فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
امروز
یکشنبه بیست و پنجم ماه ذی القعده
دحوالارض
از اعمال خاصه امروز
زیارت آقا و مولایمان حضرت علی بن موسی الرضا علیه السلام است .
از دور یا نزدیک با پای جسم یا دل
به نیابت از امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف
به حضرت سلام می دهیم .
#امام_می_شنود_بگو
آنقدر حرم می رفت که توی خانه معروف شده بود به کبوتر حرم. چندین بار به خانواده اش گفته بود: «من وقتی جبهه هستم لطف خدا شامل حالم میشه و از همه کس و همه چیز منقطع می شم ولی دلم پر می کشه برای زیارت امام رضا(ع).»
کنکور که داد دانشگاه علوم مشهد قبول شد. انگار که بال درآورده باشد. خوشحال بود. درس خواندن در جوار علی بن موسی الرضا(ع) برایش لذت دیگری داشت.
آخرین باری که اعزام شد اول رفت حرم یک دل سیر زیارت کرد. چیزی طول نکشید که پیکر بی جانش برگشت. وقتی وصیتنامه اش را باز کردند نوشته بود: «بدنم را ببرید کنار قبر امام رضا(ع) و برایم زیارت نامه بخوانید.»
#شهید_محمد_قاسمیان_شیروان
محمد قاسمان شیروانی، در سال 1342 در شهر شیروان دیده به جهان گشود وی به عنوان یک نیروی انقلابی مؤمن قبل از انقلاب نیز در صف اول مبارزه با رژیم شاه حضور داشت و با پیروزی انقلاب اسلامی 1357 نقش عمده ای در مبارزه با توده های ضد انقلابی ایفا نمود، ایشان با شروع جنگ تحمیلی در حالی که تنها 16 سال داشت از طریق بسیج به جبهه های حق عیله باطل شتافت و در خط مقدم مبارزه عیله دشمن تا پای جان ایستادگی کرد.
وی در مدت حضورش در جبهه درپست های مختلف از جمله نیروی اطلاعات عملیات و غواص در جزیره مجنون حضور داشت تا اینکه بعد از 7 سال حضور مؤثر در جبهه های حق علیه باطل در تاریخ 1365/10/21 پس از انجام رشادت های فراوان در حالی که تنها 22سال داشت با اصابت گلوله به قلبش به درجه رفیع شهادت نائل گردید.
مادر شهید قاسمیان می گوید:
اخلاق محمد بیست بود هرگز عصبانی نمی شد به قدری مهربان بود که همه جذب اخلاق او می شدند، کلام نرم و جذاب از ویژگی های اخلاقی محمد بود، هرگاه می خواست کسی را به مسیر درست راهنمایی کند فقط با لحن مهربان و استدال قوی این کار را انجام می داد البته صبر وتحمل محمد برای ما درس است ایسان با وجودی که وظیفه سخت و سنگینی را در جبهه به عهده داشت هیچ گاه پیش ما یا دوستانش گله وشکایت نکرده بود. اگر بگیم محمد معلم ما در زدگی بود گزاف نگفته ام .
علاقه محمد به امام خمینی آنقدر زیاد بود که تا فرمان امام(ره) را در خصوص جهاد شنید، بدون لحظه ای معطلی به جبهه رفت، البته علاقه پسرم به امام خمینی(ره) به اندازه ای بود که می گفت تا زمانی که دانشگاه امام نباشد حاضر نیست به دانشگاه برود و البته چنین هم شد او بعد از پیروزی انقلاب دردانشگاه فردوسی پذیرفته شد.
محمد آنقدر مهربان بود که دوست نداشت ما قصه او را بخوریم به همین جهت هیج وقت به ما نگفته بود که در جبهه مسئولیتی چون عملیات اطلاعات را برعهده دارد و ما نمی دانستیم که او در سرما زمستان و گرمای تابستان به عنوان غواص به کار شناسایی می رفته وچرا که درتمام تماس های تلفنی اش می گفت، در آشپز خانه و کار بخور و بخواب مشغول است.
من موقعی که به معراج شهدا رفتم و پسرم را دیدم، خم شدم که رویش را ببوسم، گفتم: خدایا! من راضیم به رضای تو، چون این پسر من از ابتدای جنگ می خواست برود و راه کربلا را باز کند، مرحله اول پایش ترکش خورده بود و در این دفعه هم پایش قلمه قلمه شده، رویش سوخته، چشم هایش سوخته و گفتم: پسر جان اون چشم هایی که به راه امام حسین (ع) بوده سوحته، من خدا را شکر می کنم اون قلبی که برای قبر شش گوشه امام حسین (ع) می تپید، قلبت سوراخ سوراخ شده.
من راضیم به رضای خدا. گفتم: پسر جان! سلام مرا به خانم فاطمه زهرا (س)، به خانم زینب (س) برسان و گفتم: من را شفاعت کن، من اگر گریه بکنم جلوی خانم زهرا (س) و خانم زینب (س) رو سیاه می شوم. من هیچ وقت گریه نکردم و افتخار می کنم که پسرم محمد در راه اسلام شهید شده است
مادر شهید، حضور مقام معظم رهبری(مدظله العالی)را در منزلشان بهترین خاطره خود دانست و گفت: سیزده فروردین 1392 حضرت آقا به دیدن ما آمدند و و 75 دقیقه مهمان خانه ما بودند ایشان در تمام مدت حضورشان در منزل ما با دقت و سعه صدر به حرف ها و درد دل های ما گوش دادند و همواره با تبسمی امید بخش ما را دلداری می دادند.
وی ادامه داد: در این دیدار من خدمت ایشان عرض کردم، محمد من از شش و هفت سالگی عاشق باز شدن راه کربلا و زیارت امام حسین(ع) بوده و همیشه به پدرش می گفت، بابا چرا شما نمی روید راه کربلا را باز کنید؟ من وقتی بزرگ بشوم با همین دستای کوچکم می زنم تو دهن دشمن و کربلا را آزاد می کنم اما با شهادتش در شلمچه، عملیات کربلای 5 نتونست به آرزوی بزرگش برسد.
مادر شهید ادامه داد: حضرت آقا با شنیدن حرف های من فرمودند، این گونه حرف نزنید وقتی محمد به زمین افتاد و شهید شد امام حسین(ع) آمدند سر او را به سینه گرفته و فرمودند، محمد جان تو که از کودکی عاشق کربلا بودی و نتونستی بیایی، من آمدم پیش تو و آن زمان که محمد شهید شد حضرت فاطمه(ع) و زینت کبری(س)جای شما و خواهر ایشان بالای سر این شهید بزرگوار حاضر شدند.
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
آگاه باشید که قیام حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف
در دحوالارض است .
🚩دحو الارض چه روزی است؟
🔹«دحو الارض» مطابق با بیست و پنجم ماه ذیالقعده، روزی است که خداوند با نظر به کره زمین، به جهان خاکی حیات بخشید، از این روز، بخشهایی از کره زمین ـ که سراسر از آب بود ـ شروع به خشک شدن کرد تا کم کم به شکل یک چهارم خشکیهای امروزی درآمد.
🔹مطابق روایات، اولین نقطه ای که از زیر آب سر برآورد، مکان کعبه شریف و بیت الله الحرام بود.
🔹«دَحو» به معنای گسترش است و برخی نیز آن را به معنای تکان دادن چیزی از محلِ اصلی اش تفسیر کردهاند، منظور از «دحوالارض» (گسترده شدن زمین) این است که در آغاز، تمام سطح زمین را آبهای حاصل از باران های سیلابیِ نخستین فراگرفته بود، این آبها، به تدریج در گودالهای زمین جای گرفتند و خشکیها از زیر آب سر برآوردند و روز به روز گستردهتر شدند.
از سوی دیگر، زمین در آغاز به صورت پستیها و بلندیها یا شیبهای تند و غیرقابل سکونت بود، بعدها بارانهای سیلابی مداوم باریدند، ارتفاعات زمین را شستند و درهها گستردند، اندک اندک زمینهایِ مسطح و قابل استفاده برای زندگی انسان، کشت و زرع پدید آمد، مجموع این گسترده شدن، «دحو الارض» نامگذاری میشود.
💢کانال خبری #شهدای_ایران
✅ @shohadayeiran57
شهيد غلامعلي جندقي معروف به رجبي در سال 1333 در محله خيابان آذربايجان تهران در خانواده اي مذهبي به دنيا آمد .پدر وي حاج حسن كه از اساتيد برجسته اخلاق و عرفان زمان خود بود، اهتمام ويژه اي در تربيت فرزندان خود ورزيد .
غلامعلي بنابر راهنمايي ها و تربيت پدر بزرگوارش مداحي اهل بيت (ع) را از همان سنين نوجواني آغاز و به دليل آشنايي با معارف قرآني و اسلامي استعداد در حفظ شعر و سوز صداي وي توانست در اين عرصه سريع رشد نمايد تا بدانجا كه از سبك ها و اشعار وي مداحان برجسته بسياري استفاده مي نمودند. شعر معروف:
قربون كبوتراي حرمت
قربون اين همه لطف وكرمت
از نمونه اين اشعار است .
وي با انتخاب شغل معلمي راه پدر بزرگوارش را ادامه داد و در مدت عمر كوتاه خود توانست تاثيرات به سزايي بر اطرافيان خود به ويژه جوانان بگذارد .
تربيت نسل جوان در محيط مسجد و مدرسه، شهيد غلامعلي رجبي را از حضور در جبهه هاي حق عليه باطل باز نداشت و سرانجام در 5 مرداد سال 1367در سن سي و چهار سالگي در عمليات مرصاد توسط گروهك منافقين به شهادت رسيد
* آمار شهداي مدرسه در زماني كه مدير بودافزايش داشت
احاطه كاملي روي دانش آموزان داشتند . به بعضي از ما كه شناخت بيشتري داشتند ماموريت مي دادند تا روي ديگر دانش آموزان كه از لحاظ درسي و اعتقادي ضعيف تر بودند با نظارت و راهنمايي خودشان كار كنيم و واقعا هم نتيجه مي گرفتيم. مثلا آمار شهداي مدرسه در زماني كه ايشان مدير بودند افزايش محسوسي داشت .
خاطره از سيد فرهاد حسيني
شهید غلامعلی رجبی
شاعر و مداحی، الگو و نمونه بود
هنوز هم شعرها و سبک مداحی اش استفاده می شود
او معتقد به گمنامی و دوری از حواشی بود
اگر شعری را می سرود، می داد برای اولین بار دیگران بخوانند
اصلا برایش مهم نبود، سبک و شعرش به نام فرد دیگری مشهور شود
همانطوری که خودش تاکید کرده بود
مداح واقعی باید برای رضای خدا بخواند نه برای تعریف مردم می گفت :
« مداح هر چه بیشتر در خواندن، مردم را نبیند و صرفا ائمه{ع} را در مجلس حاضر و ناظر ببیند و برای خود آنها شعر بخواند حالتش، حالش، تاثیر نَفَسش صد در صد در شنونده، اثر حقیقی می بخشد و اگر برای خوش آمد مردم و غیر خدا، این رشته را ادامه دهد ضرر می کند و تاثیر کلام و نفس را از دست می دهد چه خوب است انسان مداح اهل بیت{ع} باشد و نه تنها زبان بلکه روحش، دل و جان و وجود و تار و پودش »
*غذاي هيئت بايد توسط نوكر امام حسين و با روضه امام حسين (ع) پخته شود
راضي نبود غذاي هيئت حاضري تهيه شود . مي گفت :غذايي كه در ديگ امام حسين توسط نوكر امام حسين و با روضه امام حسين (ع) پخته شود كجا، غذاي حاضري كه معلوم نيست چگونه پخته مي شود كجا ! توجه ايشان به ريزترين مسائل نشان معرفت ايشان بود .
خاطره از خطيب ارجمند ، حاج مهدي توكلي
*هيئت جاي كشتي گرفتن مداحان نيست بلكه محل ادب است
صفات برجسته و ويژه اي داشتند كه نتيجه ي اخلاص ايشان بود . با وجودي كه اهل ذوق واهل فن در ذكر مصيبت اهل بيت (ع) بود ولي در مجالس غالبا مستمع بود. يادم مي آيد يكبار در منزل يكي از دوستان با اصرار صاحب خانه شروع به خواندن كرد اما چون مداح ديگري در آن مجلس جلوه كرده بود سعي كرد خودش جلوه نكند . به خاطر همين به چند بيت اكتفا و دعا كرد.
با وجوديكه با آمادگي كامل به آن مجلس آمده بود . بعد از جلسه صاحب خانه از آقا غلامعلي گلايه كرد كه چرا بيشتر و بهتر از فلاني نخواندي ؟! ايشان گفتند: هيئت جاي كشتي گرفتن مداحان نيست بلكه محل ادب است .
خاطره از مداح اهل بيت ؛ حاج محسن طاهري
*كس ديگري قسط ها را مي دهد
نمي دانم پول ها را از كجا آورده بود. خودش مي گفت :از چند جا وام گرفته ام . به من داد تا بدهم به بچه هايي كه مشكل مالي داشتند . وقتي به ايشان گفتم : اگر وام است پس دفترچه اقساط را هم بده؛ در جوابم خنديد و گفت : ولش كن، كس ديگري قسط ها را مي دهد . ايشان با وجودي كه حقوق معلمي مي گرفت ولي به همه كمك مي كرد .
خاطره از حاج مصطفي خداياري
* از امام رضا (ع) اذن شهادت را گرفتم
نمي دانستم به مشهد آمده . در صحن گوهرشاد او را ديدم . بعد از سلام و احوالپرسي گفت :از امام رضا (ع) انشاء الله اذن شهادت را گرفتم . به او گفتم: فعلا باهات كار داريم ، دعاي عرفه امسال را بايد تو بخواني ...
دو روز مانده به عرفه پيش من آمد و گفت :عملياتي در پيش است .گفتم برنامه عرفه و محرم را چكار مي كني ؟ جواب داد : نمي خواهم از جهاد باز بمانم . احتمالا آخرين عمليات (مرصاد) است . انشاءالله تا محرم مرغ از قفس پريده .
خاطره از حاج شيخ حسين انصاريان