⭕️ هشت توصیه مقام معظم رهبری در دیدار دیروز با مسئولان قوه قضائیه « ۱۴۰۱/۴/۷»
👈 سر زخم پروندهها در افکار عمومی، نباید باز بماند
🔹توصیه اول: عمل به سند تحول قوه قضائیه
🔹توصیه دوم: «مبارزه جدی با فساد»
🔹توصیه سوم: تشویق قضات و کارکنان شریف و زحمتکش
🔹توصیه چهارم: «معطل نماندن هیچیک از اختیارات و مأموریتهای قانونی قوه»
🔹توصیه پنجم: پیشگیری از جرم
🔹توصیه ششم: تنظیم ارتباطات قوه قضائیه و ضابطان قضایی
▪️قوه تحت تأثیر نظر ضابطین قرار نگیرد و به موضوعات، مستقل رسیدگی کند.
▪️مراقبت بشود از رفتار ضابط که تندروی و زیادهروی انجام نگیرد.
▪️البته از نظرات کارشناسی ضابطین استفاده کنید.
🔹توصیه هفتم: مسئولیت قوه قضائیه در قبال امنیت روانی مردم
▪️هرچند وقت یکبار یک شایعه و حرف دروغی را در فضای مجازی منتشر میکنند و مردم را نگران میکنند که باعث از بین رفتن امنیت روانی مردم میشود.
▪️یکی از وظایف قوه قضائیه برخورد با برهم زنندگان امنیت روانی مردم است.
▪️البته بنده شنیدم که گاها گفته اند در این مورد قانونی نداریم، میشود از همین قوانین موجود استفاده کرد، اگر هم قانونی نیست تهیه کنید.
🔹توصیه هشتم: هر پرونده را تا آخر ادامه دهید و نهایی کنید.
#دیدار_قوه_قضائیه | #شهید_بهشتی | #حقوق_بشر_آمریکایی
🎋〰🍃
@Alachiigh
🔰 روایت وقایع تلخ سال۱۳۶۰ توسط رهبر انقلاب در دیدار دیروز با مسئولان قوه قضائیه «۱۴۰۱/۴/۷»
🔹ایام هفت تیر منافقین ریخته بودند با هرچه دستشان میآمد از تیغ موکتبُری بگیرید تا هر چیز دیگری که در اختیارشان بود افتاده بودند به جان مردم و پاسدارِ کمیته و پاسدارِ سپاه؛ تهران جنگ بود.
🔹 تقریبا یک هفته قبل از ۷ تیر عدم کفایت رئیسجمهور وقت در مجلس احراز شده و برکنار شده بود. یعنی کشور بدون رئیسجمهور، وضع سیاسی اینجوری بود.
🔹 در یک چنین شرائطی یک استوانهای مثل بهشتی را از دست داد.
🔹 حدود دو ماه بعد از آن رئیسجمهور جدید و نخستوزیر را با هم در یک جلسه شهید کردند؛ اندکی بعد یا یک فاصله کوتاهی بعد از آن، چند نفر از فرماندهان ارشد جنگ از ارتش و سپاه در حادثه هواپیما به شهادت رسیدند.
🔹 در ظرف کمتر از سه ماه این همه حادثه تلخ، این همه حادثه وحشتناک، این همه ضربه مخرّب را کجا دیدهاید؟ خب شما کدام کشور را سراغ دارید که بتواند در مقابل این همه حوادث بایستد و از پا نیفتد؟
🔹مردم ایستادند، امام مثل کوه ایستاد، مسئولین دلسوز و جوانهای انقلابی ایستادند، اوضاع را ۱۸۰ درجه تغییر دادند.
#دیدار_قوه_قضائیه | #شهید_بهشتی | #حقوق_بشر_آمریکایی
🎋〰🍃
@Alachiigh
🇮🇷
📝 #یادداشت_کوتاه | #ثامن_23
◀️ دیپلماسی معنادار!
🍃🌹🍃
🔻رابرت مالی، نماینده ویژه دولت آمریکا در امور ایران در حساب توییتری خود ضمن قدردانی از انریکه مورا و جوزف بورل به خاطر ادامه همکاری نزدیک با آمریکا مدعی شد: «ما همچنان در مشورت با همکاران اروپایی، متعهد به مسیر دیپلماسی معنادار میمانیم.»
🔸 در این خصوص نکاتی وجود دارد که لازم است مدنظر قرار گیرد:
1⃣ نخست اینکه تاکتیک بازگشت پوچ به برجام یا احیای توافق هستهای بدون رفع عملیاتی تحریم های ضد ایرانی، اساسا قرابتی با دیپلماسی ندارد. مقامات آمریکایی و اروپایی از سال گذشته تا کنون، ریل گذاری تاکتیکی خود را در مذاکرات تغییر نداده اند. این موضوع در جریان ملاقات دوجانبه اخیر انریکه مورا، دبیر کل سرویس اقدام ویژه اتحادیه اروپا و رابرت مالی مشهود بود.
2⃣ بهتر است مقامات غربی به جای بررسی ابعاد فرامتنی و منطقهای #مذاکرات_وین و آینده پژوهی های تکراری و البته غیرمستند خود در خصوص تبعات احیا یا عدم احیای برجام، بر روی متن مذاکرات و ابعاد حقوقی آن متمرکز شوند. اگرچه مقامات و رسانه های غربی بر روی موضوع « تضمین های اعتباری»به عنوان اصلی ترین مطالبه ایران از واشنگتن مانور چندانی نمی دهند، اما واقعیت امر این است که بخش مهمی از گره خوردگی جاری در مذاکرات وین، مربوط به همین مسئله می باشد.
3⃣ عدم ارائه تضمین های اعتباری به شرکت های خارجی، منجر به تجارت «پروژه محور» و محدود آنها با کشورمان و حتی انصراف برخی از شرکتها جهت کلیت سرمایه گذاری در ایران خواهد شد. پاسخ آمریکا به این مطالبه بر حق ایران، سیاسی کاری و وارونه نمایی رسانه ای و تبلیغاتی بوده است! بهتر است در چنین شرایطی رابرت مالی و انریکه مورا به جای سخن گفتن از «دیپلماسی معنادار»، بیش از این فرصت را جهت پاسخدهی به مطالبه منطقی جمهوری اسلامی ایران از دست ندهند!
✍حنیف غفاری
#روشنگری | #حقوق_بشر_آمریکایی | #جهاد_تبیین
🎋〰🍃
@Alachiigh
🍃🌹🍃 ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
🇮🇷 امام خامنهای مدظلهالعالی:
« رژیم آمریکا در حالی از حقوق بشر دم میزند که زشتترین تصویر از نقض حقوق بشر را در رفتار مستکبرانهاش با ملتهای ضعیف جهان از خود بر جای میگذارد.»
۱۳۷۷/۱۲/۲۸
🍃🌹🍃 ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
🔰 #نشست_روشنگری | مجازی
✅ با موضوع:
«بازخوانی و افشای
جنایتهای حقوق بشر آمریکایی»
🔺 تاریخ : امروز ۸ تیر ۱۴۰۱
📨⁉️برای ارسال سوالات و نظرات به آیدی زیر مراجعه بفرمایید :
👉 @YaMahdi220
🍃🌹🍃 ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
#ثامن_23 | #حقوق_بشر_آمریکایی
🎋〰🍃
@Alachiigh
83.mp3
6.42M
══════════﷽❀ ⃟⃟ ⃟🇮🇷 ⃟✤
🔅🇮🇷 ثامن ۲۳ 🇮🇷🔅
🇮🇷 #نشست_سیاسی | مجازی
🖋 موضوع جلسه :
«بازخوانی و افشای
جنایتهای حقوق بشر آمریکایی!»
🎙 سخنران :
آقای مهدی عزیزی
🎋〰🍃
@Alachiigh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
━━━━💠🌸💠━━━━
🇮🇷 ثامن ۲۳ 🇮🇷
#پرسش_و_پاسخ
👈🏻👈🏻 ماجرای سند استنفورد ۲۰۴۰ و پشتصحنه کپی الگوی فدرال رزرو برای بانکمرکزی چه بود⁉️
✅ پاسخ را در کلیپ بالا #بشنوید ☝️
https://tn.ai/2735264
🎙 آقای ایروانی (وزیر اسبق اقتصاد)
#ثامن | #روشنگری | #جهاد_تبیین
🎋〰🍃
@Alachiigh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
━━━━💠🌸💠━━━━
🇮🇷 ثامن ۲۳ 🇮🇷
#پرسش_و_پاسخ
👈🏻👈🏻 نگاه و نیاز جمهوری اسلامی به #مردم چگونه است؟! در دیگر کشورها چگونه است⁉️
✅ پاسخ را در کلیپ بالا #بشنوید ☝️
🎙 حجت الاسلام خسروپناه
#ثامن | #روشنگری | #جهاد_تبیین
🎋〰🍃
@Alachiigh
آلاچیق 🏡
❤️ عاشقانه_دو_مدافع❤️ #قسمت_چهل_پنجم بیخیال اسماء الان وقتش نیست لباساشو کشیدم و گفتم: بگو دیگه
❤️ عاشقانه_دو_مدافع❤️
#قسمت_چهل_ششم
یقین داشتم داره میره پیش آقا که ازش بخواد لیاقت نوکری خواهرشو
بهش بده
_ با چفیش اشکامو پاک کرد و گفت: باشه نگو،فقط گریه نکن میدونی که
اشکاتو دوست ندارم
بریم ...
یک ساعت تو صف وایساده بودیم...
پاسپورتهامونو تحویل دادیم و از مرز رد شدیم
دوباره سوار اتوبوس شدیم
هوا تقریبا روشن شده بود به جایی رسیدیم که همه داشتن پیاده میرفتن
تموم این مدت رو سکوت کرده بودم و داشتم فکر میکردم
از اتوبوس پیاده شدیم
_ به علی کمک کردم و کوله پشتی رو انداخت رو دوشش
هوا یکمی سرد بود
چفیه رو ، رو گردنش سفت کردم و زیپ کاپشنشو کشیدم بالا
لبخندی زدو تشکر کرد. بعد هم از جیبش یه سربند درآوردو داد دستم .
اسماء این سربندو برام میبندی
_ نگاهی به سربند انداختم روش نوشته بود: "لبیک یا زینب"
لبخند تلخی زدم ، میدونستم این شروع همون چیزیه که ازش میترسیدم
سربندو براش بستم ، ناخدا گاه آهی کشیدم که باعث شد علی برگرده
سمتم
چیشد اسماء
ابروهامو دادم بالا و گفتم هیچی بیا بریم اردلان و زهرا رفتن
بعد از مدت زیادی پیاده روی رسیدیم نجف دست در دست رفتم زیارت
حس خوبی داشتم
اما این حس با رسیدن به کربلا به ترس تبدیل شد
وارد حرم شدیم...
حس عجیبی داشتم سرگردون تو بین الحرمین وایساده بودیم
نمیدونستیم اول بریم حرم امام حسین یا حرم حضرت عباس
به اصرار اردلان اول رفتیم حرم اما حسین
دست در دست علی وارد شدیم چشمم که به گبند افتاد بی اختیار اشک از
چشمام جاری شد و روزمین نشستم
_ علی هم کنارم نشست و تو اون شلوغی شروع کرد به روضه خوندن
چادرمو کشیدم رو صورتم و با تموم وجودم اشک میریختم نمیدونم چرا
تمام صحنه های اون ۴ سال ، مثل چادری شدنم ، اون خوابی که دیدم
پیرزنی که منتظر پسرش بود ، نامه ای که پسرش نوشته بود ،خواستگاری
علی ، شهادت مصطفی ، خانومش و ...حتی رفتن علی به سوریه میومد
جلوی چشمم و باعث شدت گریه ام شده بود
_ وای اما از روضه ای که علی داشت میخوند
روضه ی بی تابی حضرت زینب بعد از شهادت امام حسین
قلبم داشت از سینم میزد بیرون گریه آرومم نمیکرد داشتم گریه میکردم
اما بازهم بغض داشت خفم میکرد
نفسم تنگ شده بودو داشتم از حال میرفتم
تو همون حالت چند تا نفس عمیق کشیدم و زیر لب از خدا کمک
میخواستم
چادرمو زدم کنار تا راحت تر نفس بکشم
مردم دور تا دور ما جمع شده بود با روضه ی علی اشک میریختن
اشکامو پاک کردم که واضح تر اطرافمو ببینم
به علی نگاه کردم توجهی به اطرافش نداشت روضه میخوندو با روضه ی
خودش اشک میریخت یاد غریبی حضرت زینب و روضه ای که خودش
برای خودش میخوندو اشک میریخت افتادم .
_ بغضم بیشتر شد و نفسم تنگ تر
به زهرا که کنارم نشسته بود با اشاره گفتم که حالم بده
زهرا نگران بطری آب رو از کیفش درآورد و داد بهم و بعد شونه هامو ماساژ
داد
روضه ی علی تموم شد
اطرافمون تقریبا خلوت شده بود علی که تازه متوجه حال من شده بود با
سرعت اومد سمتم و با نگرانی دستمو گرفت: چیشده اسماء حالت خوبه
_ هنوز اشکاش رو صورتش بود دلم میخواست کسی اونجا نبود تا اشکاشو
پاک میکردم و برای بودنش ازش تشکر میکردم
لبخندی زدم و گفتم:چیزی نیست علی جان یکم فشارم افتاده بود
دستات یخه اسماء مطمئنی خوبی
سرمو به نشونه ی تایید تکون دادم
بهش نزدیک شدم و در گوشش گفتم:علی چه صدایی داری تو ، ببین منو
به چه روزی انداخت
_ با تعجب بهم نگاه کردو از خجالت سرشو انداخت پایین
چند روزی گذشت، سخت هم گذشت از طرفی حرم آقا و روضه هاش از
طرف دیگه اشکهای علی که دلیلش رو میدونستم
میدونستم که بعد از شهادت مصطفی یکی از دوستاش برای ردیف کردن
کارهای علی اومده بود پیشش میدونستم که بخاطر من تا حالا نرفته الان
اومده بود از آقا بخواد که دل منو راضی کنه
_ با خودم نمیتونستم کنار بیام، من علی رو عاشقانه دوست داشتم ، دوری
و نداشتنش رو مرگ خودم میدونستم ، علی تمام امید و انگیزه ی من بود...
⭐️برای خواݩدݩهرقسمٺاز رماݩ1صݪواٺ به نیت فرج اݪـزامیسٺ
✍خانم.علـــی.آبادی
#ادامه_دارد
#داستان_شب
#عاشقانه_دو_مدافع
🎋〰🍃
@Alachiigh
‹🌿💚›
•
.
خدابااونعظمتشمیگه:
‹أنَاجَلیٖسُ،مَنْ جٰالَسَنِیٖ›
منهمنشیناونڪسیهستم
ڪهبا منبشینہ!
انگارخدادارہ،دنبالیهرفیقِنابمیگردہ ؛ )❤️
🌱/به همراه این کانال با خدا رفیق شو↓
https://eitaa.com/joinchat/1211302018Cdd0f35cdf0
رفاقت با خدا ، رفاقتی ناب !!🌸📿
⭐️*بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحيمِ*
⭐️صفحه ۴۴۵ مصحف شریف
✨همراه تدبر و چند نکته
⭐️هدیه به امام زمان عجل الله فرجه الشریف❤️🙏
#کلام_نور
🎋〰🍃
@Alachiigh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🏴🌴🥀🌴🏴
شهادت مظلومانه باب المراد جواد الائمه،
محضرِ امام رضا علیه السلام
و تمامی شیعیان و دوستداران آن حضرت تسلیت باد...
🎥کلیپ زیبای شهادت جواد الائمه علیه السلام
#شهادت_امام_جواد
#تولید_محتوای_کانال_آلاچیق
#هیئت_مجازی
🎋〰🖤🖤
@Alachiigh
🇮🇷
📝 #یادداشت | #ثامن_23
◀️ هفت پیشنهاد برای امید در دل سختیها
🍃🌹🍃
splus.ir/mahdian
💢 رهبری فرمودند ناامید کردن مردم دانسته یا نادانسته خدمت به دشمن است. یکی از مرتجعین سابقا انقلابی نوشت پس با این همه بلای اقتصادی چه کنیم؟
گوئی هرگونه مشقت و سختی مجوز ناامیدی و ترویج یأس است. سختی را باید در دل حرکت دید. اگر چنین شد هیچگاه یأس مسلط نمی شود.
از سیاست عبور کنیم. این نقص جدی را اگر درمان نکنیم زندگی فردیمان هم آسیب میبیند؛ زندگی سیاسی و اجتماعیمان که بماند.
✅ پیشنهاد میکنم برای عبور امیدوارنه از دل سختیها پای منبر پدربزرگها و مادربزر ها بنشینیم. در این زانوی ادب زدن، درسهاست برای این روزهای ما.
قدیمیها حداقل با هفت ایمان و باور اکسیری، امید را در بلا و مشقت رها نمیکردند.
1⃣ اول اینکه وقتی با بلا مواجه می شدند در کنارش پی نعمت بودند. مثلا میگفتند گرچه فلان مشقت رسید، اما خدا را شکر سقف به سر دارم و صحت به بدن. بلا را میدیدند؛ اما در دل حرکت.
2⃣ دوم اینکه بلا را تجربه میدانستند. میگفتند رنج کشیدیم اما سبب شد تجربه کنیم. مثلا اگر گرفتار شریک بد میشدند، مالباختگی را درس آدمشناسی و رفیقگزینی می دانستند.
3⃣ سوم اینکه اعتقاد داشتند اقتضای رحمت خدا چنین است که مشقت فزونتر از توان آنها نیست. لذا یقین داشتند راهی هست برای فائق شدن.
4⃣ چهارم حکیمانه میدیدند. " تا نباشد میل حق برگی نیافتد از درخت". میگفتند در این بلا خیری است و می گشتند پی حکمتش. حکمت را هم اغلب در هدایت میدانستند. بلا برایشان امتحان بود. آنهم آزمونی برای رشد و رفتن و نه ماندن.
5⃣ پنجم اینکه هر که در این بزم مقربتر است/ جام بلا بیشترش میدهند. روشن است؛ با بلا فخر ایمانی داشتند.
6⃣ ششم اینکه مشهور بود "پایان شب سیه سپید است". پیران منبردیده و حکمت چشیده برای نوههایشان قصه یوسف میگفتند تا انجا که خبر تلخ بنیامین به جناب یعقوب رسید و غم ایشان فزون یافت؛ اینجا بود که گلو صاف میکردند و از زبان حضرت یعقوب امید میدادند که "و لا تیأسوا من روح الله" و این غم را پایانی است.
7⃣ هفتم و آخر اینکه ورد زبانشان این بود: ان الله معنا. اینکه ورای همه چیز قدرت اوست. ایمان داشتند و کمتر از این را شرک میدانستند و از اینکه قدرت او برتر از همه اسباب عالم است آرامش میگرفتند. "چو تیر از شست او باشد خطا نیست..."
✅ و در نهایت اینکه راز معنویتر شدن ملت ایران در کنار حوادث تلخ در همین حکیمانههای روائی و عرفانی است...
✍ محسن مهدیان
🎋〰🍃
@Alachiigh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥شما حجت شرعی دارید
⏪شما دادستان هستید، باید داد مردم را بستانید اما همچنان موعظه میکنید ⁉️
❌مسئولان امر اقدام کنند⁉️
مسئول امر، خودِ خود شما هستید❗️
اینجا برنامه سمت خدا نیست که برای سخنرانی دعوت شده باشید..❗️
#فضای_مجازی_ولنگار
#بیداری
🎋〰🍃
@Alachiigh
🔴 برخی سوپر انقلابیها هیچ کاری برای انقلاب نکردهاند ولی از همه طلبکارند
🔹 قالیباف: بنا نیست ما تنبلی کنیم، دهانمان را بازکنیم، هر حرف نپختهای را به زبان بیاوریم و اسم خودمان را بگذاریم انقلابی.
🔹هر کسی که یک دیکتهای نوشته ممکن است یک غلطی هم داشته باشد. خب، تو که هیچ غلطی نکردهای حق نداری به اسم انقلاب حرف بزنی.
#گفتمان
#سوپر_انقلابی
🎋〰🍃
@Alachiigh
آلاچیق 🏡
❤️ عاشقانه_دو_مدافع❤️ #قسمت_چهل_ششم یقین داشتم داره میره پیش آقا که ازش بخواد لیاقت نوکری خواهرشو
❤️ عاشقانه_دو_مدافع❤️
#قسمت_چهل_هفتم
...اما نباید انقدر خودخواه باشم
من وقتی علی رو میخوام باید به خواسته هاشم احترام بذارم
تصمیم گیری خیلی سخت بود
تو همون حرم به خدا توکل کردم و از آقا خواستم بهم صبر بده تا بتونم
تصمیم درست بگیرم
نمیدونم چرا احساس میکردم آخرین کربلایی که با علی اومدم
همه جا دستشو محکم میگرفتمو ول نمیکردم
_ دل کندن از آقا سخت بود
ما برگشتیم اما دلمون هنوز تو بین الحرمین مونده بود
اشک چشمامو خشک نشده بود و دلمون غم داشت
رسیدیم خونه
به همین زودی دلتنگ حرم شدیم
حال غریب و بدی بود انگار مارو از مادرمون به زور جدا کرده بودن
_ علی بی حوصله و ناراحت یه گوشه ی اتاق نشسته بود و با تسبیح بازی
میکرد
رفتم کنارش نشستم
نگاهش نمیکردم تسبیح رو ازش گرفتم و گفتم:چرا ناراحتی
آهی کشیدو گفت:اسماء خدا کنه زیارتمون قبول شده باشه و حاجتامونو
بگیریم
میدونستم منظورش از حاجت چیه
با بغض تو چشماش نگاه کردم و گفتم:علی
- جانم اسماء
چشمام پراز اشک شدو گفتم:
حاجت تو چیه
- با تعجب بهم نگاه کرد
_ بهم نزدیک شد و اشکامو پاک کرد:اسماء مگه نگفتم دوست ندارم
چشماتو خیس ببینم
چشمامو بستم و دوباره سوالمو تکرار کردم
- ازم فاصله گرفت و گفت:خوب من خیلی حاجت دارم قابل گفتن نیست
چپ چپ بهش نگاه کردم و گفتم:آها قابل گفتن نیست دیگه باشه
بلند شدم برم که دستمو گرفت و کشید سمت خودش و کنارش نشوند
بینمون سکوت بود
سرمو گذاشتم رو سینش و به صدای قلب مهربونش گوش دادم
نتونستم طاقت بیارم اشکام سرازیر شد
چطوری میتونستم بزارم علی بره ، چطوری در نبودش زندگی میکردم؟؟
اگه میرفت کی اشکامو پاک میکردو عاشقانه تو چشمام زل میزد؟؟
کی منو درآغوش میگرفت تا تمام غصه هامو فراموش کنم؟؟
پنج شنبه ها باید باکی میرفتم بهشت زهرا؟؟
دیگه کی برام گل یاس میخرید؟؟
سرمو گرفتم و پیشونیمو بوسید تو چشمام زل زدو گفت:اسماء چیشده چرا
چند وقته اینطوری شدی!؟
به علی نمیخوای بگی
میخوای با اشکات قلبمو آتیش بزنی
- اشکامو پاک کردم و باصدای آرومی گفتم:کی میخوای بری
کجا؟؟
- سوریه...
باتعجب نگاهم کردو گفت: سوریه
- نگاهش کردم و گفتم:آره،من میدونم که میخوای بری
- فقط بگو کی
چیزی نگفت
- زدم به شونش و گفتم:علی با توام
اشک تو چشماش حلقه زده و گفت:وقتیکه دل تو راضی باشه
- برگشتم ، پشتمو بهش کردم و گفتم:
- إ جدی ؟پس هیچوقت نمیخواد بری
دستشو گذاشت رو شونمو منو چرخوند سمت خودش
اومد چیزی بگه که انگشتمو گذاشتم رولباشو گفتم:هیس ، هیچی نگو علی
تو که میخواستی بری چرا اصلا زن گرفتی ...
چرا موقع خواستگاری بهم نگفتی
اصلا چرا من
علی چرا ؟!
_ دستمو گرفت تو دستشو گفت:اجازه هست حرف بزنم
اولا که هر مردی باید یه روزی زن بگیره
دوما که اسماء تو که خودت میدونی من عاشقت شدم و هستم باز میپرسی
چرا من ؟؟؟
اون موقع خبری از رفتن نبود که بخوام بهت بگم الانش هم اگه تو راضی
نباشی من جایی نمیرم
_ آره من راضی نباشم نمیری اما همش باید ببینم ناراحتی
بادیدن عکس یه شهید بغضت میگیره
یعنی من مانع رسیدن به آرزوت بشم
من خودخواهم علی ؟؟؟
_ اسماء چرا اینطوری میکنی
نمیدونم علی ، نمیدونم...
⭐️برای خواݩدݩهرقسمٺاز رماݩ1صݪواٺ به نیت فرج اݪـزامیسٺ
✍خانم.علـــی.آبادی
#ادامه_دارد
#داستان_شب
#عاشقانه_دو_مدافع
🎋〰🍃
@Alachiigh
💐زندگی هدیه ایه که نباید حروم بشه
💐شما نمیدونید برگه ی بعدی زندگی چیه
💐باید یاد بگیری ...
روی تک تک روزاش حساب کنی👌
#مثبت_اندیشی
#انگیزشی
🎋〰🍃
@Alachiigh
⭐️*بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحيمِ*
⭐️صفحه ۴۴۶ مصحف شریف
✨همراه تدبر و چند نکته
⭐️هدیه به امام زمان عجل الله فرجه الشریف❤️🙏
#کلام_نور
🎋〰🍃
@Alachiigh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
♥️✨🌺✨♥️
لباس یاس بر تن کرد زهرا
کنار دست او بنشست مولا
محمد خطبه خواند زهرا بلی گفت
غلط گفتم بلی نه یا علی گفت . . .
♥️سالروز ازدواج حضرت فاطمه و امام علی (علیهم السلام) ، روز عشق مبارکباد♥️
🎥کلیپ مولودی جشن ازدواج مولا علی و حضرت زهرا سلاماللهعلیهم👆
#روز_ازدواج
🎋〰🍃
@Alachiigh
13930130_8190_128k.mp3
2.25M
🇮🇷
🎵#پادکست| دادگاه حقوق بشر آمریکایی
🍃🌹🍃
3⃣ زنده سوزاندن داوودیها
🎙#حکیم_انقلاب در خطبههای نماز جمعه ۱۳۸۸/۰۳/۲۹
#روشنگری | #ثامن | #حقوق_بشر_آمریکایی
🎋〰🍃
@Alachiigh
🇮🇷
📝 #یادداشت_کوتاه | #ثامن_23
◀️ روشنگری یک حرکت نرمافزاری است
🍃🌹🍃
🔹بزرگان می گویند: ما دیگران را فقط تا آن قسمت از جاده که خود پیمودهایم میتوانیم هدایت کنیم.
یعنی هر چقدر فضای حاکم بر روحمان نورانی باشد میتوانیم فضای اطرافمان را نورانی کنیم.
🔹دلیل اینکه سخنان شهدا و اهل معرفت به خوبی بر صفحه ضمیرمان مینشیند، همان نورانیت روحی آنان است.
شهدا از جنس نور بودند و نورانی حرف میزدند، چون با وجود ولایت و تبعیت محض از ولی خدا، نقطه ابهامی برای کسی باقی نمیماند.
🔹روشنگری در جامعه یک حرکت نرم افزاری است. اگر همه بنشینند تا دیگری بگوید، ممکن است دیگران هم نگویند و دشمن، ولی خدا را به مسلخ کربلا ببرد!
آن وقت متوجه شدن و گفتن، نوشداروی بعد از مرگ سهراب است چنانکه توابین در تاریخ اینگونه بودند.
🔹در ایام شهادت شهید مظلوم دکتر بهشتی چند جملهای نورانی از آن بزرگوار را مرور میکنیم و معطر میشویم:
۱- بگذارید مردم در برابر هر چیزی که بر خلاف موازین اسلامی میبینند حساس باقی بمانند.
۲- تلخی برخورد صادقانه را بر شیرینی برخورد منافقانه ترجیح میدهم.
۳- اگر شما به حال مردم سودمند واقع شوید، ماندنی خواهید بود.
۴- ما روزی به دست میآییم که شهید شویم.
💠 خدایا! به حرمت این شهیدان، حاضری ما را در کلاس انتظار ثبت بفرما.. الهی آمین 🤲🏻
✍ امراله عباسی - ناحیه درچه
#روشنگری | #حقوق_بشر_آمریکایی
🎋〰🍃
@Alachiigh
آلاچیق 🏡
❤️ عاشقانه_دو_مدافع❤️ #قسمت_چهل_هفتم ...اما نباید انقدر خودخواه باشم من وقتی علی رو میخوام باید ب
❤️ عاشقانه_دو_مدافع❤️
#قسمت_چهل_هشتم
بس کن اسماء !!!
دستم گذاشتم رو سرمو به دیوار تکیه دادم
علی از جاش بلند شد رفت سمت در ، یکدفعه وایساد و برگشت سمت من
به حرکاتش نگاه میکردم
- اومد پیشم نشست و با ناراحتی گفت:!اسماء یعنی اگه موقع خواستگاری
بهت میگفتم که احتمال داره برم سوریه قبول نمیکردی؟
نگاهمو ازش دزدیدم و به دستام دوختم
قلبم به تپش افتاده بود ، نمیدونستم چه جوابی باید بدم
چونم گرفت و سرمو آورد بالا اشک تو چشماش حلقه زده بود
سوالشو دوباره تکرار کرد
ایندفعه یه بغضی تو صداش بود طاقت نیوردم دستشو گرفتم و گفتم:قبول
میکردم علی مثل الان که...
- که چی؟
بغضم ترکید ، توهمون حالت گفتم ، مثل الان که راضی شدم بری
باورم نمیشد این حرفو من زدم
کاش میشد حرفمو پس بگیرم
کاش زمان فقط یک دقیقه به عقب برمیگشت
علی اشکامو پاک کردو سرمو چسبوند به سینش
دوباره صدای قلبش میشنیدم پشیمون شدم از حرفی که زدم
تو دلم گفتم:الان وقت درآغوش گرفتنم نبود علی، داری پشیمونم میکنی،
چطوری ازت دل بکنم چطوری؟؟؟
باصداش به خودم اومدم
_ اسماء اینطوری راضی شدی با گریه و اشک با چشمای غمگین؟
فایده ای نداشت من حرفمو زده بودم نمیتونستم پسش بگیرم
ازش جدا شدم سرمو انداختم پایین و گفتم:من تصمیممو گرفتم
فقط بگو کی میخوای بری
بگو به جون علی راضیم بری ؟؟؟
- إ علی گفتم راضیم دیگه این حرفا یعنی چی؟
بگو به جون علی !
- علی داری پشیمونم میکنیا
دیگه چیزی نگفت
_ علی نمیخوای بگی کی میخوای بری
آهی کشید و آروم گفت:جمعه شب ...
پس واقعیت داشت رفتنش
تو این یکی دوماه دنبال کاراش بود
به من چیزی نگفته بود
چرا؟؟
احساس کردم سرم داره گیج میره
نشستم رو صندلی و چشمامو بستم
زمان از دستم خارج شده بود نمیدونستم چند روز تا رفتنش مونده
باصدای آروم که کمی هم لرزش قاطیش بود پرسیدم:علی امروز چند
شنبست
چهارشنبه
_ فقط سه روز تا رفتنش زمان داشتم. باید چیکار میکردم ما هنوز عروسی
هم نکرده بودیم
قرار بود تولد امام رضا عروسیمونو بگیریم و ماه عسل بریم پابوس آقا
جلوی چشمام سیاه شد از رو صندلی افتادم دیگه چیزی نفهمیدم
چشمامو باز کردم همه جا سفید بود یادم نمیومد چه اتفاقی افتاده و کجام
از جام بلند شدم اطرافمو نگاه کردم هیچ کسی نبود
تازه متوجه شدم که بیمارستانم...
با سرعت از تخت اومدم پایین و سمت در اتاق حرکت کردم ، متوجه سرم
تو دستم نشده بودم ، سرم کشیده شد ، سوزنش دستمو پاره کردو از دستم
خارج شد
سوزش شدیدی رو تو تمام تنم احساس کردم
آخ بلندی گفتم،سرم گیج رفت و افتادم زمین
پرستار با سرعت اومد داخل اتاق رو زمین افتاده بودم
لباسم و کف اتاق خونی شده بود
ترسید و باصدای بلند بقیه پرستارها رو صدا کرد
از زمین بلندم کردن و لباسامو عوض کردن و یه سرم دیگه وصل کردن
از پرستار سراغ علی رو گرفتم
- گفت رفتن دارو هاتونو بگیرن الان میان
مگه چم شده ؟؟؟
افت فشار شدیدو لرزش بد
_ اگه یکم دیرتر میاوردنتون میرفتی تو کما خدا رحم کرده
لبمو گاز گرفتم و یه قطره اشک از گوشه ی چشمم روی بالش بیمارستان
چکید
علی با شتاب وارد اتاق شد
چشماش قرمز شده بود و پف کرده بود معلوم بود هم گریه کرده هم
نخوابیده
بغضم گرفت خسته شده بودم از بغض و اشک که این روزا دست از سرم بر
نمیداشت خودمو کنترل کردم که اشک نریزم
اومد سمتم رو به پرستار پرسید:چیشده خانم
_ چیزی نشده!!!...
⭐️برای خواݩدݩهرقسمٺاز رماݩ1صݪواٺ به نیت فرج اݪـزامیسٺ
✍خانم.علـــی.آبادی
#ادامه_دارد
#داستان_شب
#عاشقانه_دو_مدافع
🎋〰🍃
@Alachiigh
⭐️*بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحيمِ*
⭐️صفحه ۴۴۷ مصحف شریف
✨همراه تدبر و چند نکته
⭐️هدیه به امام زمان عجل الله فرجه الشریف❤️🙏
#کلام_نور
🎋〰🍃
@Alachiigh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥ببینید | پیام ویژه پوتین برای رهبر معظم انقلاب اسلامی در دیدار با رییسی
🔻ولادیمیر پوتین، رئیسجمهوری روسیه در دیدار با رئیسی گفت: «در ابتدای گفتگو مایلم از جنابعالی بخواهم که بهترین آرزوهای مرا به آقای خامنهای، رهبر معنوی ایران برسانید.» 🔻این دو مقام سیاسی همچنین از تجربه مشترک همکاری در مسائل حساس سوریه به نیکی یاد کردند. منبع: euronews
✅ بصیرت
🎋〰🍃
@Alachiigh