18.52M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🙏صلیالله علیک یااباعبدالله ♥️🤚
💐✨ارباب خوبم تولدت مبارک ✨💐
💖ولادت با سعادت سید جوانان اهل بهشت، سرور شهدا امام حسین علیه السلام مبارک باد.💐♥️
✅ بسیار زیبا و شنیدنی
#بنی_فاطمه🎙
#هیئت_مجازی
#میلاد_امام_حسین_علیه_السلام
#مولودی
🎋〰❄️
@Alachiigh
غر نزن
گله هم نکن
خدا حکمت همه کارها را میدونه
فقط بهش بگو:
【ای که مراخوانده ای
راه نشانم بده .♥️】
#مثبت_اندیشی
#انگیزشی
🎋〰❄️
@Alachiigh
🌹شهید عبدالمهدی مغفوری🌹
♦️شهیدی که در قبر اذان گفت
✍مادر خانمِ حاج عبدالمهدی میگفت:
وقتی خواستم چهره مطهر و نورانی شهید را برای وداع آخر ببوسم،با کمال تعجب مشاهده کردم که لبان ذکرگوی آن شهید سعید به تلاوت سوره مبارکه کوثر مترنم است.
و من بیاختیار این جمله در ذهنم نقش میبندد که هان ای شهیدان.با خدا شبها چه گفتید؟
جان علی با حضرت زهرا(ص) چه گفتید؟
✍پسرعموی شهید مغفوری هم از مراسم دفن این شهید خاطرهای شگفت دارد:
وقتی میخواستیم او را که به برکت زندگی سراسر مجاهدهاش شهد وصال نوشیده بود به خاک بسپاریم با صحنه عجیبی مواجه شدیم،که به یکباره منقلبمان کرد. وقتی پیکر شهید را در قبر میگذاشتیم صدای اذان گفتن او را شنیدیم.
⭐️شادی روح پاک همه شهدا صلوات
#به_یاد_شهدا
🎋〰❄️
@Alachiigh
YEKNET.IR - sorood 2 - milad imam hosein 1400 - rasouli.mp3
6.89M
💐♥️خبرپیچیدهدرعالمکهدرّنابآمد
نگینپنجمآلکسااربابآمد💐♥️
💐جوونی که میخوای خیر ببینی از جوونی
💐نشون به اون نشونی
🎙 #مهدی_رسولی
👌فوق زیبا ..پیشنهاد میکنم حتما بشنوید
🎋〰❄️
@Alachiigh
8.65M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔴توصیه خاوری، رشوهگیر بزرگ، برای مطالعه یک کتاب
💢 اختلاس گری پشت چفیه!
❌عوام فریبی به سبک هارون الرشید!/ پاسخ مثبت رسول الله به هارون الرشید برای زندانی کردن حضرت موسی بن جعفر!
✅😚پیشنهاد ویژه
#حجتالسلام_راجی
#رشوه_گیر_اعظم
#خاوری
🎋〰❄️
@Alachiigh
🇮🇷
📝 یک شبههای در ذهن انقلابیون وجود دارد ومدام می پرسند... اینکه چرا حسن روحانی هنوز محاکمه نشده!؟
❄️🌹❄️
🔻از این زاویه هم به موضوع شاید کمتر توجه شده به خاطر این است که ایشان در سال ۱۳۹۴ در انتخابات مجلس خبرگان رهبری شرکت کردن و توسط مردم تهران رای آوردند و انتخاب شدند و الان جزء اعضای مجلس خبرگان رهبری می باشد...
🔸برای همین در مراسمات شرکت می کند... این سمت تا سال ۱۴۰۲ پابرجاست چون انتخابات مجلس خبرگان هر ۸ سال برگزار میشود...
🔺بعد از پایان این دوره باید ببینیم چه تصمیمی گرفته می شود، البته مجلس خبرگان هم می توانست ایشان را اخراج کند که این اتفاق نیفتاده است.
#محاکمه_ بانیان_وضع_موجود
🎋〰❄️
@Alachiigh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
.
🔴❌ کرمهای درونی چه کسانی هستند؟!
یکی از مزدوران فارسیزبان ساکن آمریکا میگوید: نمیتونیم به تنهایی جمهوری اسلامی رو زمین بزنیم. درخت جمهوری اسلامی رو هر چقدر از بیرون تبر بزنیم، نمیافته. باید این درخت رو از درون کرم بخوره. جمهوری اسلامی باید از درون ریزش کنه. این چیزیه که از دیدار سران غربی فهمیده میشه.
ما به خاتمی امید داشتیم. اصلاحات به ما وعده داد ولی به ما خیانت کرد.
❌با شنیدن این نکات که حکایت از اطلاعات درونی مجموعه اپوزیسیون میکتد، این سوالات مطرح میشود:
۱. پروژه ریزش از درون چه مراحلی دارد و چه اقداماتی در این راستا تعریف میشود؟ آیا بعد از غائله مهسا امنینی، اقدام دیگری پیشبینی شده است؟
۲. عدالت انتقالی یعنی ائتلاف با برخی جریانات سیاسی در درون کشور. این جریانات کدام هستند؟
۳. چه کسانی پروژه کرم خوردگی و ریزش از درون را در داخل دنبال میکنند؟ آیا مسئولان سابقا انقلابی که از گذشته خود پشیمانند، مدیران سابقا انقلابی که دنیاطلب شدهاند، چهرههای سابقا انقلابی که غربزده شدهاند، پروژه کرمخوردگی را بر عهده دارند؟!
۴.خاتمی و جریان اصلاحات، چه وعدهای به براندازان داخلی داده بودند؟
#حمید_رسایی
#وعده_اصلاح_طلبان
🎋〰❄️
@Alachiigh
آلاچیق 🏡
⚜رمان #نقاب_ابلیس #قسمت22 (مصطفی) محکم به دیوار کوبیده میشوم و سرم گیج میرود. مهلت نمیدهند سر پ
⚜رمان #نقاب_ابلیس
#قسمت23
(مصطفی)
خانمها را با هم راهی خانه میکنیم و خودمان میمانیم برای جمع و جور کردن مسجد. الهام شاید کمی دلخور باشد که دیرتر میرویم؛ اما ساکت است. چشمم که به چشمان سرخش میافتد، دلشوره میگیرم؛ نمیدانم چرا؟ چیز عجیبی نیست که بعد از دعای کمیل چشمانش سرخ باشد. خودم هم چشمانم سرخ است شاید. چشمها رازدار خوبی نیستند. هرچقدرهم که اشکهایت را پاک کنی، سرخی و ورم چشمانت همه چیز را لو میدهند.
الهام تمام دلخوری و شاید نگرانیاش را در یک جمله خلاصه میکند:
-زود بیاید خونه... نمیخواد خیلی بمونید.
لبخندی میزنم محض دلجویی:
-باشه چشم.
خداحافظی مادر انقدر طول میکشد که کوچه خلوت شود. تقریبا فقط ماییم. به دلم بد میافتد که خوب نیست تنها راهیشان کنم؛ اما نظرم عوض میشود. بچه که نیستند. دوباره به الهام سفارش میکنم:
- سوار که شدین در رو قفل کنین... کسی هم سوار نکنین توی راه...
بی حوصله کلید را میگیرد:
-چشم! تمام تدابیر امنیتی لحاظ میشه.
ساعت یازده و نیم است که راهی میشوند. تازه وارد مسجد شدهام که صدای جیغ و شکستن شیشه درجا میخکوبم میکند. غیر از صدای جیغ، صدای فریاد مردها هم میآید. دیگر حال خود را نمیفهمم، دیوانه وار میدوم به سمت در مسجد. حسن همراهم میدود و پشت سرمان بچههای مسجد. چشمانم خوب نمیبیند. نمیدانم الهام است یا مریم که روی زمین افتاده. چادر سر یکیشان نیست. چند مرد از دور ماشین پراکنده میشوند. حسن سریعتر از من میرسد بالای سرشان. مادر تکیه داده به ماشین و دستانش را گرفته جلوی صورتش. مریم پریشان دنبال چادرش میگردد و الهام هنوز هم روی زمین افتاده. خرده شیشههای پنجره ماشین، دستش را زخم کرده. خط سرخ و باریکی از زیر روسری مریم کشیده شده تا گونهاش. فریاد یا حسین و یا زهرا گوشم را پرکرده. با فریاد از مادر میپرسم:
-چی شد؟ کی این کار رو کرد؟
مادر لرزان به سمتی اشاره میکند. صدای فریادی میشنوم:
- بدویید دنبالشون. اونوری رفتن... همون کاپشن طوسیه.
حتی به اندازه سوار موتور شدن هم صبر نمیکنم. مثل دیوانهها میدوم به سمتی که مادر اشاره کرد. هنوز دقیقا نمیدانم چه اتفاقی افتاده و اصلا باید دنبال چه کسانی بگردم. فریاد در ذهنم تکرار میشود:
- کاپشن طوسی... موتور...
درحالی که میدوم، صحنه در ذهنم تکرار میشود:
-شال گردنهای پیچیده دور صورت، طوسی، مشکی، چهارشانه و بلند، دوتا موتور سیکلت هرکدام با دو سرنشین... چماق... مریم... الهام... تندتر میدوم. چشمانم کوچهها را در جستجوی نشانهها میکاوم. هیچ برنامهای برای بعدش ندارم. فقط میدانم باید پیداشان کنم.
صدای موتور سیکلت سرعتم را کم میکند. میایستم و گوش میدهم. نمیدانم در کدام کوچهام. کسی در پیچ کوچه ایستاده با موتور روشن. حتما در تاریک روشن کوچه مرا ندیده چون اصلا حواسش به من نیست. مرد دیگری با قد بلند و کاپشن طوسی و صورت پوشیده، ترکش میپرد و راننده موتور گاز میدهد. از پشت سرشان صدای فریاد میآید. خودش است! میدوم دنبالشان. حالا که میدانم بچهها دنبالشان هستند، بیشتر جان میگیرم. تمام توان را در پاهایم جمع میکنم و میدوم. همراه پیچیدنشان میپیچم. انگار آنها هم سعی دارند مرا از سرشان باز کنند. صدای بچهها را دیگر نمیشنوم. پهلوهایم درد میکند، اما حالا میدانم باید یک جوری زمینگیر شوند. به پاها و ریههایم التماس میکنم بیشتر دوام بیاورند تا تندتر بدوم. میپیچند داخل یک بن بست. انقدر تاریک است که انگار چراغ شهرداری هم اینجا نیست. میرسم بهشان و با تمام توان لگدی به موتورشان میزنم؛ طوری که تعادلشان بهم بخورد و زمین بیفتند. چرخهای موتور همچنان میچرخند. مادر، الهام، مریم، خون و خرد شیشه! حالا صاحب کاپشن طوسی روی زمین افتاده. برنامهای ندارم جز اینکه نگهشان دارم تا بچهها برسند. نمیدانم چگونه؛ دعا دعا میکنم همین زمین خوردن زمینگیرشان کرده باشد. هنوز نفسم بالا نیامده و دقیقا نمیدانم چه کنم دستی از پشت سر گردنم را میگیرد و قبل از هر حرکتی، پرتم میکند طرف دیوار.
✨جھت مطالعہ، ذڪࢪ¹صلواٺ بہ نیٺ تعجیل دࢪ فرج،الزامےسٺ.
ادامه دارد...
#داستان_شب
#نویسنده_بانوشکیبا
🎋〰❄️
@Alachiigh
15.55M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🙏صلی الله علیک یا اباالفضل العباس🤚
⭐️💐🎊🎉🎊💐⭐️
بـه روی دست علی ماه هویدا شده اسـت
این قمر آینه هیبت بابا شده اسـت
بـه رُخش شمس خدا محو تماشا شده اسـت
در دل زینب و ارباب چـه غوغا شـده اسـت
گفت ارباب بـه زینب قمرم میآید
دلـت آسوده که سردار حـرم میآید
میلاد فرخنده حضرت اباالفضل علمدار کربلا مبارک
⭐️💐🎊🎉🎊💐⭐️
✅پیشنهاد ویژه.. التماس دعا
#میلاد_حضرت_عباس_(ع)
#هیئت_مجازی
#تولید_محتوای_کانال_آلاچیق
#کار_خودمونه😉
🎋〰❄️
@Alachiigh