سلام آقای امام رضا...♥️
💢پناهِ پیگیر و حساسِ غزالها؛
پر قدمتترین حامی حیواناتِ در معرضِ انقراض(مخصوصا آهوهای دشت زنگاری)
تویی که تو آبِ سقاخونهت اکسیرِ "بیغمی" ریختن،
حامی ادبیات و دوستدارِ شُعرایی که شعر براشون نون و آب نشد ولی دوستداشتنِ تو چرا!
تویی که اسم و رسم و شجره ی خونوادت چمدون پر طلا پله پله میاد بالایِ تموم قرون و اعصاره.
باکلاسترین کفتربازِ دنیا،
پسرِ صبورترین زندانیِ سیاسیِ جهان،
جاروبرقیِ خستگیها و دلتنگیهای آدمیزاد با فقط یه نگاهِ زیر چشمی،..
تویی که آدم اگه ۳۰۰ تا رستوران زنجیرهای هم در سطح کشور داشته باشه بازم تهش لنگ ژتون غذای حضرتی حرمته،..
تویی که گُلکاری های صحنت گلخونههای هلند رو میذاره تو جیبش،
آقا بالاسرِ درست و حسابیای که کاش همه ی آقا بالاسرا مثل تو بودن،..
سهامدارِ بهترین دونات های جهان با سُس شکر،
تو بهم فهموندی این دستای کوچولو فقط باید تو دستای تو باشن تا کج و بیراهه نرن،
تویی که هروقت دستای مامانمو ول کردم و گم شدم تو شلوغیای دنیا، منو پیدا کردی و به خونه رسوندی،..
صاحبِ بهترین بَند موسیقیِ جهان تحت عنوان " نقاره زنونِ صحن آزادی "،
بهترین استاد راهنمای تاریخ برای تحویل پایان نامه ی اَعمال به تر و تمیزترین حالت ممکن؛..
طلای ۲۴ عیارِ صندوقچه ی قلب ۸۰ میلیون ایرانی
علیِ(ع) مردمِ ایران ؛
تولدت مبارک.
تولدت مبارک شاهنشاهِ دل های خسته و بی سرپناهِ ما مفلوکینِ معاصر!
تولدت مبارک آقای امام رضا...♥️
💐میلاد شمش الشموش امام رضا علیهالسلام مبارک باد💐
@Alachiigh
ما را غمی جانکاه، مهمان قلوب است
حال همه از غصه، همرنگ غروب است
از ورزقان ای کاش می آمد ندایی
می گفت مژده! حالِ ابراهیم خوب است
🙏🙏🙏🙏🙏
اکبر_اسماعیلی_وردنجانی
@Alachiigh
🖤 انالله وانا اليه راجعون🖤
رئیس جمهور و یاران شهیدش آسمانی شدند
روح بلند رئیس جمهور مجاهد و خستگی ناپذیرمان شهید آیت الله سید ابراهیم رئیسی، هشتمین رئیس جمهور ایران و همراهان انقلابی ایشان به ملکوت اعلی پیوست.
هیچ نامی زیباتر از شهید برای تو نبود
#شهید_خدمت سیدابراهیم رئیسی🖤
#سیدالشهدای_خدمت
#سیدابراهیم_رئیسی
@Alachiigh🖤
#توئیت آقای موسوی مطلق
قابل تأمل 😔😭
دعایی که اجابت شد....🖤
#لطفاً_ببینید👆 👌
انتشار باشما👌
#رئیسی_عزیز
#شهیدجمهور
#سیدالشهدا_خدمت
@Alachiigh
5.42M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
❌⚫️ نکته بسیار سنگینی که حاج سعید حدادیان روی آنتن زنده صدا و سیما خطاب به کسی که می خواهد رییس جمهور بعدی ایران شود، گفت...
#رئیسی_عزیز
#شهیدجمهور
#سیدالشهدا_خدمت
@Alachiigh
6.24M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
⚫👆❌ این کلیپ نوید رو هر جا میتونید #منتشر کنید...
✅ حرف دل همه ماست...
▪️برای اونایی که دارن مسخره میکنن...
▪️اونایی که ادعای انسانیت دارن و خوی حیوانیشون رو این روزها نشون میدن...
▪️به احترام مسئولی که توی میدونه باید ایستاد...
نوید جعفرزاده
@Alachiigh🏴
آلاچیق 🏡
✨#بـانـوے_پـاک_مـن 🌹#قسـمـت۸۶ روزهای سختی میگذشت. تقریبا دو ماه بود که زهرا تو بیمارستان بود و فقط
✨#بـانـوے_پـاک_مـن
🌹#قسـمـت۸۷
وقت ملاقات تموم شد و من رفتم بیرون. ترجیح دادم شب برم خونه دایی و پیش دخترم بمونم. حالا دیگه به زندایی عادت کرده بود.
ماشینو جلو خونشون پارک کردم و پیاده شدم.
یکهو یاد شبایی افتادم که میومدن دنبال لیدا و هرشب زهرا پشت پنجره نگاهمون میکرد. صدای ماشینمو میشناخت و میومد پشت پنجره.
دیدن سایه اش چقدر برام شیرین بود.
شبا و روزایی که ازش بی خبر بودم و از من خودشو مخفی میکرد...کاش میدونستم اونم منو عاشقانه دوست داره تا همه جونمو به پاش میدادم.
زنگ آیفن رو زدم و زندایی در رو باز کرد. رفتم تو و در رو بستم.
صدای محدثه منو کشوند تو خونه.
رو پتو کوچیکی دراز کشیده بود و با دست و پاهاش بازی میکرد و از خودش صدا در میاورد.
طاقت نیاوردم رفتم جلو محکم بغلش کردم. چسبوندمش به سینه ام و گفتم:قندعسل بابا الهی فداتشم. دلم برات یک ذره شده بود. منو ببخش اگه زیاد نمیام پیشت.مامانت حالش خوب نیست باید اونجا باشم.
_حال زهرا خوبه؟
با دیدن زندایی به خودم اومدم و گفتم:سلام زندایی خوبین؟آره بهتره الحمدالله.
از به زبون آوردن این کلمه هم من تعجب کردم هم زندایی. ناخودآگاه به زبونم اومده بود.
زندایی با سینی چای نشست کنارم و گفت:از وقتی محدثه رفت با خودم گفتم خداروشکر یک دختر دیگه دارم که همدمم باشه اما...
بغضش گرفت و گفت:اما همش میترسم خدا اونم ازم بگیره.
بعدم زد زیر گریه.
محدثه رو خوابوندم رو پام و دستمو گذاشتم رو پای زندایی.
_وای زندایی جون تروخدا گریه نکنین زهرا حالش خوب میشه من مطمئنم.
_از کجا میدونی پسرم؟دخترم دو ماهه تو اون خراب شده است.تاز کجا میدونی خوب میشه؟!
با اطمینان گفتم:از اونجایی که بیمه اباالفضلش کردم. از اونجایی که خدا باهاشه و تنهاش نمیزاره. از اونجایی که زهرا انقدر خوبه که اصلا نیاز به دعا نداره. از اونجایی که ارثیه حضرت فاطمه از رو سرش تکون نخورده. از اونجایی که تو پاکی و نجابت زده رو دست همه. حالا فهمیدین از کجا مطمئنم!؟
این حال بدشم یک آزمایشه برای منه احمق شما نگران نباشین خوب میشه.
بعد هم بدون توجه به عکس العمل زندایی با محدثه بازی کردم و کلی انرژی گرفتم.
دایی که اومد بعد احوال پرسی و اینا، گفت:دایی جان فردا شب، شب اربعینه میخوایم بریم مسجد محل تو هم بیا.
_ممنون دایی جان من و محدثه میریم یک هیئت دیگه.
بعد به زندایی گفتم:لطفا فرداشب، ساعت۸ این لباسایی که بهتون میدم رو تن محدثه کنین که من میام دنبالش. ممنون بابت زحمتایی که این مدت براش کشیدین امیدوارم بتونم جبران کنم.
خلاصه شب اونجا موندم و محدثه رو بغل خودم خوابوندم. وقتی زهرا نبود، محدثه تنها دلخوشی زندگیم بود.
صبح تصمیم گرفتم برم بهشت زهرا و با لیدا خلوت کنم.
سه تا شاخه گل رز آبی گرفتم و راه افتادم سمت بهشت زهرا.
چون پنجشنبه بود حسابی شلوغ بود. سنگ قبرش رو پیدا کردم و نشستم کنارش. اول با گلاب خوب سنگ رو شستم و بعدم یک فاتحه خوندم اونم غلط و غلوط و پر از اشتباه.
_سلام لیدا. خوبی؟ گفتم بیام باهات حرف بزنم یکم سبک شم. میدونم تو اونور همه چیو میدونی و از اتفاقا با خبری اما میخوام بگم که زهرا سکته کرده هنوزم برنگشته پیشمون. دلمون براش حسابی تنگ شده..یعنی من و محدثه.
دخترت حسابی با زهرا جور شده بود که اون اتفاق براش افتاد. حسابی من داغون شدم چون مقصرش من بودم. حالا اومدم اینجا که اولا حلالیت بطلبم ازت هم اینکه ازت بخوام دعا کنی زهرا زودتز خوب بشه و برگرده پیشم.
بعد تو زهرا شد همسرم و الانم خیلی دوسش دارم. نمیخوام از دستش بدم لیدا. نمیخوام دخترم بدون مادر بزرگ شه.
تروخدا دعا کن دعای تو میگیره.
ازت معذرت میخوام که در حقت بدی کردم و تو زندگی عذابت دادم. من مستحق بدترین هام اما الان دارم ادم میشم. میخوام وقتی زهرا خوب شد مسلمون شم.
گل ها رو پر پر کردم رو سنگ قبرش و با یک خداحافظی ازش دور شدم.
👇👇👇