eitaa logo
الحقنی بالصالحین«یرتجی»
2.7هزار دنبال‌کننده
18.4هزار عکس
8.4هزار ویدیو
233 فایل
انس با شهداء برای همنشینی با امام زمان«ع» ومرافقةالشهداء من خلصائک اَللّهُمَّ ارْزُقْنا تَوْفِیقَ الشَّهادَةِ فِی سَبِیلِکَ تَحْتَ رایَةِ وَلِیِّکَ الْمَهْدِیّ(عجل الله) السلام علیک یا من بزیارته ثواب زیارت سیدالشهداء یرتجی
مشاهده در ایتا
دانلود
این پیام رو نشر بدیم و پیگیری کنیم
وصیت شهید حمید باکری خطاب به فرزندانش که انگار برای امروز نوشته شده است 🔸وصیت به احسان و آسیه عزیز : انشاءالله هرگاه به سنی رسیدید که توانستید این وصایا را درک نمائید هرچند روز یکبار این وصیتنامه را بخوانید؛ 🔹احکام اسلامی را (فروع دین) با تعبد کامل و به طور دقیق و با معنی به جا آورید؛ به کسب علم و آگاهی و شناخت در تاریخ اسلام و تاریخ انقلاب اسلامی اهمیت زیادی قائل باشید؛ قدر انقلاب اسلامی را بدانید و مدام در جهت تحکیم مبانی جمهوری اسلامی کوشا باشید و زندگی خود را صرف تحکیم پایه های آن قرار دهید؛ در جماعات و مراسم بخصوص نماز جمعه، دعای کمیل و . . . و در مجالس بزرگداشت شهدا مرتب شرکت نمائید؛ رساله حضرت امام را دقیق خوانده و مو به مو اجرا نمائید؛ 🔸شهید حمید باکری این است. کسی که دغدغه اش دفاع از انقلاب اسلامی، تحکیم پایه های جمهوری اسلامی و اجرای احکام اسلامی است. نه کسی که دختر بیولوژیک و اصلاح طلبش ادعای سخنگویی‌اش را دارد. دختری که زیر دست یونسی تربیت شده و بی‌اعتنا به وصیت پدرش، در دفاع از بی‌حجابی و منکرات دینی و تضعیف جمهوری اسلامی منبر وعظ می‌رود؛ آن هم به نمایندگی از شهید! https://eitaa.com/joinchat/1943797967C7cf4bb6c3d
📸 اولین تصویر، پلیس تکاور در ایرانشهر 🔹 شهید مدافع وطن شب گذشته در ایرانشهر بر اثر درگیری با اشرار مسلح شهید🌷 و پیکر مطهرش بر اثر آتش🔥 سوزی خودرو آسیب شدیدی دید.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥رهبر انقلاب: امروز میدان رزم، میدان رزمِ قدرت نرم است و قدرت نرم دشمن شبهه پراکنی است
✅ قدر با گذشت زمان بیشتر فهمیده میشه... وقتی وقایعی مثل حمله تروریستی به و شهید شدن هموطنانمون رو میبینیم... قدر شهدا رو بیشتر میفهمیم که چطور از این ملت محافظت کردند...
📝آرمان ایران 🔻صورتش خون آلود است، آنقدر که چهره‌اش چندان قابل تشخیص نیست، او را زده‌اند، حرامی‌های آشوب، شیری را غریب یافته‌اند و با هر چه توانسته‌اند بر سر و صورت و بدنش زده‌اند تا بگوید «مرگ بر خامنه‌ای» و او نمی‌گوید. تمام تنش که برهنه کرده‌اند و تمام صورتش غرق خون است و باز توهین و هتک رهبر را برنمی‌تابد و باز هم به او لگد می‌زنند. پیکرش یادآور عملیات مهندسی منافقین روی سه پاسدار در سال ۶۰ است، پیکرهای سوخته، بدن‌های خونین از شکنجه؛ منافقان کنونی خواب ترورهای دهه شصت را برای این مردم دیده‌اند، برای هر مرد و زنی که پاسدار انقلاب و ایران است. 🔻همه صورتش خون است و حرامی‌ها دوره‌اش کرده‌اند، اما هنوز استوار است، چشمانش لابه‌لای رد خون‌ها درخشش غرور را دارد. یاد چشم‌های محسن حججی را زنده می‌کند وقتی اسیر چنگال داعش بود، اما استوار و مغرور نگاه می‌کرد و قدم برمی‌داشت. چشم‌های آرمان علی‌وردی جوان دهه هشتادی وقتی گوشه پیاده‌رو زخمی و خونین افتاده بود و از گفتن آنچه اهل آشوب می‌خواستند، امتناع می‌کرد، شبیه چشم‌های حججی بود، همان قدر استوار و همان قدر مغرور. 🔻آن سوی ماجرا هم شبیه همان داعش بودند، شبیه همان حرامی‌ها که از جنایتی فروگذار نیستند و از آنچه هم انجام می‌دهند، فیلم می‌گیرند و با افتخار پخش هم می‌کنند. جنایت کسب و کار آنهاست و اگر می‌بینید مثل داعش، تهران را شبیه حلب ویرانه نمی‌کنند، نه اینکه نمی‌خواهند، نمی‌توانند. 🔻آرمان علی‌وردی دهه هشتادی است؛ هم بسیجی و هم طلبه؛ از هر دو سو، مرغ عزا و عروسی است! تنش را کف خیابان ترور می‌کنند، شخصیتش را در رسانه‌های تروریستی. رسانه‌های غیرتروریستی اصلاح‌طلب او را سانسور می‌کنند، رسانه‌های انقلابی هم وسط خبرها می‌زنند و تمام. 🔻آرمان چهارشنبه شب، پس از شکنجه توسط چند نفر از آشوبگران در شهرک اکباتان تهران، گوشه پیاده‌رو رها شد. تا نیروهای حافظ امنیت او را بیابند و به بیمارستانی برساند، زمان گذشته بود. آرمان دو روز در کما بود، نهایت صبح جمعه پر کشید... 🔻او آرمان ایران است، نماد دهه هشتادی‌های ایران و نماد آرمان هر بسیجی که شهادت است. نام او گویی در روحش جلوه یافته بود و آرمان برای آرمانش شهید شد. برای ولایت فقیه که در سایه‌اش استقلال و سربلندی ایران رقم می‌خورد. 🔻داعش و منافق همیشه نیروی شناسنامه‌دار نیست. به نام اعتراض و حتی ایستادن مقابل جمهوری اسلامی بیرون می‌آیند، اما تیشه به ریشه ایران می‌زنند و در این مسیر از هر جنایتی هم که بتوانند، فروگذار نمی‌کنند. می‌زنند، می‌کشند، غارت می‌کنند و این میان آنچه مهم نیست وطن و مردم و آزادی است. داعشی‌هایی که یک روز به بهارستان حمله کردند، خارجی نبودند، شناسنامه ایرانی داشتند. این حرامی‌های شکنجه‌گر در شهرک اکباتان هم شناسنامه‌شان ایرانی است، اما مسیر سوریه‌سازی ایران را پی گرفته‌اند، گویی اینجا حلب است، خواب‌های آشفته و بی تعبیر! 🔻فیلم شکنجه آرمان خیلی زود منتشر شد. یکی از رفقای طلبه‌اش می‌گوید «قبل از اینکه خودش را پیدا کنیم، پدرش فیلمش را برایم فرستاد و گفت: «بچه من کجاست الان؟» ما که در فیلم دیدیم سالم است و دارد صحبت می‌کند، خیلی خوشحال شدیم و با خیال آرام‌تری دنبالش می‌گشتیم. نگو بعد از قطع کردن فیلمبرداری، سر آرمان را به جدول می‌کوبند و مغزش شکافته می‌شود. از بس با چوب این بچه را زده بودند، تمام بازوهایش کبود شده بود.» 🔻حرامی‌های آشوب اینجا هم مثل داعش عمل کرده‌اند که وقتی به ساختمان مجلس حمله کرد، هنوز عملیات تروریستی تمام نشده، فیلم کشتن کارمندان مجلس را منتشر کرد. هر دو گروه، به شکنجه و جنایت افتخار می‌کنند و البته تلاش دارند رعب و وحشت را همگانی کنند تا مردم از آنها بترسند. 🔻این سو اما ترسی نیست و همه ایستاده‌اند، و گرچه برای شهادت آماده‌اند، و گرچه شهادت هم پیروزی است، اما به لطف خدا قدرت، آن همه است که هم پیروز می‌شوند و هم پا برجا در این دنیا می‌مانند. کبری آسوپار ۹ آبان ۴۰۱ https://t.me/asoupar
شبکه افق الان حاج آقا پناهیان شاهچراغ
⭕️واکنش همسر شهید بلباسی به استوری علی ‌کریمی 🔹ما هیچ وقت شمارو فراموش نمی‌کنیم
📙میرسیم به مجموعه جذاب پنج جلدی از نشر کتابک مخصوص 🧑‍🦱 🔎معرفی خودمونی مجموعه: 🖊این مجموعه خیلی مجموعه‌ فوق‌العاده‌ای هست و واقعا عالی کار شده. هم فرم کتاب هم محتوا و هم هدفی که کتاب دنبال میکنه. خیلی هوشمندانه انتخاب و طراحی شده. ۵ شخصیت فوق العاده، جذاب و مهم انتخاب شده. هر جلد هم ۲۲ داستان دارد‌. ➕به شخصیت‌های هر جلد توجه کنید، هر کدوم یک جنبه‌ای از شناخت و معرفت بچه‌هارو بالا میبره و علقه ایجاد میکنه. 🔻تو سه تا از جلداش هم مسابقه داره که میتونید جوابش رو پیامک کنید و برای هر مسابقه ده میلیون تومان جایزه درنظر گرفته شده. البته پیشنهاد من بخاطر خود کتابه ولی خب مسابقه هم خوبه، میتونید شرکت کنید و یکم دعا و توسل کنید برنده شید، خرج کتاب و ده تاچیز دیگه روهم دربیاید😂 🔻جلداول: داداش ابراهیم (شهید ابراهیم‌‌هادی) 🔻جلد دوم: عموقاسم (حاج قاسم سلیمانی) 🔻جلد سوم: آقا معلم (شهید مطهری) 🔻جلدچهارم: آقامحسن (شهید حججی) 🔻جلدپنجم: علی‌لندی ⭕قیمت این سری ۵ جلدی ١۵٠ تومان هستش که همین الان با تخفیف میتونید ۱۲۰ تومان برای بچه هاتون تهیه کنید. ✅لینک مستقیم مجموعه کتاب قهرمان در غرفه باسلام https://basalam.com/kifekhas/product/4963075 ✅خرید از طریق پشتیبانی کتاب خوب @pketabekhoob راستی ما رو گم نکنی😉👇 [@ketabe_khoobe_man]
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
سی و ششمین روز از چله 🍃🌷سی و پنجم ( )🍃🌷 مهمان سفره شهید 🥀 علی اکبر شیرخدا 🥀هستیم.
شهید علی اکبر شیرخدا در تاریخ، دوم اردیبهشت ماه 1316، در روستای میم از توابع شهر قم به دنیا آمد. در خانواده ای که پدر را از دست داده بودند رشد کرد؛‌ او یک بنا بود و فاقد سواد بود که در تاریخ 1342 در قیام خونین 15 خرداد، شرکت کرد.
برادر شهید می گوید : 👇 وقتی پدرم فوت کرد علی اکبر چهارده یا پانزده سالش بیشتر نبود و در روستا چوپانی میکرد. به قم آمد. گفت: حالا که پدرم در قید حیات نیست نمی توانم خانواده ام را تنها بگذارم، باید برای آنها پدری کنم. دیگر به روستا برنگشت. من را گذاشت در یک نانوایی کار کنم و خودش رفت بنایی و برای من حکم پدر را پیدا کرده بود. به چهارده معصوم ارادت داشت وقتی که از سربازی به طور معجزه‌آسایی معاف شد. می گفت: خواب امام حسین را دیدم که به من گفتند: به زودی به من ملحق می شوی
سال ۱۳۴۲ بود. علاقه خاصی به امام داشت. با این که سواد نداشت قدرت درک بالایی داشت. سخنرانی های امام را با دقت گوش می‌کرد و برای همه تعریف می‌کرد. در اوقات بیکاری یا منزل امام بود یا مدرسه فیضیه بود. یک روز آمد نانوایی به دنبالم گفت: داداش بیا می‌خواهیم به منزل امام برویم. با دوچرخه راه افتادیم و در طول راه برایم حرف میزد. چه حرف هایی! از دین و پایبندی به آن؛ از مبارزه و انقلابی بودن حرف زد تا به نصیحت کردن من رسید. با آن سن جوانش مثل پدر مهربان و دلسوزی گفت: مواظب چه چیزهایی باید باشم و از چه چیزهایی پرهیز کنم. آنقدر باحال و باصفا حرف می زد که نفهمیدیم کی رسیدیم. آنقدر زود رفته بودیم که هنوز درها بسته بود. با هم راه افتادیم به سمت شاه جمال و دوباره شروع کرد از ولایت می گفت. نمی‌دانم از کجا یاد گرفته بود! از سخنرانی های امام می‌گفت که امام فرمودند: اگر ولایت نباشد طاغوت است و اگر امر خدا نباشد طاغوت است. حرفهای آنهایی که برخلاف مسیر اسلام هستند را گوش نکنید. «صحیفه نور جلد ۹ صفحه ۲۵1» من که نمی فهمیدم چه می گوید. به زبان ساده به من گفت: مثلا اگر یک روزی برای خانه نان گرفته بودی و به تو گفتند: امام زمان ظهور کرده است؛ نگویی که بروم خانه نان‌ها را بگذارم و برگردم، از همانجا برو دنبال امامت. خودش هم این کار را کرد؛ وقتی شنیده بود آقا را گرفته اند، آمد منزل حلالیت طلبید و با سرو روی غرور به استقبال شهادت رفت. نامزدش گویی برای آخرین بار نگاهش می کرد!!
خواهر از خصوصیات اخلاقی برادرش اینگونه توصیف کرده است؛ اخلاق شهید بسیار خوب بود و همیشه اخلاق خوش نشان می داد و قلبی مهربان داشت. او سرپرست ما بود و حتی لقمه نان خود را به دیگران انفاق می کرد. همیشه هیئت ها را می رفت و مسجد را برای نماز ترک نمی کرد. در کارهای خیر شرکت می‌کرد. سواد نداشت، اما سواد معنوی ایشان با قلبی راسخ همراه بود.
میدان سعیدی تا چهارراه غفاری از مملو از جمعیت بود. صدای هلیکوپتر و تیراندازی یک لحظه قطع نمیشد. آن روز تا شب صبر کردیم ازش خبری نبود. با اینکه حکومت نظامی بود، رفتم بیمارستان، اما گفتند اینجا نیست. بچه‌های محل خیلی دوستش داشتند و نگرانش بودند؛ همه دنبالش می گشتیم تا اینکه یکی از دوستان گفت: در غسالخانه قبرستان نو جنازه اش را دیده اند. وقتی رفتیم، پیکرش غرق در خون بود و رگبار گلوله کمرش را سوراخ کرده بود؛ پول گلوله ها را دادیم و جنازه اش را تحویل گرفتیم. اجازه ندادند هیچ مراسمی بگیریم. افق تیره بود و جان و دل ما از آفتاب پنهان عشق و اشک می سوخت و مجبور به سکوت بودیم. وقتی امام تشریف آوردند با خانواده شهدای ۱۵ خرداد ملاقاتی داشتند. چه عظمتی داشتند؛ آن موقع معنای حرف های علی اکبر را درک کردم و پیش خودم گفتم: کاش! چند برادر داشتم، تا همه فدای امام می شدند.
در سال 1342در سن بیست سالگی وقتی فهمید جمع آوری کتابها ی امام خمینی شروع شده است، به منزل برگشت و دوچرخه ای که در دست داشت پرتاب کرد داخل حیاط و به مادرم گفت: من می روم، رفتنم با خود و برگشتن با ایزد یکتا است. پرسیدیم: چطور شد که اینگونه شدی؟ چرا ناراحتی؟ کجا می خواهی بروی؟ گفت: مگر نمی بینید روحانیت را می کشند!؟ من و شما راحت باشیم؟ تا موقعی که من زنده هستم نمی گذارم دستورات اسلام پای مال شود. این ها می خواهند ناموسمان، مملکتمان را از بین ببرند و انقلاب سفید درست کرده‌اند.
روزی در سربازی برای سوگواری ائمه اطهار به قدری ناراحت می شود که می خواسته به خود قمه بزند اما رفیق هایش نمی گذارند؛ همان شب در خواب می بیند که پیغمبر«ص» با حضرت علی اکبر«ع» به سراغ او آمده و حضرت علی اکبر می گوید: پدر برگرد این همان جوانی است که ما دنبالش می گشتیم، این از ماست. سراسیمه از خواب بیدار می شود و همان روز از خدمت معاف می شود. از آن روز به بعد مرتب انتظار می کشید که روزگار چگونه می‌شود... تا اینکه یک سال از این ماجرا گذشت و در قیام 1342 شهید شد. به گفته مادرش او از اسلام دفاع کرد و از اسلام است و ما هم راه او را دوست داشته و راهش را ادامه می‌دهیم. شهید علی اکبر شیر خدا در روز 15 خرداد 1342 در محل، سه راه غفاری شهر قم هنگام مبارزه با حکومت ستم شاهی در قیامی که مردم قم در اعتراض به دستگیری امام خمینی «ره» داشتند، با اصابت رگباری از گلوله ها به کمرش به درجه رفیع شهادت نائل آمد. پیکر پاک و مطهر این شهید والا مقام در قبرستان وادی السلام شهر مقدس قم، قطعه شهدا دفن شده است.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا