آلاچیق 🏡
⚜#رمان_واقعی_نسل_سوخته قسمت #۹۱ سرباز مخصوص دردهای گذشته ... همه با هم بهم هجوم آورده بود ...
⚜#رمان_واقعی_نسل_سوخته
قسمت #۹۲(قسمت آخر)
چشم های کور من
پاهام شل شده بود ...
تازه فهمیدم چرا این ساختمان ... حیاط ... مزار شهدا ... برام آشنا بود ...
چند سال می گذشت؟ ... نمی دونم ... فقط اونقدر گذشته بود که ...
نشستم یه گوشه و سرم رو بین دست هام مخفی کردم ...
خدایا ... چی می بینم؟ ...
اینجا همون جاست ... خودشه... دقیقا همون جاست ...
همون جایی که توی خواب دیدم...
آقا اومده بود ...
شهدا در حال رجعت ...
با اون قامت های محکم و مصمم ...
توی صحن پشتی ...
پشت سر هم به خط ایستادن ...
و همه منتظر صدور فرمان امام زمان ... خودشه ... اینجا خودشه ...
زمانی که این خواب رو دیدم ...
یه بچه بودم ... چند بار پشت سر هم ... و حالا ...
اونقدر تک تک صحنه ها مقابل چشمم زنده بود ...
که انگار دقیقا شهدا رو می دیدم که به انتظار ایستاده اند ...
- یا زهرا ... آقا جان ... چقدر کور بودم ... چقدر کور بودم که نفهمیدم و ندیدم ... این همه آرزوی سربازیت ... اما صدای اومدنت رو نشنیدم ... لعنت به این چشم های کور من ...
داخل که رفتم ... برادرها کنار رفته بودن ... و خانم ها دور مزار سرباز امام زمان ... حلقه زده بودن ... و من از دور ...
به همین سلام از دور هم راضیم ... سلام مرد ... نمی دونم کی؟ ... چند روز دیگه؟ ... چند سال دیگه؟ ...
ولی وعده ما همین جا ... همه مون با هم از مهران میریم استقبال آقا ...
اشک و بغض ... صدام رو قطع کرد ... اشک و آرزویی که به همون جا ختم نشد ...
از سفر که برگشتم یه کوله خریدم ...
و لیست درست کردم...
فقط ... تک تک وسائلی رو که یه سرباز لازم داره ...
برای رفتن ... برای آماده بودن ... با یه جفت کتونی ...
همه رو گذاشتم توی اون کوله ...
نمی خواستم حتی به اندازه برداشتن چند تا تیکه ... از کاروان آقا عقب بمونم ...
این کابووس هرگز نباید اتفاق می افتاد ... و من ...
اگر اون روز زنده بودم و نفس می کشیدم ... نباید جا می موندم ...
چیزی که سال ها پیش در خواب دیده بودم ...
و درک نکرده بودم ...
#ظهور_بود ...
ظهوری که بعد از گذر تمام این مدت ... هنوز منتظرم ... و آماده ...
سال هاست ساکم رو بستم ...
شوقی که از عصر پنجشنبه آغاز میشه ... و چقدر عصرهای جمعه دلگیرن ...
میرم سراغش و برش می گردونم توی کمد ... و من ...
پنجشنبه آینده هم منتظرم ...
تا زمانی که هنوز نفسی برای کشیدن داشته باشم ...
و ما ز هجر تو سوختیم؛ ای پسر فاطمه ....
خدایا بپذیر؛ امن یجیب های این نسل سوخته را .... یاعلی مدد ....التماس دعای فرج
نويسنده:
شهيد مدافع حرم سيدطاها ايماني
#به_پایان_آمد_این_دفتر
⚜جھتِ مطالعہے هر قسمٺ؛،،
¹1صڵواٺ بہ نیٺ ِ تعجیݪ دࢪ فࢪج الزامیست
-ادامه دارد...
-نويسنده: #شهیدسيدطاهاايمانی
#داستان_شب
#رمان
🏴@Alachiigh
⭕️💢⭕️
میدانید همین خبری که اینترنشنال مسخره میکند، چه بازاری برای ایران است؟
یکی از پر طرفدارترین غذاهای چینیها سوپ «پای مرغ» است. جالبه تا پارسال چین مجوز اینو انحصاری به کشوری نمیداد و با کلی رایزنی دستگاه #دیپلماسی ایران قرار شد ایران روزانه چند میلیون پای مرغ صادر کند.
#صراط
#چین
🏴@Alachiigh
❌⭕️ کسانی که کشف حجاب کردند، انتخاب خودشان بود که در حوزه فرهنگ و هنر نباشند
🔻وزیر ارشاد:
🔸کسانی که کشف #حجاب کردند، انتخاب خودشان بود که در حوزه فرهنگ و هنر نباشند.
🔹سال ۱۴۰۱ اساسا سال فتنه در حوزه فرهنگ و هنر بود، جنگی از نوع ترکیبی بود که چهره های برجسته فرهنگی و هنری را درگیر کرد.
🔸پارسال با جریانی مواجه شدیم که به دنبال تحریم فرهنگ و هنر بودند و برای مدتی همه برنامه های فرهنگی و هنری کشور تعطیل شد.
🔹کارگردانان در برخی فیلمها مجبور شدند به دلیل خروج برخی از بازیگران آن، بازیگران دیگری در آن قرار دهند.
🔺با این حال جشنواره فیلم فجر پرشور برگزار شد و برای اولین بار تعداد فیلمهای جبهه انقلاب به ۲۰ فیلم رسید، برای سال جاری هم هشت فیلم جدید دیگر در دست تولید داریم و بسیاری از کتابهای مهم حوزه دفاع مقدس تبدیل به فیلم شده و در حال فیلمبرداری است.
#حجاب
#سلبریتی
🏴@Alachiigh
🏴
⭕️شــبهه
◾️مگر امام حسین متعلق به همه مردم نیست... پس چرا نسبت به حضور خانم های بیحجاب و با پوشش نامناسب حساسیت وجود دارد؟
پاسخ در تصویر👆👆
#محرم #امام_حسین علیه السلام #حجاب
#صـــراط
🏴@Alachiigh