eitaa logo
آلاچیق 🏡
1.3هزار دنبال‌کننده
6.2هزار عکس
3.8هزار ویدیو
59 فایل
فعالیتهای کانال، به نیت مهدیِ فاطمه عجل الله تعالی فرجه ادمین تبادل، انتقاد-پیشنهاد-مسابقه : @nilofarane56 پ زینب کبری سلام الله علیها کپی مطالب با ذکر صلوات 🙏
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 لحظه ای جالب از دیدار رهبر با دانشجویان 🙏😍 🍁〰🍂 @Alachiigh
⭕️ « سید علی یزدی خواه »، نائب رئیس اول کمیسیون مشترک بررسی طرح حمایت از کاربران فضای مجازی در سخنرانی پیش از خطبه های نماز جمعه تهران : 🔻بیش از ۲۵ سال است که اینترنت وارد کشور شده است اما هیچ قانونی برای نحوه استفاده صحیح از آن به ویژه فضای مجازی در کشور تهیه نشده است. 🔻اگر شبکه‌های خارجی تحت ضوابط و قانون نباشند،‌ بالاترین ضربه را به امنیت ملی کشور وارد می‌کنند. 🔻باید اداره فضای مجازی در اختیار ما باشد زیرا امروزه اختیار این فضا در دستان دشمنان است و اجازه نمی‌دهند حق بیان شود. به عنوان نمونه امروز روز جهانی حقوق بشر است و اگر در فیسبوک حرفی از شهید سلیمانی بزنید، فیسبوک شما را حذف می‌کند.بنابراین باید به سمت فضای داخلی و شبکه ملی اطلاعات رفت تا بتوان حرف حق را به جهان مخابره کرد. pedarefetneh 🍁〰🍂 @Alachiigh
رهبر انقلاب: اگر حقایق جامعه را روایت نکنید دشمن آنرا ۱۸۰ درجه خلاف واقع روایت میکند 🔸شما روایت کنید حقایق جامعه‌ی خودتان و کشور خودتان و انقلابتان را. اگرشما روایت نکنید دشمن روایت میکند؛ شما اگر انقلاب را روایت نکنید دشمن روایت میکند؛ شما اگر حادثه‌ی دفاع مقدس را روایت نکنید دشمن روایت میکند، هرجور دلش میخواهد. 🔹توجیه میکند، دروغ میگوید، ۱۸۰ درجه با این خلاف واقع، جای ظالم و مظلوم را عوض میکند. شما اگر حادثه‌ی تسخیر لانه‌ی جاسوسی را روایت نکنید که متأسفانه نکردید، دشمن روایت میکند و کرده. دشمن روایت کرده، روایتهای دروغ. این کاری است که ما باید انجام بدهیم، این وظیفه‌ی جوانهای ما است. 🇮🇷 صدای ایران voifarsi 🍁〰🍂 @Alachiigh
آلاچیق 🏡
🌺دلارام من🌺 قسمت 42 وقتی حامد نباشد، اردیبهشت هم زیبا نیست؛ خرداد هم زیبا نیست و برایم دوماه بهار،
🌺دلارام من🌺 قسمت 43 حامد آرام می‌گوید: اگه اونجا دفاع نکنیم، همون بلایی که سر زن و دخترای سوری اومد سر ناموس ما... مادر حرفش را قطع می‌کند: کدوم ناموس؟ منظورت دختراییه که توی خیابون با موی پریشان راه میرن؟ مادر نباید بیشتر از این حامد را عذاب دهد؛ به خودم جرات می‌دهم: مامان! حامد بی‌آنکه سر بلند کند، با تکیه بر دیوار می‌ایستد و لنگ لنگان می‌رود به اتاقش. در میزنم و وارد می‌شوم. سر سجاده نشسته و زانوهایش را بغل گرفته، نگاهم نمی‌کند؛ ظرف کیک‌ها را کنار سجاده‌اش می‌گذارم: قبول باشه! لبخند میزند؛ می‌خواهم بروم که پلکش را برهم می‌گذارد: بشین! از خدایم است که بمانم! می‌نشینم: نذر کرده بودم اگه برگردی دیگه نبندمت به رگبار! می‌خندد: گفتم چقدر مظلوم شدیا! - چرا انقدر لاغر شدی حامد؟ نمی‌دانم چرا این سوال را پرسیدم؛ درحالی که دست دراز می‌کند تا برشی کیک بردارد می‌گوید: چلو کبابای داعشیا بهم نساخت! وقتی کیک را می‌خواهد بردارد، آستینش کمی بالا می‌رود و خطوط سرخ و کبودی روی مچش می‌بینم؛ مچش را می‌گیرم و به طرف خودم می‌کشم: اینا چیه رو دستت؟ دستش را عقب می‌کشد و کیک را گاز میزند: حساس نشو! - اونا چی بودن حامد؟ - ای بابا! چه گیری میدی! آدم مهمونی بره خونه داعشیا که تپل مپل و سرخ و سفید برنمی‌گرده! - ولی تو سرخ و کبود برگشتی! تلخ می‌خندد؛ ریش‌هایش را کوتاه کرده و مرتب تر شده. تازه متوجه خط سرخی روی گلویش می‌شوم؛ چند خط سرخ! می‌پرسم: گلوت چی شده؟ - اومدی بازجویی آبجی خانم؟ فرض کن خورده تو دیوار! یا اصلا رفته لای در! مشکلیه؟ آرام جیغ می‌کشم: حامد! انگشتش را روی لبم می‌گذارد: هیس! عمه تازه خوابش برده! - اگه نگی، میرم به عمه میگم! اخم می‌کند: خبرچینی کار زشتیه خانوم کوچولو! - بگو چی شده دیگه! سرش را تکیه می‌دهد به لبه تخت و به سقف خیره می‌شود: قول میدی بین خودمون بمونه؟ سرم را تکان می‌دهم. - انگار نذر شمر کرده بودن! خوابوندنم روی زمین چاقو رو گذاشتن روی گردنم و گفتن اگه حرف نزنم می‌کشنم؛ سر بریدن یه چیز عادی بود براشون، اسم اون کسی که روم نشسته بود و چاقوش رو گردنم بود رو یادمه، صداش می‌کردن ولید! موها و صورتش بور بود! خیلی وحشی بود نامرد... اشهدمو گفتم، ذوق کردم که الان شهید میشم... ولی همون موقع یه صدای انفجاری از بیرون اومد که همشون ولم کردن و رفتن، ولیدم رفت ببینه چی شده. آب دهانش را فرو می‌دهد و آه می‌کشد؛ امیدوارم همچنان سقف را نگاه کند تا من فرصت داشته باشم اشک‌هایم را پاک کنم چند قدم می‌روم و دوباره پشت سرم را می‌پایم؛ پدر با لبخند نگاهم می‌کند: برو... مگه دنبال دلارام نمی‌گردی؟ برو حوراء! هوا پر از دود و غبار است، خوب اطرافم را نمی‌بینم؛ به طرف رزمنده ها می‌روم. وقتی پشت سرم، به سختی پدر را بین گرد و خاک می‌بینم؛ از ترس گم شدن، با سرعت بیشتری می‌دوم تا به یکی دو قدمی‌اشان برسم. می‌گویم: آ... آقا... میشه منو برسونید یه جای امن؟ من گم شدم! - چطور ممکنه گم بشی حوراء؟ تو راهتو پیدا می‌کنی... بیا ما می‌رسونیمت! - شما اسم منو از کجا می‌دونید؟ - بیا... مگه نمی‌خوای دلارام رو ببینی؟ همه جا تاریک می‌شود، یک لحظه تکانی می‌خورم و چشم‌هایم باز می‌شوند. صدای جیرجیرک می‌آید، عرق کرده‌ام؛ قلبم با تمام قدرت به قفسه سینه‌ام می کوبد، دستم را روى پیشانی‌ام می‌گذارم؛ باز هم همان خواب که هرچند وقت یک‌بار می‌بینمش؛ پدر در شهری جنگ زده که دو رزمنده را نشانم می‌دهد تا به کمک آنها راه را پیدا کنم؛ چشم‌هایم را ریز می‌کنم به ساعت؛ نیم ساعتی به اذان مانده؛ کمر راست می‌کنم، چادرنمازم که دورم پیچیده را روی سرم مرتب می‌کنم و پاورچين پاورچين می‌روم به حیاط. کنار حوض نشسته و با موج‌هایی که در آب می‌اندازد، ماه را می‌لرزاند. تا قبل از آمدن حامد، عمه اصلا دل و دماغ رسیدن به حیاط را نداشت، برای آمدنش حوض را تمیز و پراز آب کردیم. دوست ندارم خلوتش را بهم بزنم؛ از بعد اسارت، ساکت تر شده و مهربان‌تر؛ حق دارد بیشتر وقت‌ها یک گوشه درخودش فرو برود؛ سه ماه اسارت در دست داعشی‌ها، چیز کوچک و راحتی نبوده که به این راحتی از یادش برود. حالا همه قدرش را بهتر می‌دانیم، در این دوسالی که با حامد زندگی کردم، این سه ماه بیشتر دوستش داشتم؛ می‌نشینم لب ایوان تا نگاهش کنم، حالا دوباره انگشتر عقیق سبز را در دستش کرده، چقدر خوب شد که موقع اسارت همراهش نبود. - چرا نخوابیدی؟ پس متوجه آمدنم شده. - خواب بابا رو دیدم؛ همون خوابی که همیشه می‌دیدم. - منم خواب بابا رو دیدم، توی حرم امام رضا(ع) بود. حامد نگاهی به درخت انگور می‌اندازد: اینم تا چند وقت دیگه غوره میده، بعدم غوره‌هاش انگور میشه! حامد، زیر درخت انگور، لب حوض فیروزه‌ای؛ چقدر شبیه پدر است؛ از مسجد صدای اذان می‌آید. ادامه دارد... 🍁〰🍂 @Alachiigh
🍁 ✅ (۱۲۴) 🌀 خبر: بنا بر اظهارات منابع آگاه، غربی‌ها پیش‌نویس ایران را در مذاکرات پذیرفته‌اند و این موضوع برد شیرینی است که در سایه سیاست خارجی صحیح دولت سیزدهم و ایستادگی و پایمردی مذاکره‌کنندگان ایرانی به‌دست‌آمده است. 🍃🌹🍃 ❌ نکات تحلیلی: 1⃣ شکست آمریکا و شرکایش در همراه‌سازی کشورهای منطقه مانند ترکیه و امارات و همچنین چین و روسیه، دو شریک هم‌سوی ایران در مذاکرات پس‌ازآن اتفاق می‌افتد که آمریکایی‌ها تحت‌فشار رژیم صهیونیستی و لابی طرفدار این رژیم راه‌های دیگری را نیز برای جنگ با ایران در عرصه‌هایی نظیر؛ افزایش فشارهای تحریمی، مقصرنمایی رسانه‌ای ایران به‌عنوان عامل شکست مذاکره و تلاش برای تأثیرگذاری بر ایران از طریق به‌اصطلاح معتبرسازی تهدیدات و بی‌ثبات‌سازی‌های امنیتی با عمله‌گری صهیونیستی را نیز آزمودند، اما در همه آن‌ها شکست خوردند. 2⃣ مهم‌ترین نقطه تمایز این دوره از مذاکرات که دلیل اصلی پیروزی شیرین در مصاف دیپلماتیک اخیر هم هست، این است که «منطق مجاهده برای استیفای حقوق ملت ایران مبتنی بر خوداتکایی داخلی» جایگزین «منطق استیصال» گذشته شد. این منطق بر تارک اصول دیپلماسی دولت و تیم جدید نشست و شجاعانه شروط اصلی ایران برای مذاکرات وین طرح شد. 3⃣ شروط ایران یک ویژگی بزرگ داشت و آن، گره نزدن زلف اقتصاد و معیشت مردم به مذاکره، اعلام و بر اجرای آن اصرار شد: الف) تمام تحریم‌هایی که از سوی ترامپ و اوباما وضع شده‌، باید برداشته شوند و انتفاع اقتصادی ایران تضمین شود؛ ب) نسبت به عدم خروج مجدد آمریکا از توافق هسته‌ای تضمین معتبر داده شود؛ ج) ایران پس از راستی‌آزمایی رفتار آمریکا در لغو تحریم‌ها اقدامات محدودکننده خود را انجام می‌دهد؛ د) ایران سانتریفیوژهای نسل جدید و همچنین مواد غنی‌سازی شده خود را در داخل کشور و زیر نظر مستقیم آژانس انرژی اتمی نگهداری ‌کند. 🔺 نکته پایانی: مروری بر کلیات طرح ایران برای مذاکرات وین که امروز به ابزاری برای تضمین رفع تحریم‌ها تبدیل شده است، نشان می‌دهد این شروط درواقع، عصاره و چکیده همان شروط نه‌گانه رهبر معظم انقلاب است. متأسفانه در پرتو منطق استیصال حاکم بر تیم گذشته، به آن‌ها ‌توجه نشد؛ اما امروز دولت مردمی و انقلابی هوشمندانه با بکارگیری به هنگام مؤلفه‌های قدرت در حال تغییر هندسه و نتیجه مذاکرات است. ✍ فتح‌الله پریشان 🍁〰🍂 @Alachiigh
💐زندگی به من یاد داده برای داشتن آرامش و آسایش، امروز را با خدا قدم بر دارم و فردا را به او بسپارم💐 🍁〰🍂 @Alachiigh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
⭐️*بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحيمِ* ⭐️صفحه ۲۸۲ مصحف شریف ✨همراه تدبر و چند نکته ⭐️هدیه به امام زمان عجل الله فرجه الشریف❤️🙏 🍁〰🍂 @Alachiigh
🌹شهید حسن بهمنی🌹 ✍پنجم عید بود .حسن یه گوشه نشسته بود و گریه می‌کرد. علت گریه ش رو از مادرش پرسیدم ،گف چیزی نیست شما برو نمازتو بخون. بعد نماز بازهم حسن رو گریون دیدم.دوباره علت رو از مادرش پرسیدم گفت:یکی از بچه های محل نتونسته برای عید لباس نو بخده ،حالا حسن میگه اجازه بده من لباسامو باهاش تقسیم کنم. چون من دیدم شما با حقوق کارگری اینهارو براش خریدی، اجازه ندادم.. ازین حس حسن با اینکه فقط 9سال داشت خیلی خوشحال شدم و به گفتم:"برو و لباسهات را با اون بچه تقسیم‌ کن" خوشحال رفت و باهم سر بقچه نشستن و لباسهارو تقسیم کردن. بعد دست دوستی بهم دادند و تا لحظه شهادت هم باهم بودن ⭐️شادی روح پاک همه شهدا فاتحه و صلوات 🍁〰🍂 @Alachiigh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔺دقیقا همزمان با عربده کشی ها و لفاظی های رژیم صهیونیستی و تلاش گروه بحران برای القای محدود بودنِ فرصت، برخی نیز در داخل کشور مدعی اند که (باید از ترس مرگ، تن به خودکشی داد و) زیاد هم نباید برای بازگشت آمریکا به برجام سخت گیری کرد؛ آنهم درحالیکه هدف رژیم صهیونیستی نقش آفرینی در مذاکرات بعنوان یک بازیگر خارجی (پلیس بد)، پوشش ضعف‌های مذاکراتی طرف های اروپایی و ابراز وجود نزد شیوخ مرتجع منطقه است و بازگشت کم هزینه آمریکا به برجام یعنی وقیح تر کردنِ او، افتادنِ دوباره در چاه بدعهدیها و اعطای امکان زیاده خواهی مجدد به او با استفاده از مکانیسم های موجود در برجام! صــراط 🍁〰🍂 @Alachiigh
🔴 واکنش یک مقام ارشد نظامی ایران در مصاحبه با نور نیوز: 💠 یک مقام ارشد نظامی در واکنش به برخی اخبار درباره قصد آمریکا و رژیم صهیونیستی برای برگزاری رزمایش حمله به تاسیسات هسته‌ای و نظامی ‎ایران به نورنیوز گفت: 👤 "فراهم شدن شرایط برای فرماندهان نظامی جهت آزمایش موشک‌های ایرانی با اهداف واقعی، هزینه گزافی برای متجاوزان خواهد داشت" عموفیدل 🍁〰🍂 @Alachiigh