eitaa logo
الحقنی بالصالحین«یرتجی»
2.7هزار دنبال‌کننده
18.5هزار عکس
8.6هزار ویدیو
234 فایل
انس با شهداء برای همنشینی با امام زمان«ع» ومرافقةالشهداء من خلصائک اَللّهُمَّ ارْزُقْنا تَوْفِیقَ الشَّهادَةِ فِی سَبِیلِکَ تَحْتَ رایَةِ وَلِیِّکَ الْمَهْدِیّ(عجل الله) السلام علیک یا من بزیارته ثواب زیارت سیدالشهداء یرتجی
مشاهده در ایتا
دانلود
محسن بهاری رزمنده مدافع حرم مازندرانی که درحماسه خان طومان حضور داشت، نحوه شهادت شهید بلباسی را اینگونه روایت می‌کند: "شهید کابلی با اصابت خمپاره به شهادت رسید. شهید بلباسی که در مناطق عملیاتی راهیان نور همیشه با او بود، رفت که شهید کابلی را بیاورد، شهید بریری هم برای کمک به بلباسی رفت تا در میان تیر و ترکش تن‌ها نباشد. وقتی پیکر کابلی را روی ماشین گذاشتند، با قناسه هر دو را از پشت زدند. عکسهای شهید بلباسی را اگر ببینید صاف دراز کشیده و پشت سرش خون جاری شد. این‌ها واقعا مردانه ایستادند. من خط به خط عقب می‌آمدم و شاهد این قضایا بودم. " محبوبه بلباسی همسر شهید محمد بلباسی حدود یک سال بعد از شهادت همسر خود در سوریه می‌گوید: "اگر باز هم به فروردین ماه ۹۵ برگردیم باز هم خودم کیف سفرش را می‌بندم و باز هم خودم از زیر قرآن عبور می‌دهم تا به این راه برود، زیرا راهی که رفت فقط برای خدا بود. "
هدیه به ارواح طیبه ی شهدا ی کربلا🌷 شهید محمد بلباسی🌷 صلوات
الحقنی بالصالحین«یرتجی»
امروز تشییع شهید گمنام👆👆 دعا گوی شما خوبان💐
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
اعمال مستحب بیستمین روز از چله ی شهدا ی حسینی را از طرف 🌷سردار شهید هادی کجباف🌷 تقدیم می کنیم به ساحت مقدس خانم حضرت زینب سلام الله علیها
سردار شهید هادی کجباف به سال ۱۳۴۰ و در شهرستان شوشتر چشم به جهان گشود، بر اساس تربیت اسلامی خویش در فعالیت های انقلابی سال ۱۳۵۷ شرکت می کرد و دو سال پس از پیروزی انقلاب و پس از اخذ مدرک دیپلم راهی خدمت سربازی شد.
خدمت سربازی شهید کجباف مصادف با دوران جنگ تحمیلی بود و استعدادهای جنگی وی هم از همان دوران شکوفا شد، در زمانی که شهر سوسنگرد توسط دشمن بعثی به محاصره درآمد شهید کجباف نیز جزء محاصره شدگان بود اما توانست با زیرکی و با لباس عربی از طریق کانال های اطراف شهر از محاصره خارج شود و خود را به نیروهای خودی برساند و پس از انتقال اطلاعات نیروهای حاضر در شهر سوسنگرد به رزمندگان اسلام، مجدد به جبهه برگردد. اولین مجروحیت و جانبازی شهید کجباف در سال ۱۳۶۰ و در جبهه بستان اتفاق افتاد و پس از آن در طول سال های جنگ ۸ ساله و بعد از آن در جریان ماموریت های مختلف، وی بارها و بارها مجروح شد. حضور شهید کجباف در جبهه های جنگ تحمیلی سردار هادی کجباف در اواخر جنگ تحمیلی به عنوان فرمانده گردان مالک اشتر شوشتر خدمت میکرد و شخصا در عملیات‌های پارتیزانی در عمق خاک عراق شرکت میکرد، این فعالیت ها حتی تا دو سال پس از جنگ تحمیلی ادامه داشت و سردار کجباف با حضور در خاک عراق تحرکات مرزی بعثی ها را زیر نظر داشت. مردان خدا هر جا و هر زمان که باب شهادت را باز ببینند به سوی آن می شتابند و از همین رو سردار کجباف هم با آغاز درگیری ها در سوریه به عنوان نیروی مستشاری سپاه پاسداران انقلاب اسلامی عازم شامات شد.
سردار شهید هادی کجباف پس از سال ها مجاهدت به هنگام ظهر ۳۰ فروردین ماه سال ۱۳۹۴ و در منطقه “بصری الحریر” واقع در حاشیه شمال شرقی استان درعا سوریه و پس از نبردی جانانه در کنار یارانش سردار شهید حاج روزبه هلیسایی، سردار شهید حسین بادپا، شهید حجه الاسلام مهدی مالامیری و به همراه عده ای از رزمندگان دلاور “تیپ سرافراز فاطمیون ، دفاع وطنی و ارتش سوریه” به آرزویش رسید و بال در بال ملائک گشود. تشییع پیکر
تشییع پیکر سردار شهید هادی کجباف پیکر شهید کجباف پس از شهادت هم اسیر تکفیری ها بود و پس از ۵۰ روز به میهن اسلامی بازگشت و در میان استقبال پرشور مردم اهواز و پس از آن شوشتر تشییع و در زادگاهش به خاک سپرده شد.
شهید هادی کجباف از سرداران شهید مدافع حریم ولایت که به صورت داوطلبانه عازم صحنه نبرد با تکفیری ها شده بود در فروردین‌ماه سال جاری، طی عملیاتی در منطقه «بصر الحریر» (درعا) بال در بال ملائک گشود و مزد سال ها مجاهدت خود را دریافت کرد.  تروریست ها در ازای تحویل پیکر مطهر شهید کجباف، مبلغ بسیار زیادی پول و نیز تبادل 150 اسیر را خواستار شده بود که با واکنش زینبی همسر شهید کجباف مواجه شد. ایشان در پاسخ به درخواست تروریست ها چنین اعلام نمودند: اگر این پیکر متعلق به ماست، ما راضی نیستیم ریالی از بیت المال به داعش داده شود .  پاسخ دندان شکن همسر شهید کجباف مراتب تحسین رهبر فرزانه انقلاب را برانگیخت و در دیدار خانواده شهدای مدافع حرم ، حضرت آیت الله خامنه ای از این اقدام همسر شهید تقدیر فرمودند.
کفش #زوار امام حسین (ع) را #واکس میزد بعد از #شهادتش معلوم شد "سردار سپاه" است... #سردار_شهید_هادی_کجباف🌷 #یادش_باصلوات 🍃🌹🍃🌹
هدیه به ارواح طیبه ی شهدا ی کربلا🌷 شهید هادی کجباف🌷 صلوات
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
امام خمینی خداوندا در جهان ظلم و ستم همه تکیه گاه ما تویی ما را یاری کن که تو بهترین یاری کنندگانی خداوندا تلخی این روزها را به شیرینی فرج حضرت بقیة الله(عج) و رسیدن به خودت جبران فرما بســـوے ظــــــــهور💫✨👇 🆔 @Besoye_zohor 💯
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
اعمال مستحب بیست ویکمین روز از چله ی شهدا ی حسینی را از طرف 🌷سردار شهید غلامرضا لنگری زاده🌷 تقدیم می کنیم به ساحت مقدس خانم حضرت زینب سلام الله علیها
غلامرضا شهریور‌ماه امسال به سوریه اعزام شد و من فرزندم محمودرضا را باردار بودم و قاعدتاً دوست داشتم هنگام تولد فرزندمان، همسرم کنارم باشد. هنگامی که این پیغام را به ایشان دادم، گفت: «این‌جا به من بیشتر نیاز است و باید بمانم» و من هم قبول کردم.  همسر شهید لنگری‌زاده اضافه کرد: وقتی محمودرضا به دنیا آمد، همسرم به من پیغام داد که عکس فرزندم را برای من نفرستید، زیرا می‌ترسم دلم بلرزد و برگردم ایران و وابسته‌اش شوم.  وی افزود: مدتی از اعزام غلامرضا به سوریه گذشته بود و او هنوز فرزند دومش را ندیده بود، تا این‌که تصمیم گرفتیم دیدار غلامرضا و محمودرضا در سوریه باشد، به وی گفتم: «به اتفاق بچه‌ها و مادرتان رهسپار سوریه هستیم» و او بسیار خوشحال شد و کار‌های سفر ما را از آن‌جا پیگیری کرد و گفت: «شما که به سوریه بیایید و برگردید، خبر شهادت من را خواهید شنید و این آخرین دیدار ما خواهد بود»، اما من حرف ایشان را جدی نگرفتم. همسر شهید لنگری‌زاده در حالی که گریه می‌کرد، ادامه داد: روزی که ما به سوریه رسیدیم، غلامرضا با یک دسته گل به استقبال ما آمد و در آن لحظه به یادماندنی من و مادرش، غلامرضا را بعد از چهار ماه در سوریه ملاقات کردیم و او فرزندانش را در اغوش کشید و آن‌ها را غرق بوسه کرد.
د: وقتی خبر شهادت غلامرضا را به ما دادند، مونس گوشه اتاق گریه می‌کرد. از او سؤال کردم چرا گریه می‌کنی؟ مگر چه اتفاقی افتاده؟ چون ما هنوز به مونس نگفته بودیم که پدرت شهید شده و نمی‌دانستم چطور به یک بچه ۶ ساله بفهمانم که دیگر پدرت را نمی‌بینی. مونس گفت: «وقتی در سوریه بودیم بابا من را در آغوش گرفت و گفت: «اگر من شهید شدم غمگین و ناراحت نباشید، من زنده‌ام و همیشه در کنار شما هستم.»
سفارش‌های شهید به خانواده‌اش گفت: غلامرضا درباره نماز اول وقت و مواظبت از فرزندمان بسیار سفارش می‌کرد و تأکید بسیار داشت که ما نماز را اول وقت بخوانیم و همیشه دعا می‌کرد که فرزندان‌مان سرباز امام زمان (عج) باشند. من نیز سعی می‌کنم تا مونس و محمودرضا را طوری تربیت کنم که وی آرزو داشت. همسر شهید در پایان اظهار داشت: غلامرضا عاشق شهید «فرخ یزدان‌پناه» بود و در کار‌ها از او کمک می‌خواست و به وی متوسل می‌شد. وی همیشه تأکید داشت: «آرزو دارم شهید شوم تا مادرم جلوی حضرت زینب (س) عزت‌مند و سربلند باشد» و اکنون درست است که غلامرضا کنار ما نیست، ولی می‌دانم بزرگترین سعادت دنیا نصیب‌مان شده است و من امیدوارم لیاقت این نعمت بزرگ را داشته باشیم.
2⃣4⃣5⃣ 🌷 🔰پنج صبح بود ! روز 5 بهمن 96 ... خبر رسید ،دشمن از به یکی از پایگاه ها حمله کرده،سریع آماده شدیم، با (فرمانده) رفتیـم خط 🔰بچه های محاصره شده بودن و جاده مسدود⛔️ شده بود ! با یک تانک و یک پی ام پی و دو تا بیست و سه رفتیم تا محاصره رو بشکنیم و جاده رو باز کنیم 🔰قرار بود به ما ملحق بشه ⚡️اما متوجه ما نشد و از موقعیت ِما عبور کرد وبه کمین خورد.زخمی شده بود 🔰صداش توی شبکه پیچید📣 ؛ (( دشمن به پنجاه متری من رسیده، سلام منو به برسونید.سلام منو به برسونید.لبیک یا حسین ... لبیک یا زینب ...)) صدای بی سیم📞 قطع شد🔇 ... 🔰و این صــــدای ماندگار ِ عماد بود که میشنیدم🎧.و آروم زیر لب گفتم : تو هم سلام ما رو به برسون. سلام ما رو به برسون😢 🔰عماد جان !به برکتِ ، محاصـــره ی بچه های رو شکستیم و جاده باز شد ... لبیک یا حسین...لبیک یا زینب ... ✌ راوی: همرزم شهید 🌷
4_6006033660581511542_1396-11-8-13-16.mp3
2.26M
رضا رضا امیر امیر جان به گوشم موقعیت داداش ! حاجی امام زمان ڪمڪمون ڪنه یاعلی رضا توروخدا ، توروخدا برگرد 📞مڪالمه بی سیم شهید غلامرضا لنگری زاده🌷 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
هدیه به ارواح طیبه ی شهدا ی کربلا🌷 شهید غلامرضا لنگرودی زاده🌷 صلوات
هدایت شده از بصیـــــــــرت
❤🍃❤ لابه‌لای روضه هاش از من پرسید: میدونی اربا اربا که می گن یعنی چی؟ گفتم: مثل گلی که پرپر کنند و بپاشند اطراف؟ ! گفت: نه ! توی #شرهانی وقتی بدن یه شهید هفده هجده ساله رو جدا جدا توی شعاع دویست متری پیدا می کردیم فهمیدیم اربا اربا یعنی چی ... دست و پا و جمجمه و اعضا هر کدوم یه طرف بود ... برگرفته از کتاب #عمار_حلب #مدافع_حریم_عشق 💔 #محمد_حسین_محمدخانی🌷 #شهدا_را_یادکنیدبایک_صلوات