❇️ سید بحرالعلوم(ره)؛ ملازم امیرالمؤمنین(ع)
🔹️ مرحوم آقاي #سیدمحمدحسن_الهي برادر علامه طباطبايي، يك شاگردي داشته كه با ارواح گذشتگان مي توانسته ارتباط برقرار كند. اگر كسي مايل بوده ارتباط برقرار كند برايش راه باز بوده و با #ارواح برزخيان مي توانسته ارتباط برقرار كند. اين بزرگوار مي گفته: با همۀ علما توانستم ارتباط برقرار كنم غير از #سيدمهدی_بحرالعلوم!
گفته بودند: چرا با سيد نمي تواني؟
🔹️ گفته بود: براي اينكه او در آن عالم جزء ملازمان ركاب اميرالمومنين(علیه السلام)است و كسي دستش به عظمت امام علي(علیه السلام) نمي رسد.
🔹️ سيد بحر العلوم يك لحظه از حضرت امام علی (علیه السلام) جدا نمي شودو هميشه ملازم مولي الموحدين، امير المومنين(علیه السلام)است.
🔰eitaa.com/Alemin "زندگانی عالمان"
❇️ علامه حلی وبوسه بر خاك پای #امام_زمان علیهالسلام
🔹️ علامه حلی از رجال برجسته وعلمای بزرگوار شیعه، كسیست كه دربارهاش نوشتند: «در حالی كه كودك بود، بدرجه #اجتهاد رسید ومردم منتظر بودند كه بتكلیف برسد تا از او تقلید نمایند».
🔹️ علامه حلی، هر هفته از حله با پای پیاده بسوی كربلا راه میافتاد تا فضیلت #زیارت امام حسین علیهالسلام را در شب جمعه درك نماید.
آن بزرگوار، طی سفری از حله بكربلا، به محضر نورانی امام عصر عجل الله فرجه میرسند، اما، حضرت را نمیشناسند.
🔹️ در طول مسیر، #عصا از دست علامه بزمین میافتد. امام زمان ارواحنافداه خم میشوند، عصای علامه را برمیدارند وبدست ایشان میدهند. در همین هنگام سؤالی در ذهن علامه القا میشود واز محضر امام روحی فداه میپرسد:
- آیا در این عصر و زمان كه #غیبت_كبریاست، میتوان حضرت صاحب الامر عجل الله فرجه الشریف را دید یا نه؟
🔹️ حضرت در پاسخ علامه میفرمایند:
- چگونه صاحب الزمان را نمی توان دید وحال آن كه دست او هم اكنون در دست توست؟!
بمحض اینكه علامه این پاسخ را میشنود، بیاختیار خود را بزمین میاندازد تا پای مبارك حضرت را ببوسد كه در این هنگام از كثرت شوق مدهوش میشود.
#جمعه
📚 قصص العلماء ، ص۱۲۳.
🔰eitaa.com/Alemin "زندگانی عالمان"
☘️ ملاقات با امام عصر(عج)، حجره سید علی شوشتری در مسجد سهله ☘️
🔹️ آیت الله شبیری زنجانی:
🔹️ مرحوم #آخوند_همدانی(ره) میگفت: از #آخوند_ملا_حسینقلی(ره) پرسیدند که شما حضرت ولیعصر علیه السلام را زیارت کردهاید یا نه؟
در پاسخ گفت: تاکنون خیر...
زمانی به من گفتند حضرت، در #مسجد_سهله در حجره #آقا_سید_علی_شوشتری است، من در مسجد کوفه بودم دوان دوان خودم را به مسجد سهله رساندم، بهطرف حجره آقا سید علی رفتم، مقداری مانده بود که داخل حجره شوم آقا سیدعلی گفت جلو نیا!!... و من توقف کردم.
🔹️ همهمهای میشنیدم، بعد از مدتی آقا سید علی گفت بیا، رفتم کسی را ندیدم ولی آقا سید علی بمن #وعده داد.
📚 حکایات نورانی، ص۲۷.
🔰eitaa.com/Alemin "زندگانی عالمان"
☘️ رشد علمی برخی افراد در برزخ ☘️
👤 یکی از شاگردان آیت الله بهاءالدینی(ره):
🔹️ سالیان بسیاری بود که در درس آقا حاضر میشدم و شرکتکنندگان در درس را میشناختم، یکی از شاگردان معظمله که فردی #مقیّد به درس و مطالعه و انسانی متقی بود، اما استعداد شایان توجهی نداشت از دنیا رفت...
🔹️ مدتها گذشت، روزی در محضر پیر خردمند و روشنضمیر بودیم که صحبت از آن شخص به میان آمد ناگاه آقا فرمودند فلانی در برزخ چنان رشد علمی کرده! و حرفهایی میزند که اگر در حیاتش برای او گفته میشد نمیفهمید!! درباره موضوعی در باب طهارت با ما بحث کرد و نظر ما را تغییر داد..
📚 آیت بصیرت، ص۵۳.
🔰eitaa.com/Alemin "زندگانی عالمان"
☘️ سید علی شوشتری(ره) استاد شیخ انصاری(ره) در اخلاق، و شیخ انصاری استاد ایشان در فقه و اصول بود! ☘️
❇️ آیت الله شبیری زنجانی:
🔹️ مرحوم آخوند #ملاعلی_معصومی همدانی با واسطه از آخوند #ملا_حسینقلی_همدانی، نقل میکرد که ایشان میگفت: من متوجه شدم که #شیخ_انصاری هفتهای یک ساعت به منزلی میرود؛ این مسئله توجه مرا جلب کرد! و با خود گفتم این موضوع نباید بیحساب باشد. حتماً نکتهای در آن هست.
🔹️ آن منزل، منزل آقا سید علی(شاگرد شیخ در فقه و اصول) بود. میگوید به بهانه استخاره در زدم؛ گفتم استخاره میخواهم. آقا سید علی فرمود بگویید وارد شود، داخل شدم دیدم آقا سید علی موعظه میکند شیخ هم مشغول گوش دادن به وعظ اوست...
🔹️ جلسه که تمام شد آقا سید علی بلند شد و شیخ را بدرقه کرد، من خیلی مجذوب آن صحبتها شدم. از آقاسید علی خواستم اجازه دهد من هم شرکت کنم. ایشان فرمود: آقا رئیس هستند، فرصتی ندارند وقتشان خیلی محدود است، شما هر وقت بیایید مانعی نیست.
🔹️ آخوند ملاحسینقلی میگفت؛ خدمت آقا سید علی رفتم دیدم اصحاب خاصی دارد...
و بدین ترتیب ملا حسینقلی به آقا #سیدعلی_شوشتری متصل میشوند.
📚 حکایات نورانی، ص۲۱.
🔰eitaa.com/Alemin "زندگانی عالمان"
☘️ آیة الله بهاءالدینی(ره) ☘️
🔹️ از عواملی که باورهای اعتقادی انسان را سست میکند و مانع پیشرفت معنوی انسان میشود، شهرتهای بیجا و بیفایده است.
🔹️ علاقه به معروفیت و شوق بر سر زبانها افتادن، نشانه #ضعف ایمان و کمبودهای روحی فرد است.
📚 آیت بصیرت، ص۴۳.
زندگانی عالمان | عضو شوید👇
🔰eitaa.com/Alemin
☘️ نقل خاطراتی از میرزا فخرالدین جزائری ☘️
✍ توسّل به #حضرت_اباالفضل علیه السلام
🔹️ حاج میرزا فخرالدین فرزند #آسیّدعلی_جزایری است که از علمای درجه اول تهران بود. او شاگرد حاج شیخ عبدالکریم حائری و در تحلیل مسائل اجتماعی خیلی قوی بود.
🔹️ مرحوم حاج #میرزا_فخرالدین_جزایری نقل میکرد: یک وقت ناراحتی چشم پیدا کردم. پیش دکتر امین الملک (که زمانی وزیر بهداری بود) رفتم. وی متخصّص چشم و اوّلین چشم پزشک تهران بود و بعداً به دکتر مرزبان لقب پیدا کرد.
🔹️ دکتر امین الملک چشمم را عمل کرد. حاج میرزا فخرالدین میگفت: من از حاج آقا جمال اصفهانی (برادر حاج آقا نورالله و آقا نجفی اصفهانی) شنیده بودم که خواندن این ابیات برای توسّل خیلی مؤثر است:
ای ماه بنی هاشم خورشید لقا عباس
ای نور دل حیدر شمع شهدا عباس
از محنت و درد و غم ما رو به تو آوردیم
دست من مسکین گیر از بهر خدا عباس
🔹️ در میان #اهل_دعا معروف است که این #شعر تأثیر فوق العادهای دارد اگر چه از نظر شعری ارزش چندانی ندارد. این شعر را خواندم و خوابیدم. در خواب به من گفتند که به «حاج شیخ» هم متوسّل شوید. «حاج شیخ» در اصطلاح ما به حاج #شیخ_عبدالکریم_حائری (مؤسس حوزه) اطلاق می شد. از خواب بیدار شدم و #فاتحه ای برای آقای حاج شیخ خواندم و دوباره خوابیدم.
🔹️ در #خواب دیدم: در دریا افتادهام و درحال غرق شدن هستم. شخصی بیرون آب بود. به من فرمود: دستت را به من بده و اشاره کرد و مرا نجات داد. از او پرسیدم: شما کیستید؟ فرمود: عباس!
🔹️ این واقعه همان شبی واقع شد که من چشمم را عمل کردم. فردا دکتر امین الملک چشمم را معاینه کرد و گفت: آقا سیّد، معجزه کردی؟! گفتم چطور؟ گفت: آن چشمی که من دیده بودم و عمل کردم، چشم نبود. چه اتفاقی افتاده؟ گفتم: بله، معجزه شده است و ماجرای توسّلم به حضرت اباالفضل علیه السلام را برایش نقل کردم.
#قسمت_اول
#ادامه_دارد...
📚 جرعهای از دریا، ج۳، ص۵۷۵.
🔰eitaa.com/Alemin "زندگانی عالمان"
خدایا بد کردم؛ آقا مجتبی تهرانی؛ شب اول ماه رمضان.mp3
14.01M
☘️ هر که دارد سر سودای خدا بسم الله
هر که خواهد سحر اهل بکاء بسم الله ☘️
🔹️ به مهمانی خداوند دعوت شده اید..
#پیشنهاد میکنم گوش کنید.
🔰@NAFAS_MAHMOUM
🔰eitaa.com/Alemin
☘️ نقل خاطراتی از میرزا فخرالدین جزائری ☘️
✍ شدّت #تقوا در مرحوم آیت الله مدرّس
🔹️ استاد معظم، حجت الاسلام و المسلمین #سیدمحمّدجواد_شبیری:
🔹 میرزا فخر الدین جزائری از رفقای مرحوم جدّ ما (مرحوم #آیتالله_سیداحمد_زنجانی) بودند، و وقتی به قم میآمدند در منزل مرحوم جدّ ما وارد میشدند و به ایشان بسیار علاقهمند بودند. مادربزرگ ما در طبخ پلو مهارت داشته، و بیان میکرده است که ما روش طبخ پلو را از زوجه آقای جزائری فرا گرفتیم.
🔹جناب والد (#آیتالله_شبیری_زنجانی) از مرحوم جدّ ما (آیت الله سید احمد زنجانی) از #میرزا_فخرالدین_جزائری این واقعه را نقل میکردند:
🔹 مرحوم مدرّس زمانی که در منزل محصور بود، امکان ملاقات با ایشان وجود نداشت. مامورین ایشان برخی سختگیر و برخی نرمتر بودند. آقای جزایری بیان میکردند که ما با یک بقّال ساکن در محل اقامت ایشان آشنا شدیم. آن مغازهدار اطلاع داشت که چه موقع برای ملاقات بهتر است و کدام مامور چه زمانی میآید. هر بار که زمینه ملاقات فراهم بود، آن بقّال به ما اطلاع میداد و ما به ملاقات میرفتیم.
🔹 در یکی از این ملاقاتها ما نزد #مرحوم_مدرّس رفتیم و مشاهده کردیم که تعداد ۱۰۰ تا اسکناس هزارتومانی نزد ایشان بود. مرحوم جدّ ما بیان میکردند: زمانی که میرزا فخر الدین این قضیه را نقل میکرد، تا آن زمان ما اسکناس هزارتومانی ندیده بودیم.
میرزا فخرالدین هم نقل کرده بود که آن زمان اسکناس هزارتومانی تنها برای #خاندان_سلطنتی چاپ میشده، و در دست عموم مردم وجود نداشته است.
🔹 استاد سیّد محمد جواد شبیری نقل میفرماید: یک زمان ما این مبلغ را محاسبه میکردیم که به چه میزان بوده است. گویا هر هزار تومان، حدود یک میلیارد تومان به پول امروزه ارزش داشته است.
#قسمت_دوم
#ادامه_دارد...
🔰eitaa.com/Alemin "زندگانی عالمان"
🔹 میرزا فخرالدین جزائری بیان میکند: ما به مرحوم مدرّس گفتیم که این پول از کجا رسیده است؟ ایشان فرمود: یک نفر از سمت #رضاخان آمده و این پول را آورده تا من از مبارزه با او دست بردارم. من گفتم: اگر اعلی حضرت اجازه بدهند که این پول صرف مبارزه با خود ایشان شود، من میپذیرم!
🔹 میرزا فخرالدین بیان کرده است که من در مجلس حاضر بودم که آن سرهنگی که پولها را آورده بود، آمد و آنها را برداشت و برد.
🔹 استاد سید محمّد جواد شبیری فرمودند: تا به اینجای داستان، نقل آیت الله والد بود. #مجلّه ای بود که اوایل انقلاب توسط #ایرج_افشار چاپ میشد. شاید نام آن #مجلّه_آدینه بود. آن سرهنگی که پولها را برده بود با این روزنامه مصاحبه نموده بود و واقعه را نقل کرده بود و بیان کرده بود که بله ما آن مقدار پول را نزد آقای مدرّس بردیم و ایشان نپذیرفت.
🔹پس از چاپ این مجلّه، شخص دیگری در این مصاحبه اشکال کرده بود که آن زمان از اساس، اسکناس هزارتومانی وجود نداشته است. چگونه چنین ادّعاهای کذبی توسط سرهنگ بیان گشته است.
🔹 ما که قضیه را با جزئیات از جناب آیت الله والد شنیدیم، مستحضر بودیم که در موارد خاص، این اسکناسها چاپ میشده و اشکال وارد نبوده است.
🔹 یک زمانی این قضیه مطرح شد و در #فضای_مجازی هم مورد توجّه قرار گرفت. برخی پس از نقل داستان در فضای مجازی، تصویر اسکناسهای هزارتومانی از موزه بانک مرکزی که در آن زمان چاپ شده بود را نیز قرار داده بودند.
#قسمت_سوم
📚 درس خارج فقه، استاد سید محمّد جواد شبیری، مورخ ۱۴۰۲/۱۱/۱۱
🔰eitaa.com/Alemin "زندگانی عالمان"
♻️ مناظره ی جالب بین #مقدس_اردبیلی و #شیخ_بهائی ( تغمدهما الله برحمته)...
🔺️ شیخ بهایی با مقدس اردبیلی در زمان شاه عباس به نجف مشرف می شوند.
در مجلسی بین شیخ بهایی و مقدس اردبیلی سر موضوعی #مباحثهای شد. شاه آنجا در مجلس نشسته بود و نگاه می کرد.
با اینکه حق به جانب #مقدساردبیلی بود، او حق را به جانب #شیخ_بهایی می دهد و جلوی شاه عباس عرض اندام نمی کند.
بین آن دو مباحثه می شود و مجلس به نفع شیخ بهایی تمام می شود.
🔺️ فردا در کوچه مقدساردبیلی به شیخ بهایی بر میخورد و دیگر شاه نزد آنها نبود.
به او می گوید که آن مطلب که دیشب فرمودید به این دلایل آن نبوده و این است که من می گویم.
شیخ بهایی می گوید چرا دیشب نفرمودید؟!!
✅ مقدس اردبیلی می گوید: دیشب می توانستم بگویم اما چون تو شیخ الاسلام ایران بودی و نزد شاه محترم بودی، اگر من می خواستم جلوی شاه شما را کوچک کنم ، این به #ضرر_اسلام بود.
🔅 و لذا حاضر شده بود که خودش را خرد کند که شیخ بهایی کوچک نشود. این ها درس #اخلاق است. عیب کار این است که #نفس وقتی که استاد اخلاق نبیند، تربیت نمی شود، به این چیزها اهمیت نمی دهد.
🎙 #آیت_الله_مجتهدی( رحمة الله عليه)
🔰eitaa.com/Alemin "زندگانی عالمان"
☘️ تحول علمی #علامه_طباطبایی ☘️
🔹️ بخشی از زندگی نامه خودنوشت علامه طباطبایی:
▪️در اوايل تحصيل كه به صرف و نحو اشتغال داشتم، علاقه زيادى به ادامه #تحصيل نداشتم و از اين روى هر چه مىخواندم نمىفهميدم و چهار سال به همين نحو گذرانيدم.
▪️پس از آن، يك باره #عنايت خدايى دامنگيرم شده، عوضم كرد و در خود يك نوع شيفتگى و بىتابى نسبت به تحصيل كمال حس نمودم. به طورى كه از همان روز تا پايان ايام تحصيل كه تقريباً #هفده_سال كشيد، هرگز نسبت به تعليم و تفكر، درك خستگى و دلسردى نكردم.
▪️و زشت و زيباى جهان را فراموش نموده و تلخ و شيرين حوادث را برابر مىپنداشتم، #بساط_معاشرت غيراهل علم را به كلى برچيدم.
▪️در خورد و خواب و لوازم ديگر زندگى به حداقل ضرورى #قناعت نموده، باقى را به #مطالعه مىپرداختم.
▪️بسيار مىشد (و به ويژه در بهار و تابستان) كه شب را تا طلوع آفتاب با مطالعه مىگذرانيدم و هميشه #درس_فردا را شب پيش مطالعه مىكردم و اگر اشكالى پيش مىآمد با هر خودكشى بود، حل مىنمودم و وقتى به درس حضور مىيافتم، از آنچه استاد مىگفت قبلًا روشن بودم و هرگز اشكال و اشتباه درس پيش استاد نبردم.
🔰eitaa.com/Alemin "زندگانی عالمان"