eitaa logo
آلاچیق 🏡
1.1هزار دنبال‌کننده
6.6هزار عکس
4.1هزار ویدیو
60 فایل
فعالیتهای کانال، به نیت مهدیِ فاطمه عجل الله تعالی فرجه ادمین تبادل، انتقاد-پیشنهاد-مسابقه : @nilofarane56 پ زینب کبری سلام الله علیها کپی مطالب با ذکر صلوات 🙏
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
هدایت شده از آلاچیق 🏡
🌹شهید برونسی🌹 ✍خدايا...!‌ اگر میدانستم با مرگ من يک دختر در دامان حجاب میرود،،، حاضر بودم هزاران بار بميرم، تاهزاران دختر در دامان حجاب بروند.   ⭐️شادی روح پاک همه شهدا صلوات @Alachiigh
14.38M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
⭕️ و ، مصادره اموال حاج قاسم 🔻 این دیگر نه BBC انگلیس، نه VOA آمریکا، و نه MANOTO سعودی است، صدا و سیمای خودمان است و این شخص هم نماینده مجلس کشور است که در پخش زنده صدا و سیما افشاگری های شوکه کننده و ناباورانه از دولت و مجلس علیه شهید سلیمانی کرد که پشت هر ایرانی را می لرزاند و مو بر تنش سیخ می کند! خوب ببینید دولت تدبیر و امید جناب حسن روحانی و مجلس جناب لاریجانی با سردار سلیمانی چه کرده بودند و ما از آن بی خبر بودیم! لطفا وقت بگذارید و تا انتها تماشا کنید، مجلس و دولت این موارد را علیه تصویب کرده بود! مصادره تمامی اموال حاج قاسم سلیمانی، طبق اف ای تی اف و سی اف تی و با امضای دولت حسن روحانی و جواد ظریف، در مجلس ایران مصوب کردند که و ، مجرم هستند! ‼️ این دیگر بحث راست و چپ نیست، بحث سر یک سرباز واقعی میهن است! خواهشا میلیونی منتشر کنید که با این دلاور مرد ایثارگر در داخل کشور آن هم توسط مسئولین این کشور چه کردند. @Alachiigh
10.26M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔴 عراقچی دروغ دیگر ظریف درباره برجام را افشا کرد ❌فهمیدید چه شد؟👆👆😕 باید امتیازات جدیدی به غرب بدهیم تا گندی که ظریف در برجام زد توسط غربی‌ها فعال نشود! یعنی قمار جدید روی قمار قبلی. ⭕️حالا فهمیدید چرا شهید رییسی از برجام خارج نمیشد؟ چون همین اسنپ‌بک که عراقچی تازه دیشب اعتراف کرد و ظریف انکارش می‌کرد، توسط غربی‌ها فعال می‌شد! @Alachiigh
7.58M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
❌🎥‌خودرو یک شبه ۳۰ درصد گران شد! 🔹‌فدای سر آقای ظریف! فعلا کار مهم‌تر از بودن ظریف در دولت نداریم! ❌با افزایش قیمت شبانه محصولات ایران‌خودرو و سایپا، فقط یک قلم دنا پلاس توربو اتوماتیک یک شبه ۲۰۸ میلیون تومان گران شد! @Alachiigh
8.53M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
منتقد سینما: اگر شبکهٔ نمایش خانگی ناظری نداشت هم شرایط تغییری نمی‌کرد ⭕️منتظری: حجم ابتذال و در شبکهٔ نمایش خانگی به حدی بالاست که مشخص نیست اگر این فضا هیچ ناظری نداشت چه تغییری در نتیجه حاصل می‌شد. @Alachiigh
آلاچیق 🏡
#کـولـه‌بـارے‌ازعـشـق² قسمت‌۴۰-۴۲ صدای مجری شبکه خبر مدام توی گوشم اکو میشه •انا لله و انا علیه را
-۴۶ ...بچه ها اسپیکر و دستگاه ها رو راه اندازه میکنن و یه متن رو درباره ی سید میدن به دستم مسئول آموزشگاه میگه : نفس خانوم آماده ای؟ سرمو تکون میدم میگه : 1،2،3 شروع با تمام احساسم این متن رو میخونم ساعت حوالی هشت روز ولادت امام‌رضا خبر رسید که هشتمین ریاست‌جمهوری ما شهید شد. سید ابراهیم می‌خواهم کمی باتو حرف بزنم. سید ابراهیم تو همان روز که توی مناظره‌های انتخابات توهین شنیدی و سکوت کردی، شهید شدی. وقتی دولت را با خزانه خالی تحویل گرفتی و نگذاشتی آب توی دل ملت تکان بخورد، شهید شدی. سید ابراهیم وقتی در سازمان‌ملل قرآن خدا را دست گرفتی و از مظلومین دنیا گفتی، فهمیدیم تو زمینی نیستی و شهید شدی‌. ما با تو فهميديم می‌شود رئیس بود ولی خدمت جمهور را برگزید. می‌شود مسئول بود، بر قلب‌ها. وقتی پشت میز ریاست‌جمهوری آرام و قرار نداشتی و هر روز سر از کارخانه و خیابان و استانی سر در می‌آوردی فهميديم تو آمده‌ای امیرکبیر دیگری باشی برای ایران. فهمیدیم تو شهیدانه زندگی کردی و شهیدانه خواهی رفت. سید ابراهیم شهید چقدر شهادت به نام‌تو زیبا ترکیب می‌شود. سید ابراهیم شهید حالا دست تو بازتر شده حالا نه از هیئت دولت نه از سفرهای استانی تو حالا از کنار امام‌رضا هوای کشور امام‌رضا را خواهی داشت. از مردم غزه به امام‌رضا بگو از بغض کارگرها از خون‌دل یک دنیا ما نسلی نبودیم که رجایی را درک کنیم ممنونیم که آمدی و نشان‌مان دادی ریاست‌جمهور یعنی فدا شدن برای جمهور سفرت به خیر سید سلام ما را برسان به امام‌رضا و بگو ما دیگر نفس نداریم پسرش مهدی (عج) را راهی کند. استاد نیلچی زاده حالا 1 ماه از اون حادثه میگذره یکم زندگیمون به روال عادی برگشته جنسیت بچه مون مشخص شده.. همانطور که محمد حسین حدس میزد دختر بود .. از آزمایشگاه بیرون اومدیم.. حقیقتا از دیشب یه دلشوره ی فوق العاده بدی داشتم.. محمدحسین میگفت به خاطر استرس بچه هست و طبیعیه... ولی حال خودشم مساعد نبود به شوخی بهش گفتم : میگم محمد حسین اگه این ترس برای بچس او چرا ترسیدی من باید درد بکشم.. محمد حسین: آخه من نگران درد کشیدنای تو ام محمد حسین : الهی که من قربون فاطمه ی خودمو مامانش برم نفس : عههههه اول قربون اون میری؟ نوموخوام قهرم اصلا.. محمد حسین دستمو گرفت و گفت : نفس تو همه ی زندگی منی هیچوقت یادت نره که هر کاری میکنم به خاطر توعه بعد هم دستمو بوسید ... این محمد حسین امروز یچیزیش میشه ها دلشوره ی خیلی بدی دارم توی ماشین میشینیم جناب بادیگارد بر میگرده و میگه : آبجی خانم بچه ی عمو اسمش چیه؟ نفس : باباش میگه فاطمه بادیگارد : به به دلم میخواد با شهاب کوچولوی ما همبازی بشه نفس : چرا که نه محمد حسین خیلی مضطربه کامل رنگش پریده.. بادیگارد همش از شیشه پشتشو نگاه میکرد ، بعد از چند دقیقه مضطرب رو به محمد حسین گفت : آقای حسینی این موتوری مشکوکه اطلاع داده شده که بمب همراهشه نمی‌فهمم داره اینجا چه اتفاقی میوفته به محمد حسین نگاه میکنم دستم رو⁴⁵ فشار میده اون موتوری میپیچه جلوی ماشین ما ... خدایا اینجا داره چه اتفاقی میوفته؟ آخه موتوری چرا باید دنبال ما باشه؟ بادیگارد داد میزنه : یا ابوالفضل محمد حسین به من نگاه می‌کنه وخیلی مضطرب میگه : نفس برو پایین زود باش نفس : نه نمی‌خوام ت .. تو چی؟ محمد حسین در سمت من رو باز می‌کنه و خیره توی چشمام میگه : نفس من عاشقتم ، یادت باشه این رسم عاشقیه ... بعد هم با تمام توانش من رو به بیرون پرت می‌کنه به یه درخت برخورد میکنم سرم گیج می‌ره احساس درد بسیار شدیدی دارم اما هوشیارم یا امام زمان ماشین محمد حسین جلوی چشام سوخت و دود شد فریاد زدم : محمد حسین نهههه اما خونی که از سرم اومد باعث شد چشمام بسته شد و دیگه چیزی نفهمیدم..ـ از جسمم جدا میشم این صحنه رو توی فیلم ها دیده بودم احتمال دادم تو کما هستم مردم دورم جمع شده بودن ، لاشه ی ماشین سوخته شده رو دیدم و آه از نهادم بلند شد که یه دفعه با یه صدا به پشتم برگشتم محمد حسین بود محمدحسین من سمتش رفتم بهم لبخند زد خودمو تو بغلش انداختم و گفتم : نامرد میخواستی بدون من بری؟ خیلی بدی .. پس من چی؟ محمد حسین من رو جدا کرد و بهم گفت : نفس تو باید به اون دنیا برگردی فریاد کشیدم و گفتم : نمی‌خوام محمد حسین گفت : به خاطر دخترمون برگرد داد زدم : همش دخترمون دخترمون پس من چی؟ تو به من قول دادی محمد حسین. میدونی من اگه برگردم چه بلایی سرم میاد .. اصلا میفهمی؟ تک و تنها نه محمد حسین التماس میکنم نهههه آخه ینی چی من برگردم؟ میدونی با رفتنت چقدر رنج میکشم تو که نامرد نبودی محمد حسین تو که بی رحم نبودی محمد حسین تو که منو دوست داشتی بزار باهات بیام تو رو خدا بزار منم بیام 👇👇👇
آلاچیق 🏡
#کـولـه‌بـارے‌ازعـشـق #قسمت۴۳-۴۶ ...بچه ها اسپیکر و دستگاه ها رو راه اندازه میکنن و یه متن رو دربار
حب المهدۍ هویتنا ² قسمت‌۴۷-۵۰ محمد حسین لبخندی زد و صورتمو بوسید و گفت : بر گرد اما فراموش نکن این رسم عاشقیه و من تا ابد تو‌رو دوست دارم.. محمدحسین از جلوی چشمم دور میشه چشمام کم کم باز میشه به دکترای اطرافم نگاه میکنم.. اولین جمله ای که به زبون میارم اینه : رسم عاشقی .. عاشقی پرستار با خوشحالی داد میزنه : دکتر آروین خواهرتون به هوش اومد یه مرد بلند قامت سمتم اومد و با پریشونی دستمو گرفت و گفت : نفس جان حالت خوبه؟من رو میشناسی؟ دستمو از دستش بیرون کشیدم و گفتم : به من دست نزن .. تو کی هستی ؟ نفس کیه؟من کیم؟ اون مرد بلند قد به سرش زد و گفت : وای حافظشو از دست داده نفس : آی کمرم ... کمک امیر : خانوم پرستار یه ام آر آی از سرشون بگیر و برام بیار نفس دورت بگردم من الان میام⁴⁸ من که گیج و منگم رو به پرستار میگم : خانم شما بگو من کیم ؟ اینجا چیکار میکنم؟ پرستار سرمو میبوسه و با بغض میره اتاق که خالی میشه تصویر یه مرد هیکل ورزشی خوشتیب توی ذهنم تداعی میشه نمی‌دونم یه توهم بود،یه حاله ی نور بود یا یه خواب ولی صدایی که مدام تکرار میشه: نفس این رسم عاشقیه صدا رو انگار یه بلندگو تکرار میکنه داشتم دیوونه میشدم نفس کیه آخه؟ همون دکتر که بهش میگفتن دکتر آروین وارد اتاق شد .. دستمو گرفت خواستم دستمو بیرون بکشم که زورشو بیشتر کرد و گفت: ببین تو نفسی ، نفس آروین منم برادرتم بعد هم به زن و مرد مسنی که پشت شیشه سی سی یو بودن و مشکی پوش بودن اشاره کرد و گفت : اونا هم پدر مادرمونن⁴⁹ گیج و منگ گفتم : اگه شما هر خانواده ی من هستید من اینجا چیکار میکنم؟چرا تو بیمارستانم؟ اون مردی که میگفت برادرمه گفت : تو تصادف کردی و حافظه کوتاه مدت رو از دست دادی دستم رو روی دلم گزاشتم و گفتم : داداش من دلم درد میکنه داداش : نگران نباش عزیزم درد بخیه هست نفس : بخیه چرا ؟ داداش : به خاطر به دنیا آوردن یه کوچولو نفس : یعنی من ازدواج کردم؟ داداش : آره عزیزم نفس : خب پس شوهرم کجاس؟ داداش : میاد .. تو راهه چند روزی گذشت به خونه رفتیم تقریبا داشتم با خانوادم راحت میشدم اما یه چیز خیلی برام عجیب بود اینکه من شوهر داشتم اما نبود.. هروقتم می‌پرسیدم کجاست میگفتن ماموریته،نمیتونه و هزار تا دلیل دیگه.. اسم دخترمو فاطمه گذاشته بودم⁵⁰ داشتم دخترمو میخوابوندم که یه عکس رو دیدم عههه این عکس همون مرده همونی که گفت رسم عاشقیه سریع فاطمه رو روی تخت گزاشتم و بدو بدو بیرون رفتم به سمت مامان زهرا و گفتم : مامان من اینو میشناسم بعد به سمت امیر رفتم و گفتم : داداش من یادم اومده امیر با بغض گفت : چی یادت اومده قربونت برم ؟ منم هیجان زده گفتم : این آقا به من گفت رسم عاشقی اینه که تو برگردی صدای هق هق مامان بلند شد رو به پریناز گفتم : پریناز این آقا کیه ؟ پریناز سرش رو پایین انداخت داد کشیدم و گفتم : این کیه؟ شماها چرا لباس سیاه میپوشید؟ چرا کسی به من چیزی نمیگه؟ اشکام بدون وقفه میریختن..: آخه لامصبا من دارم میمیرم چرا نمیفهمین؟ من حالم بده .. بدهه @Alachiigh
s01.mp3
زمان: حجم: 8.95M
🇮🇷﷽🇵🇸 🔊 شماره ۶۲ | مجموعه برنامه صهیونیست شناسی 🍃🌹🍃 ✅ قسمت اول: آغاز قدرت گرفتن صهیونیست‌ها از تجمع پول ربوی و اعتبارات مبتني بر وابسته سازی و بدهکار کردن افراد و ملت‌ها | 🆔 eitaa.com/meyarpb 🆔 rubika.ir/meyar_pb
s02.mp3
زمان: حجم: 6.92M
🇮🇷﷽🇵🇸 🔊 شماره ۶۲ | مجموعه برنامه صهیونیست شناسی 🍃🌹🍃 ✅ قسمت دوم: از ربا خواری تا تشکیل حکومت صهیونی | 🆔 eitaa.com/meyarpb 🆔 rubika.ir/meyar_pb
🔴👆🔝استوری در واکنش به توسط انگلیس رو بفرستین پیش جواد قارائی تا یکم دیپلماسی قدرت یاد بگیره! فکر نکنه همه چی رو با مذاکره و توییت زدن میشه حل کرد! @Alachiigh
آلاچیق 🏡
حب المهدۍ هویتنا #کـولـه‌بـارے‌ازعـشـق² قسمت‌۴۷-۵۰ محمد حسین لبخندی زد و صورتمو بوسید و گفت :
² قسمت‌۵۱-۵۴ همشون با بغض بهم نگاه کردن پوز خندی زدم و گفتم : نمیگید نه؟ باشه به جهنم .. بعد انگشت اشارمو به نشانه ی تهدید بالا میارم و میگم : فقط بهم ترحم نکنید..لیوان روی میز رو میکوبم تو زمین و بلند فریاد میزنم از ترحم متنفرم ... به سمت امیر میرم و میگم : ازتو هم متنفرم اسم خودتو گزاشتی دکتر؟ دِ نفهم خواهرت داره جلوت پرپر میشه چرا هیچ کاری نمیکنی خیلی بدی امیر خیلی چادرمو سرم کردم و از خونه زدم بیرون صدای مامان میومد : امیر برو دنبالش امیر : مامان ترو خدا بسههه گفتم حافظش رفته گفتید خوب شد دیگه یادش نمیاد محمد حسین کیه ولی مامان اون حافظش داره برمیگرده سوار ماشینم میشم و دم خونه منتظر میمونم .. بعد از یه نیم ساعت همشون به غیر از پریناز بیرون میان احتمالا پریناز مونده تا از فاطمه مراقبت کنه.. تعقیب شون میکنم به گلزار شهدا میرن چقدر شلوغه ولی چقدر قلبم آروم شد دستمو روی قلبم گزاشتم دیگه تند تند نمیرد.. منتظر موندم تا همه برن ساعت 6 و 7 غروب بود که مزار خالی شد با قدم های سست به سمت اون قبر رفتم نوشته بود •شهید سید محمد حسین حسینی•⁵² خدایا دارم چی میبینم اون عکسه همون مرده؟ یدفعه به پشتم برمی‌گردم یه چیزی شبیه فیلم از جلوم رد میشه یه زن چادری و همون مرد روی یکی از مزار ها نشسته بودند یکم جلو تر میروم.. خدایا من دارم چی میبینم اون دختر منم؟ این مرد کیه ؟ مرد به دختر میگه : نفس تو همه ی جان منی هیچوقتِ هیچوقت فراموش نکن هرکاری میکنم به خاطر توعه دختر هم با لبخند میگه : محمد حسین خیلی بیشتر از خودت دوستت دارم .. دوباره به سمت مزار میرم و تکرار میکنم محمدحسین... محمد حسین حسینی⁵³ تمام زندگیم مثل یه فیلم از جلوی چشمم رد میشه.. به دنیا میام.. کنکور میدم‌ .. دانشگاه میرم .. ازدواج میکنم.. مطب میزنم.. عاشق همسرمم و .. و.. اون تصادف لعنتی نهههه اون تصادف نههه لعنت به اون ترور به سمت قبر رفتم و گفتم : تو .. تو محمد حسینی؟ دنیا داره دور سرم میچرخه نامرد تو که گفتی هیچوقت من رو ولم نمیکنی؟ محمد حسین مگه نمیخوای دخترت رو ببینی ؟ محمد حسین بلند شو توروخداااا من بدون تو چیکار کنم؟ با تو ام بلند شووو تا جون تو بدنمه فریاد میزنم .. واییی محمد حسین ترو خدا بلند شو محمد حسین بدون تو من زندگی ندارم میفهمی؟ ترو خدا بلند شو بی احساس آخه چرا منو پرت کردی بیرون؟ پرتم کردی تا زنده بمونم و درد و رنج بکشم ؟ خیلی بدیییی⁵⁴ یه خانم آشنا به سمتم میاد اسمش چی بود شیدا.. مامان محمد حسینه منه شیدا خانوم : نفس .. نفس جان دخترم تو اینجا چیکار میکنی؟ اشکامو پاک میکنم و میگم : من یادم اومد ... چرا بهم نگفتین؟ نگفتین من میخواستم برای آخرین بار ببینمش؟ بد کردی مامان شیدا همتون به من بد کردید.. چادرم رو سفت میکنم که برم ولی تعادلم رو از دست میدم و چشمام بسته میشه.. صدا : امیر تو که خودت بهتر میدونی.. خواهرت سکته ی قلبی رو رد کرده مراقبش باشید .. من که بهت گفتم باور کن خواهرت رو جزئی از خودم میدونم و برای دخترش پدری میکنم... بزار همراهش باشم.. امیر میگه : فعلا که حال مناسبی نداره بعدا بهش میگم ... اون عاشق محمد حسین بود.. امیر به سمتم میاد : نفس .. نفس قوربونت برم نگام کن‍‌... 👇👇