۴۰سال بی خبری
😳😔
✅اسمش اکبر گلباشی است🌷
✅۴۰سال پیش در سن ۱۷سالگی در کوه های کردستان زخمی و به اسارت بعثی ها در می آید و دیگر هیچ خبر______
🔹۴۰سال این مادر در بی خبری به سر می برد. نمی داند چه بر سر جوانش آمده.
🔹تو چه می دانی ثانیه ثانیه انتظار چگونه می گذرد؟
🔹تو چه می دانی بی خبری از جگرگوشه ات یعنی چه؟
🔸حالا تو چکار کردی برای حفظ اسلام؟؟؟
جنگ آن زمان نظامی بود
🔸الان جنگ، جنگ کاهش شیعه است.
🔸آیا خبر داری که رهبر توی چند سال اخیر 49 بار در مورد کاهش شدید نرخ باروری تذکر دادن و به شدت نگران این مسئله هستن ؟؟
🔸فکر کن قیامت شده، شهدا بگن ما برای اینکه حرف امام روی زمین نماند، از جان و خانواده گذشتیم. شما چه کردید؟
بگو :
پوشک و شیرخشک گرون بود
دولت حمایت نکرد
می خواستم راحت و آزاد باشم.
می خواستم دکوراسیون خونم بهم نخوره
خونمون اتاق هاش زیاد نبود
حوصله بازی و شیطنت بچه را نداشتم
می خواستم شاغل باشم
می خواستم درس بخونم. بچه مزاحم بود
می خواستم......
تو راحت باش. 😌
ولی انتظار هم نداشته باش روز قیامت حضرت زهرا سلام الله علیها بهت لبخند بزنه😭😭😭😭😭
دنبال تو میگردم.mp3
15.07M
یاصاحب الزمان العجل...🌱
برای خانه هایی که سال هاست منتظرن
برای نامه هایی که سال هاست در راه ماندن...
اللهم ارني الطلعة الرشیده....
حال و روزم را بیا آقا ببین بهتر نشد
این گدای بیوفا هم واقعاً نوکر نشد
درد و غمهایم زیاد و این دلم آلوده است
معصیت عادت شد و از من جدا آخر نشد
از فراقت گریه و ناله نکردم یک شبی
دل ندادم به تو و این فاصله کمتر نشد
توبهها کردم ولی توبه شکستم بعد از آن
این چنین بودم که درد من دوا دیگر نشد
با چه رویی حاجتم را بر زبان جاری کنم
من که دیدم غربتت اما دلم مضطر نشد
خوب کن بدحالیام، روبرنگردان از گدا
غیر تو اصلاً برای من کسی یاور نشد
این روزها تو بیا کربوبلایی کن مرا
آرزویی بهتر از ششگوشهی دلبر نشد
عمهات دیده میان قتلگه بر سر پیکر چه شد
بعد از آن دق کرد و بهتر حال آن خواهر نشد.
(دعا بفرمایید)
📣📢📣📢📣📢
سلام علیکم 💐
الحمدلله رب العالمین ❤️
با یاری شما خوبان امروز جمعه ۲۹ بهمن ماه برابر با ۱۶ رجب ۳ رأس گوسفند 🐏🐏🐏
برای سلامتی و فرج آقا امام زمان(ع)، صدقه سر سلامتی حضرت، سلامتی رهبر عزیزمان، همه مسلمانان جهان ویژه شیعیان امیرالمؤمنین(ع) و رفع بلا و گرفتاری قربانی گردید.
محل توزیع 👇
استان تهران:
✅ منطقه ۸ (محلات میدان امام حسین(ع) و خیابان نامجو)
منطقه ۹ (محله مهرآباد)
منطقه ۱۵ (محلات افسریه - مسعودیه و مسگرآباد)
✅ شهرستانها و محلات اطراف تهران (پاکدشت - ورامین - قرچک و پردیس)
قربانیهای امروز از طرف خانم زینب کبری(س) عمه امام زمان(عج) تقدیم شد به حضرت بقیةالله الاعظم(عج)
ان شاالله امشب مشمول دعای حضرت زینب(س) قرار بگیرید و نام همه شما خوبان برای یاری حضرتش ثبت و ضبط شود 🙏
#گروه_الحقنی_بالصالحین
#گروه_جهادی_شهید_حمیدرضا_اسداللهی
هدایت شده از مهندسی ذهن استاد نیلچی زاده
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
رهبر
آینده رهبری و انقلاب
#یا_شاهچراغ(ع)
🔹این بارگاه احمد موسی بن جعفر است
آرامگاه مظهر یزدان اکبر است
بر آستان قد شریفش نهند سر
هر عارفی که تشنه اسرار کوثر است...
🏴۱۷ رجب سالروز #شهادت حضرت سید سادات الاعاظم احمد بن موسی شاهچراغ(س) #تسلیت باد
سلام علیکم
بیست و هشتمین روز از چله سی و یکم ✨(#هم_عهدی_با_شهدا)✨
سر سفره شهید 🍃🌷 محمدرضا حقیقی 🌷🍃 هستیم
#هر_روز_با_وصیتنامه_شهدا
شهيد محمد رضا حقيقي ،
جمعي از لشكر 7 ولي عصر(عج) در هنگام به خاك سپاري - بهمن 1364
او كه خم شده بود تا براي آخرين بار چهره ي پاك ، آرام ونوراني محمد رضا را ببيند، متوجه شده بودكه لب هاي محمد رضا در حال تكان خوردن است و دو لب او كه به هم قفل و كاملاً بسته شده بود ، درحال باز شدن و جدا شدن است و دندان هاي محمدرضا يكي پس از ديگري در حال نمايان و ظاهرشدن است.وقتي صلوات مردمي كه براي تشييع پيكر محمد رضا ديرينه ي حقيقي آمده بودند تمام شد ، پيكر شهيد به آرامي از داخل تابوت درون قبر قرار داده شد. لحظاتي بعد محمد رضا آرام تر ازهميشه درون قبر خوابيده بود. تا اين لحظه همه چيز روال عادي خود را طي مي كرد. اما هنوز فرازهاي اول تلقين تمام نشده بود كه عموي شهيد فرياد زد: «الله اكبر! شهيد مي خندد.عموي او مي گفت: ابتدا خيال كردم لغزش حلقه هاي اشك در چشمان من است كه باعث مي شود لب هاي شهيد را در حال حركت ببينم، با آستين، اشك هايم را پاك كردم و متوجه شدم كه اشتباه نكردم.
لب هاي او در حال باز شدن بود و گونه هاي او گل مي انداخت پدرومادر شهيد را خبر كردند.آن ها هم آمدند و به چهره ي پاك فرزند دلبندشان نگريستند. اشك شوق از ديدن چنين منظره اي به يك باره بار غم و رنج فراق محمدرضا را از دل آن ها بيرون آورد. مادرش فرياد زد: «بگذاريد همه بيايند و اين كرامت الهي را ببينند»
تمام كساني كه براي تشييع پيكر شهيد به بهشت آباد اهواز آمده بودند، يكي پس از ديگري بالاي قبر محمدرضا آمده و لبخند زيباي او را به چشم ديدندروي قبر را پوشاندند . . .
این شهید بزرگوار در گوشه ای از دفتر خاطراتش شعر زیبای حافظ را به خط خوش نوشته بود: آذر ماه 1364
روز مرگم نفسی وعده ی دیدار بده
وانگهم تا به لحد خرم و دلشاد ببر
اصل شعر حافظ :
روز مرگم نفسی وعده ی دیدار بده
وانگهم تا به لحد فارغ و آزاد ببر
این سخن شهید در خصوص تبسم لحظه ی تدفین است که پس از شهادت در خواب به مادر می گوید: مادرم! آن چه را که شما فکر می کنید در دنیا و آخرت بهتر از آن نیست، مشاهده کردم!
بسم الله الرحمن الرحیم
عزیزان و هموطنان، در برابر مسائل پایدار باشید. از مشکلات و سختی ها ناراحت و دل سرد نباشید.اگر خدای نکرده چنین حالتی برایتان پیش آمد و دچار یاس شدید مروری به تاریخ انقلاب از آغاز تاکنون بیاندازید…
ببینید که این انقلاب چگونه پیش رفت. چگونه مصائب و سختی ها آسان شد. تا چه رسد به حالا که این شجره طیبه، درختی تنومند شده و به خواست خدا پابرجاتر خواهد شد. پس در سختی ها از حرکت نایستید که: ان مع العسر یسرا مسلمانان، در زندگی از ذکر خدا و یاد خدا غافل نشوید. اکثر ناراحتی های عصبی و سختی های زندگی به خاطر دوری از خداست.
این کلام حق را آویزه گوش خود کنید: هر کس از یاد من غافل شود و سرپیچی کند. به درستی که در زندگی به سختی می افتد.(طه آیه 124)
با مسائل فانی و زودگذر دنیا همدیگر را آزار ندهید. دنیا را برای اهل آن که همانا غافلان هستند واگذارید.
در برابر مشکلات صبر داشته باشید. توسل را فراموش نکنید.
هموطنان، اطاعت از ولایت فقیه را فراموش نکنید ، از ولی فقیه عقب نمانید که هلاک می شوید و جلوتر نروید که گمراه خواهید شد….
مناجاتی از شهید محمد رضا حقیقی
(اللهم املاء قلبی من محبتک و اهدنی الی صراط المستقیم)
خدایا کسی جز تو ندارم اگر تو که خود فرمودی (خدا نور آسمان ها و زمین است) راهنماییم ننمایی چه کنم، سیدا قلبم را از معرفتت مملو گردان تا بواسطه ان محبتت را درک نمایم الها معترفم که از راه فلسفه یا چیز دیگری جزعشق به تو نمی توانم به سویت سالک شوم.خدایا پستی و دنائت دنیا را به ما بنما تا به چیزی غیر از جهان اخروی و رضای تو چشم ندوزیم.معبودا به ما توفیق درک این مطلب را که همه بنده تو هستیم و همه سایه ای ناچیز از ان ذات مقدسیم عطا فرما تا بیخود سر مسائل پست خاکی به هم خصومت پیدا نکنیم.خالقا دلم تنگ است حال معنی این آیه را که فرمودی (هرکس از یادم سر پیچی کرده و فراموشم نماید زندگی سختی برایش فراهم می کنم) را دریافتم. سیدا تا مدتی فراموشت می کنم با خبر تکان دهنده شهادت عزیزی به لرزه می افتم که خدا اگر دفعه بعد مرا بانگ رحیل زند چه کنم که کوله باری سنگین از ذنوب را حاملم و دستی از حسنات تهی ، اما کریما درمانده گشتم در این دار غروب سرگردانم ، می دانم که اینجا وطن و منزلم نیست جای خالی عزیزانم را درک می نمایم ولی رحیما همانند مرغی که به واسطه بسته بودن وزنه ای سنگین به پایش قدرت پرواز ندارد،کوهی از معاصی و خطایا به دوش دارم،توانایی حرکت ندارم و وامانده ام،یا سیدالسادات به وطنم برسان،خدایا گم گشته ام،وامانده ام راهنمایم باش که هر کس تو هادیش باشی ضلالت ندارد.
هدایت شده از الحقنی بالصالحین«یرتجی»
لینک کانال الحقنی بالصالحین 👇👇
مخصوص خانم هاست
ایتا👈 http://eitaa.com/joinchat/870907916Cd8412d1e23
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
❤عاشق شوید
بهشتی می شود هر کس حسینی است...
#شهید_دکتر_بهشتی
🔰 اول اسفند (۶۴) سالروز شهادت سرباز #امام_زمان(عج)، شهید حجت الاسلام والمسلمین فضل الله محلاتی است، ایشان نماینده امام(ره) در سپاه بود که همراه جمعی از نمایندگان مجلس و مسئولان، در حال عزیمت به جبهه، هواپیمای شان مورد حمله هواپیمای میگ های عراقی قرار گرفت و سقوط کرد.
ویژگى بارز این شهید، عشق و اطاعت محض از امام بود و این علاقه متقابل بود. همسر شهید نقل می کند: «دو سه روز بعد از شهادت حاج آقا، همسر امام تشریف آوردند منزل ما و تا مرا دیدند بوسیدند و گریه کردند و گفتند: «امام در دو شهادت خیلى گریستند و بلند بلند گریه کردند. یکى در شهادت شهید مطهرى بود، یکى هم شهادت شهید محلاتى» ۱۲ روز بعد از شهادت، ما را خدمت امام بردند، ایشان فرمودند: « مثل این که من بازویم را از دست داده ام» و اشک هایشان سرازیر شد و همه ما با گریه امام گریه کردیم.»
به احترام این شهید والامقام و ۳۴ شهید دیگر از ۵۰ شهید این حمله که از #روحانیت_انقلابی و مجاهد بودند، اول اسفند به نام «روز روحانیت و دفاع مقدس» نام گذارى شد.
#جهاد_تبیین
سلام علیکم
بیست و نهمین روز از چله سی و یکم ✨(#هم_عهدی_با_شهدا)✨
سر سفره شهید 🍃🌷 مهدی رجب بیگی 🌷🍃 هستیم
#هر_روز_با_وصیتنامه_شهدا
دانشجوی شهید مهدی رجب بیگی
شهيد سرافراز «مهدي رجببيگي» سال 1336 در شهر دامغان به دنيا آمد و از سال 1354 در رشته مهندسي راه و ساختمان دانشگاه تهران به تحصيل پرداخته و در فعاليتهاي دانشجويي شركت مؤثر و فعال داشت.
وي از دانشجويان پيرو خط امام (ره) در جريان تسخير لانه جاسوسي (سفارت) آمريكا به شمار ميآمد.
شهيد رجببيگي در روز پنجم مهرماه سال 1359، در خيابان برادران مظفر جنوبي (صباي جنوبي)، توسط عناصر ضدانقلاب و بر اثر اصابت چندين گلوله اسلحه كمري به شهادت رسيد.
قرآن بخوان
آنگاه که درون خويش را از خود تهي يافتي و بيرون از خويش راخالي از خدا، قرآن بخوان.
آنگاه که در درياي خروشان زندگي، در چنگال طوفان جهل و ترس اسير شدي و ساحل صلاح و صلح و کشتي نجات ورهائي را آرزو کردي،قرآن بخوان .
آنگاه که عقلت، احساسات را به بند کشيد و فکرت،عشقت را و قوه پيوستن به يزدان بانيروي عرفان را، از دست دادي، قرآن بخوان.
آنگاه که در کوچه باغهاي ياس، حيران و سرگردان، نااميد وپريشان، در جستجوي قطره اي آب، کشتزار خشک و قحطيزده انديشه ات را تسلي مي دهي، از درياي بيکران اميد لختي بر گير و، قرآن بخوان.
آنگاه که مرگ را ختم و معاد را وهم و پندار خود را حتم يافتي،قرآن بخوان.
آنگاه که غرور، وجودت را گرفت و تفاخر، شعورت را و ذلت خويش را عزت يافتي و نخوت خويش را همت، قرآن بخوان.
آنگاه که از فرط جهالت، امانت را از ياد بردي و به خيال سعادت، اسير ضلالت گشتي، قرآن بخوان.
آنگاه که خود را خدا يافتي، يا خدا را جدا از خود و يکي بودن شرک را توحيد پنداشتي و شمع را خورشيد، قرآن بخوان.
آنگاه که مرگ خود را دور ديدي و حيات خويش را جاويد يافتي ودنيا و آخرت را جدا از هم و دنياداري و بهشت را در کنارهم،قرآن بخوان.
آنگاه که از درستي گسستي و بر مرکب سستي نشستي و به پستي پيوستي و در منجلاب تباهي، رهائي را خواستي، قرآن بخوان.
آنگاه که نهايت سعادت را بودن و شهادت را نهايت حيات پنداشتي و ماندن را شرافت و رفتن را ضلالت و شدن را حماقت،قرآن بخوان.
آنگاه که از بيعت با تاريکي و غيبت نور خسته شدي، قرآن بخوان.
آنگاه که نسيان گريبانت را گرفت و عصيان دامانت را و معصيت خويش را معصوميت پنداشتي، قرآن بخوان.
آنگاه که گذشته را حسرت و حال را عسرت و آينده را حيرت احساس کردي، شب قدر را بياد آور، قرآن بخوان.
آنگاه که در دره هاي پستي و زبوني، در جستجوي راهي به سوي قله انسانيت، سنگستان را در مي نوردي و همچون اسيرزنداني دريچه هائي را مي جوئي، قرآن بخوان. آنگاه که در دل سياه شب ودر اعماق تاريک ظلمات،
شمع وجودت از شور والتهاب مي سوزد و درآرزوي صبح و سپيدي، افق را به اميد نظاره فلق مي نگري تا شايدطلوع فجر را در نيمه شب تماشاکني، قرآن را باز کن تا در فلق برگهايش و در افق انديشه ات فجر را ببيني، قرآن بخوان.
دلنوشته های شهید رجب بیگی را که با محبوب خود امام خمینی (ره) است را با هم مرور می کنیم.
اگر كوچك باشم ، بزرگي ات را مي ستايم و اگر بزرگ باشم عظمتت را.
اگر فقير باشم غنايت را مي ستايم و اگر غني باشم سخاوتت را و اگر سخی باشم امساکت را و اگر ممسک باشم ایثارت را.
اگر كافر باشم ايمانت را مي ستايم و اگر مومن باشم تقوايت را.
اگر كور باشم بينايت را و اگر بينا باشم بصيرتت را.
اگر دشمن باشم جهادت را می ستایم و اگر مجاهد باشم شجاعتت را.
اگر بخیل باشم، کرمت می ستایم و اگر کریم باشم، جودت را.
اگر مشرك باشم اسلامت را مي ستايم و اگر مسلمان باشم ايمانت را
اگر مبارز باشم رزمت را مي ستايم اگر رزمنده باشم صبرت را.
اگر صبور باشم حلمت را و اگر حليم باشم علمت را و اگر عليم باشم عملت را و اگر عامل باشم عزمت را.
و اگر متقي باشم زندگي ات را و اگر زنده باشم مرگت را و اگر مرده باشم خاكت را و اگر خاك باشم جسمت را و اگر جسم باشم روحت را و اگر روح باشم پروازت را و اگر پرنده باشم آوازت را ستايش مي كنم .
اگر بصير باشم نيرويت را و اگر نيرومند باشم فروتني ات را و اگر فروتن باشم قاطعيتت را و اگر قاطع باشم عدلت را و اگر عادل باشم شهامتت را مي ستايم .
اگر عظيم باشم كوه بودنت را و اگر كوه باشم قله ات را و اگر قله باشم بلندايت را ستايش مي كنم .
اگر شجاع باشم فتحت را و اگر فاتح باشم رحمتت را و اگر رحيم باشم فهمت را و اگر فهيم باشم عشقت را و اگر عاشق باشم وفايت را مي ستايم .
و اگر مومن باشم صداقت را و اگر صادق باشم تفسيرت را و اگر مفسر باشم راهت را و اگر رهرو باشم نصرتت را و اگر ناصر باشم عزيمت را می ستایم.
و اگر تشنه باشم از چشمه علمت و جويبار حلمت و درياي ايمانت و آبشار انديشه ات مي نوشم تا سيراب شوم و در نهايت راه پاك زندان زندگي ات را در مي نوردم تا به قله هاي رفيع فلاح و انسانيت دست يابم .
58/9/20
✍حضرت آقا:
🔷در #ماه_رجب توسّلات خودتان به درگاه پروردگار عالم را هرچه میتوانید بیشتر کنید؛ به یاد خدا باشید و کار را برای خدا انجام بدهید.