زنانی که با صلابت و گامهای استوار دوشادوش مردان جنگیدند؛ گاهی امدادگر، گاهی رزمنده، گاهی مادر رزمنده و همسر رزمنده و گاهی مادر و همسر شهید و حتی خود نیز مجروح، شهید و اسیر شدهاند.
«سیده مریم امجد» از جمله زنانی است که خود در تمام صحنههای نبرد حق علیه باطل حضور داشته و پس از تحمل سالها درد جانبازی به فیض شهادت نایل آمده است.
سيده مريم امجد زنجاني يكي از بانوان رزمنده دوران دفاع مقدس بود و از زنان مبارز خرمشهري بود كه در 34 روز مقاومت شهري حضوري فعال داشت.
آن روزها مريم 17 ساله بود و هم پاي برادران رزمنده در برابر هجوم دشمن بعثي ايستاد. اين شير زن مبارز در سطح شهر حركت مي كرد و به تقويت روحيه مردم مدافع مي پرداخت.
پس از اشغال شهر به مبارزاتش ادامه داد و در بيمارستان طالقاني آبادان به امر مداواي رزمندگان مجروح همت گمارد. پس از آزاد سازي خرمشهر همراه ساير خواهران و برادران همرزمش به پابوس شهر شتافت و ياد تك تك شهيدان را زنده داشت.
فريبا طالش پور در سال 1381 خاطرات مريم امجدزنجاني را پس از 7 ساعت مصاحبه، تدوين و در قالب كتاب «پوتين هاي مريم» توسط انتشارات سوره مهر به چاپ رساند.
مريم پس از سال ها زندگاني سراسر شور و حماسه و تحمل سردردهاي شديد كه عوارض روزهاي رزمش بود در روز چهارشنبه 6 مهر ماه سال 90 به ديدار معبودش شتافت. يادش گرامي و مرامش اسوه بانوان ايران اسلامي باد
مریم امجد» در اکثر درگیریهای خرمشهر حضور داشت. کار تا جایی پیش میرود که شهید «حجت الاسلام شریف قنونی» به مریم میگوید: من صلاح نمیدانم شما به عنوان یک خانم، در درگیریهای مستقیم با عراقیها حضور داشته باشید و مریم در جواب میگوید: «دشمن به مملکت ما تعدی کرده و شهر مرا اشغال کرده است؛ من برای مملکت خود مبارزه میکنم.»، ولی مریم میماند و میجنگد و شاهد بسیاری از صحنههای جنگ از جمله صحنه به شهادت رسیدن این شیخ بوده است.
همسر شهید می گوید :
سیده مریم برای من نقل میکرد: شیخ شریف را عراقیها دستگیر کردند، وی را کتک میزدنند؛ ولی دست از حمایت از انقلاب و امام خمینی (ره) برنمی داشت و عراقیها با سرنیزه به جانش میافتند و بدن وی را قطعه قطعه میکنند و چشمهای وی را در میآورند و عراقیها میگویند: «ما یک خمینی را کشتیم». این ماجرای تلخ و ناگوار همیشه در ذهن وی باقی مانده بود؛ اما ندای انقلابی این روحانی مبارز را هرگز فراموش نمیکرد
همسر شهید 👇 👇
من و مریم از سال ۶۰ تا ۶۳ با هم رزمنده بودیم. مدتی در آبادان و پس از طی مدت زمانی در اهواز مستقر شدیم. من به عنوان رزمنده در خط مقدم در جبهه حاضر بودم، ولی خانم امجد به دلیل عارضه شیمیایی در دیگر مناطق جبهه حضور پیدا میکرد. «سیده مریم امجد» به دلیل موج انفجار و شیمیایی که عراق در منطقه انجام داده بود، شیمیایی شده بود. این مساله نیز به دلیل بمبارانهایی که در «آبادان»، «خرمشهر»، «جوفیر» صورت گرفته بود و مراقبت از مجروحانی که در بحبوحه جنگ مجروح شده بودند، بیشتر دچار این عوارض شده بود. به همین دلیل نمیتوان تاریخ مشخصی را برای جانبازی مریم نام برد که بگوییم وی در این زمان دچار موج گرفتگی یا عارضه شیمیایی شده است.
بعد از سقوط خرمشهر «خواهران هوروسی»، «خواهران وطن خواه»، خواهر «عارف زاده» و مریم و سایر زنان مدافع خرمشهر یک دوره فشرده پرستاری را با مدیریت شهید جهان آرا در دانشگاه پزشکی اصفهان گذرانده و آموزشهای ضروری را یاد میگیرند. بعد از گذراندن این دوره در بیمارستان طالقانی آبادان مستقر میشوند و به عنوان مددکار و پرستار به مداوای مجروحان جنگی میپردازند.
بمبهای شیمیایی ناشناخته بود و «بمب دودزا» نامیده میشد
تا سال ۶۱، عراق از بمب شیمیایی استفاده نمیکرد و بعد از آن نیز اغلب اوقات بمبهای شیمیایی را با عنوان بمب دود زا معرفی میکردند. از اوایل سال ۶۳ تازه متوجه شدند، افرادی شیمیایی شده اند و عراق مرتب از سلاحهای شیمیایی استفاده کرده است. مریم نیز در سال ۷۰-۶۹ که برای درمان مشکلات جسمی به پزشک مراجعه میکردیم، متوجه شدیم در دوران جنگ شیمیایی نیز شده است.
تنگی نفس به دلیل عارضه شیمیایی، سردردهای شدید به دلیل موج گرفتگی، از جمله مواردی بود که مریم پس از جنگ با آن دست و پنجه نرم میکرد. این بیماریها در طول زمان باعث بدتر شدن حال وی شده بود که در سالهای آخر عمر وی سالی سه یا چهار بار باید در بیمارستان بستری میشد.
مریم امجدی از معدود زنان ایرانی است که در دوران جنگ در خط مقدم هم حاضر میشود و بعدها دست به نگارش خاطراتش میزند. او که مهرماه سال 90 از دنیا رفت گرچه به دلیل سابقه حضورش در جبهه شیمیایی شده بود و میبایست نامش در خیل شهیدان ثبت شود ولی به دلیل اینکه در زمان حیاتش علاقهای به ثبت نامش در فهرست جانبازان نداشت پس از فوتش نیز به صورت رسمی پروندهای برای اطلاق عنوان شهید به وی وجود ندارد.
البته در دوران جنگ خانواده وی هم به نوعی درگیر مسائل جنگ بودهاند؛ برادرش در جبهه حضور داشته و پدر وی هم که درگیر با مسائل جنگ و پشت جبهه بوده در اثر یک انفجار جان خود را از دست میدهد. این رزمنده دفاع مقدس و راوی کتاب «پوتینهای مریم» که 48 سال بیشتر نداشت، پس از طی یک دوره بیماری و گذراندن شرایط کما در سی و یکمین سالگرد آغاز جنگ تحمیلی به سرای ابدی شتافت.
کتاب «پوتینهای مریم» حاصل هفت جلسه و 17 ساعت مصاحبه فریبا طالشپور با مریم امجدی است
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📹 در راهِ خدا شکست نیست!
🎙به روایت: حاج حسین یکتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✨ ﷽✨
تلاوت سوره مبارکه فجر
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✨ ﷽✨
صلوات فاطمی امروزمان را به نیابت از
☀️ امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف☀️
هدیه می کنیم محضر نورانی
❣ حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها❣
اَللَّهُمَّ صَلِّ عَلَي الصِّدِّيقَةِ
فَاطِمَةَ الزَّكِيَّةِ
حَبِيبَةِ حَبِيبِكَ وَ نَبِيِّكَ
وَ أُمِّ أَحِبَّائِكَ وَ أَصْفِيَائِكَ
الَّتِي اِنْتَجَبْتَهَا وَ فَضَّلْتَهَا وَ اخْتَرْتَهَا عَلَي نِسَاءِ الْعَالَمِينَ
اَللَّهُمَّ كُنِ الطَّالِبَ لَهَا مِمَّنْ ظَلَمَهَا
وَاسْتَخَفَّ بِحَقِّهَا
وَ كُنِ الثَّائِرَ اللَّهُمَّ بِدَمِ أَوْلاَدِهَا
اَللَّهُمَّ وَ كَمَا جَعَلْتَهَا أُمَّ أَئِمَّةِ الْهُدَي
وَ حَلِيلَةَ صَاحِبِ اللِّوَاءِ
وَ الْكَرِيمَةَ عِنْدَ الْمَلإَِ الأَْعْلَي
فَصَلِّ عَلَيْهَا وَ عَلَي أُمِّهَا
صَلاَةً تُكْرِمُ بِهَا وَجْهَ اَبيها مُحَمَّدٍ صَلَّي اللَّهُ عَلَيْهِ وَآلِهِ
وَ تُقِرُّ بِهَا أَعْيُنَ ذُرِّيَّتِهَا
وَ أَبْلِغْهُمْ عَنِّي فِي هَذِهِ السَّاعَةِ أَفْضَلَ التَّحِيَّةِ وَالسَّلاَمِ
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 نحوه ملاقات شیخ انصاری با امام زمان
◽️صحبتهای آیت الله حق شناس درباره نحوه ملاقات شیخ انصاری با امام زمان عجل الله.
🆔 @rasanewsagency
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ارسالی از اعضای کانال 👆
مداحی آنلاین - عشق علی خوش اومدی - محمود کریمی.mp3
3.4M
عشق علی خوش اومدۍ
شما ڪجا زمین ڪجا...؟!♥️
#حاجمحمود
#سرود
#ولادتحضرتمادر(س)
+جانم ای جانم مادر❤️
🕊 🕊
مقام معظم رهبری:
آن که بهشتی می شود،
پایه ی بهشتی شدنش از مادر است.
#مادر_شهید
#دهه_فجر
#روز_مادر
🕊🕊
✅مادر
✍مادرم مدرک پزشکی ندارد؛ ولی دستهایش کاری میکنند که هزار قرص و دوا نمیکند... شماره نظام مهندسی ندارد؛ ولی از منِ ویرانه با حرف هایش یک آدم نو می سازد... نقاش نیست؛ ولی با یک کلام لبخندی روی لبهایم میکشد که هزار نقاش از پسش بر نمی آیند... ندیده ام توی استودیو ضبط صدا وقت بگذراند، ولی آهنگِ صدایش از هر موسیقی گوش نواز تر است...
مادرم سر آشپز و رستوران دار نیست؛ ولی عطرِ و طعم غذاهایش هوش از سر میپراند... بهشت را زیر پایش ندیدم، ولی شک ندارم بهشت زیر پایش نیست ؛بهشت نعمتِ وجودش است...
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💞ویژه روز زن
📹ببينيد| سخنان مادر گرامی رهبرانقلاب درباره روش تربيت فرزندانشان
➕بيانات رهبرانقلاب درباره نوع تربيت مادرشان
#دستبوس_مادر
#روز_مادر
💗ویژه
💫«آیت الله خامنهای: همسرم نعمت بزرگی است؛ خدا را شکر میکنم»
🔻روایت رهبرانقلاب از مجاهدت و همراهی همسرشان در دوران مبارزات انقلاب
💐 در آستانه سالگرد پیروزی انقلاب اسلامی، بخش زن وخانواده «ریحانه» KHAMENEI.IR، روایت حضرت آیتالله خامنهای از نقش همسرشان در دوران مبارزات انقلاب را منتشر کرد. این سخنان را رهبر انقلاب در جریان دیدار و گفتگو با همسر مکرمه حضرت امام خمینی(ره) در سال ۱۳۸۰بیان کردهاند:
🔹خانم ثقفی همسر مکرمه حضرت امام خمینی خطاب به رهبر انقلاب: ایشان خودش [حضرت امام(ره)] مکرر به بچهها میگفت که من هر چه دارم از مادرتان است. در نجف هم تا کسالتی پیدا میکرد، اولین وصیتاش این بود.
🔸رهبر انقلاب: بعضی از زنها تاب سختیهای زندگی مردشان را نمیآورند. غرغر میکنند که این چه وضعی است و اینها. اما هستند خانمهایی که نه تنها نق نمیزنند، بلکه حتی دلگرمی هم میدهند، به مرد میگویند ناراحت نباش، چیزی نیست. صبر میکنیم، میگذرد. چنین زنهایی واقعاً قیمت دارند.
🌹الحمدلله از این جهت خدای متعال به من هم لطف کرده است. عیال من چنین خانمی است.
🔹وقتی در زندان بودم، به دیدن من که میآمد، از اوضاع و احوال میپرسیدم، میگفت اصلاً و ابداً ناراحتی و مشکلی ندارم، با اینکه ما بچهی کوچک هم داشتیم. بعدها که من از زندان بیرون آمدم، فهمیدم که چه مشکلاتی داشته، مریض بوده، بیپول بوده، سختی فراوان کشیده، اما اصلاً و ابداً یک ذرهاش هم در زندان به من منتقل نمیشد.
🔹خدا میداند که بعضی از این حوادثی را که برای ایشان پیش آمده بود؛ من بعد از انقلاب فهمیدم، یعنی همینطور در خلال صحبت به مناسبتی پیش آمد که گفتند. وقتی هم گفتند، من دیدم واقعاً طاقت نمیآورم، میگفتم چطور اینها را آن موقع به من نمیگفتی.
🔹مرحوم مادرم به خانم من میگفت که تو چرا ساکتی، چیزی بگو، آه و ناله کن، چون تو همهاش احساس راحتی میکنی، او هم دلگرم میشود و به دنبال این کارها میرود! به هر حال، ایشان نعمت بزرگی است؛ خدا را شکر میکنم. ۱۳۸۰/۱۲/۲۲
📗 منبع: کتاب یاد و یادگار؛ روایتهایی از دیدارهای رهبر انقلاب با همسر مکرمه حضرت امام خمینی(ره)؛ انتشارات انقلاب اسلامی
#دستبوس_مادر
#روز_مادر