وقتی تیربار چهارلول دشمن امان همه را بریده بود، دست به کار شد.
□ عبدالرزاق نارنجک به کمر و شمشیر به دست برای رسیدن به تیربار دشمن از باتلاق گل و لای گذشت و دقایقی بعد تیربار دشمن خاموش شد و عبدالرزاق هم افتاد.
□ عبدالرزاق علی شیری تیربارچی بعثی را با شمشیر قیمه قیمه و خودش هم به شهادت رسید.
■ رزمندهای زیادی توانستند از محاصره خارج شوند و پیکر عبدالرزاق بعد از ۱۳ سال به وطن باز گشت و در گلزارشهدای امامزاده محمد کرج به خاک سپرده شد.
⭐️شادی روح پاک همه شهدا صلوات
#به_یاد_شهدا
@Alachiigh
33.19M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
❌🚨ای کاش مسئولین این حرف ها را جدی میگرفتند!
📣خوب است یکبار دیگه این صحبت های عجیب و غریب دربارهی پشت پردهی آسیب های سایبری را با هم ببینیم.
✍️دیدن این کلیپ پرمغز بعد از انفجارات لبنان نشان میدهد که دغدغهمندانی همچون استاد حسن عباسی چقدر در این زمینه دقت داشتند و مسئولین امر چه مقدار بیدقت بودند...
#شبکه_ملی_اطلاعات
#تحلیل_سیاسی
@Alachiigh
❌آموزش و پرورش در اینستاگرام‼️
متاسفانه تیم اطلاع رسانی وزیر آموزش و پرورش دولت پزشکیان، اینستاگرام را برای اطلاع رسانی وزیر انتخاب کرده است.
❌کاش آقای دکتر کاظمی در راستای احترام به محصولات دانش بنیان فارغالتحصیلان همین مدارس و دانشگاه ها، از #ویراستی یا همان #شاد خود آموزش و پرورش استفاده می کرد...
اینهمه حساسیت سران اروپایی و آمریکایی را می بینیم؛
اینهمه خسارت از فضای رهای مجازی می بینیم باز مسئولان مملکتی اینطور بی توجه به مصالح ملی عمل می کنند... به کجا شکایت بریم؟؟
⭕️تیم مشاوران جدید وزیر آموزش و پرورش که دنبال حذف ظریف جریان انقلابی از بدنه نظام تعلیم و تربیت هستند دلشان برای دانشآموزان نمی سوزد که آن ها به اینستاگرام تشویق می کنند؟
#تحلیل_سیاسی
#دولت_پزشکیان
#آموزش_و_پرورش
#فضای_اینستاگرام
@Alachiigh
👈اگر حق با شماست،
خشمگین شدن نیازی نیست.
و اگر حق با شما نیست، هیـچ حقی برای عصبانی بودن ندارید …
بهمین راحتی...😊😉
#مثبت_اندیشی
#انگیزشی
@Alachiigh
9.36M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🙏صَلَّی اللهُ عَلَیکَ یَا اَبَاعَبدِاللهِ♥️🤚
این رسم دنیا نیست
انگاری هیشکی مثل من
اینجوری تنها نیست
این رسم دنیا نیست
یعنی حدود کربلاتم واسه من جا نیست؟
التماس دعا🙏
#هیئت_مجازی
#شب_زیارتی_امام_حسین_علیه_السلام
#اللهم_ارزقنا_کربلا_بحق_الحسین_ع
@Alachiigh
🌹شهید_امید_علی_آموخت🌹
🌹شهید_ایرج_آموخت🌹
♦️ پدر و پسری که شهید شدند..!
شهیدان « امیدعلی و ایرج آموخت»
پدر و پسری که ماهها در جبهه های دفاع مقدس حضور داشتند و کمتر یکدیگر را میدیدند، اما در آخرین فصلی که تصمیم گرفتند باهم و در یک جبهه، به جنگ با دشمنان اسلام بروند، در آغوش هم به شهادت رسیدند..!
✳️ نحوه شهادت به نقل از خانواده:
پدر آرپیجی زن بود و پسرش کمک او و حملکننده مهمات ؛ پسر بر اثر ترکشی که میخورد دچار آتشسوزی میشود (خرج آرپیجی) ؛ پدر مشغول خاموش کردن فرزند میشود که بر اثر اصابت ترکش و گلوله هر دو مجروح شده و یا به شهادت میرسند؛ سپس دشمن منطقه را با بمب شیمیایی مورد هدف قرار میدهد ؛ مدتی بعد همان منطقه به دست دشمن میافتد و با حضور دشمنان بر بالای پیکر شهدا اقدام به زدن تیر خلاص بر پیشانی این شهدا مینمایند.
⭐️شادی روح پاک همه شهدا صلوات
#به_یاد_شهدا
@Alachiigh
❌💠 هرچه ما چیزی نمی گوییم ظاهرا شما قرار نیست به این وقاحت پایان دهید
🔹یک روز دختر ایشان را «ام ابیها» می خوانید و امروز داماد او را با امام علی ع قیاس می کنید.
🔹حق ندارید برای پروژه #وفاق_ملی تان اهل بیت علیهم السلام را خرج کنید..
اولا وقتی زاکانی برای دامادش حکم زد هم یاد غدیر کردید؟
یا برای او حرام بود و برای شما حلال؟
البته ما همان موقع معترض بودیم
🔹درثانی پیامبر گرامی اسلام به دستور خدا و نص صریح قران این کار را انجام داد؛ به شما از کدام کانال وحی می رسد؟
✍🏻 رائفی پور
#نفاق
#وفاق
@Alachiigh