سید جعفر از دوره نظامی تا امدادگری را آموزش دیده بود تا هر جا که نیاز به کمکش دارند بتواند کارساز باشد. حضور در جبههها انگیزهای شد برای او تا بخواهد شانس خود را در آزمون سراسری امتحان کند و درس طبابت بخواند. سیدعلی از علاقه برادرش به مطالعه کتابهای پزشکی میگوید: «او کتابهای پزشکی زیاد میخواند و به علم تشریح هم وارد بود. میکروسکوپ داشت. برای خودش اعجوبهای بود. در کارهای پزشکی تبحر خاصی داشت. ترکشهای بدنش را خودش یکی یکی در میآورد یا زخمش را خودش به تنهایی بخیه میزد».
معلمی که قرار بود پزشک شود
شب آخر که میخواست برود مادر ساکش را پر کرده بود از تنقلات. خودش هم مقداری کتاب گذاشته بود مثل هر شب اما خوابش نمیبرد. جعفر تا صبح بیدار بود و مینوشت. اذان را که گفتند نمازش را خواند و ساکش را خالی کرد. فقط وسایل خطاطیاش را برداشت و یک دست لباس. مادر گفت از سر شب ساکات را پر کردهایم و حالا همه را بیرون گذاشتی؟ گفت: «ساک سنگین میشود و کتفم را اذیت میکند.» وقت خداحافظی مادر گریهاش گرفته بود. چراییاش را نمیدانست. پیشانیاش را بوسید. او رفت و انگار دل مادر را هم با خودش برد. سیدعلی میگوید: «وقتی جعفر رفت مادرم مثل همیشه خواست وسایلش را جمعآوری کند که برگهای پیدا کرد. از بالا تا پایین آن یک جمله نوشته بود با یک امضا. شهید سیدجعفر موسوی. انگار به او الهام شده بود که دیگر برنمیگردد». سیدجعفر برنگشت. روز تشییع پیکرش کارنامه قبولی او در دانشگاه بهدست مادر رسید. رشته پزشکی قبول شده بود.
پیکر مطهر شهید سید جعفر موسوی بعد از سه روز که در هوای باز آن منطقه مانده بود به تهران منتقل شد و در پنجم مرداد ماه ۱۳۶۷ در گلزار شهدای بهشت زهرا (س) به خاک سپرده شد
🌻࿐. ☀️﷽☀️ .࿐🌻
💦 غسل و نماز یکشنبه های ماه ذی القعده رو فراموش نکنید❗️
🎁 فضیلت نماز روز یکشنبه
ماه ذی القعده :
✨رسول خداصلی الله علیه وآله:
✅ هرکس آنرا بجا آورد توبه اش پذیرفته میشود و گناهانش آمرزیده میگردد وسبب برکت براى نمازگزار وخانواده اش خواهدبود،در روز قیامت کسانى که از او طلب و یا حقى دارند،از او راضى گردندوبا ایمان ازدنیا میرود، قبرش وسیع ونورانى میگردد و پدر ومادرش از او راضى میشوند وآنها نیز موردمغفرت خدا قرارمیگیرند .
🙏ان شالله
📚 اقبال الاعمال ص۳۰۸
💠📿 کیفیت نماز یکشنبه :
💫 رسول خدا صلی الله علیه وآله کیفیت نماز را اینگونه بیان فرمود:
💦 در روز یکشنبه غسل کند و وضو بگیرد و ۴ رکعت نماز بخواند
(هر دو رکعت یک سلام) درهر رکعت، حمد یک مرتبه، توحید ۳مرتبه و فلق و ناس را یک مرتبه بخواند.
📿 بعداز نماز ۷۰ مرتبه استغفار کند، سپس بگوید :👇
🍃لاحول ولاقوه الابالله العلى العظیم🍃
سپس بگوید 👇
🍃یاعزیزُ یاغفار،اِغْفِرْ لى ذُنُوبى، وَ ذُنُوبَ جَمیعِ المومنینَ وَالمومناتِ،فَاِنّهُ لایَغْفِرُالذنُوبَ اِلا اَنْت🍃
التماس دعا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 چرا برکت از زندگی هامون رفته؟
🎙استاد مؤمنی
salavatemamreza.mp3
1.22M
❤️ صلوات خاصه امام رضا علیهالسلام:
اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى عَلِیِّ بْنِ مُوسَى الرِّضَا الْمُرْتَضَى
الْإِمَامِ التَّقِیِّ النَّقِیِ وَ حُجَّتِکَ عَلَى مَنْ فَوْقَ الْأَرْضِ
وَ مَنْ تَحْتَ الثَّرَى
الصِّدِّیقِ الشَّهِیدِ
صَلاَةً کَثِیرَةً تَامَّةً زَاکِیَةً مُتَوَاصِلَةً مُتَوَاتِرَةً مُتَرَادِفَةً کَأَفْضَلِ مَا صَلَّیْتَ عَلَى أَحَدٍ مِنْ أَوْلِیَائِکَ.
حضرت #امام_رضا علیه السلام
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
👌 این روایتگری زیبا رو از دست ندید .
رزمنده ای که شرمنده ی #حاج_حسین_خرازی شد ... 💔
1_3764260756.mp3
5.88M
🔊 #صوت_مهدوی
🎵 «هدایت عالم»
🎙 استاد #میرباقری
🔅 همانطور که #امام_زمان
#امامت میکنن ماهم باید
مامون باشیم،
باید دست پر از این #دنیا بریم...👌
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
بچهها حواستون پرت نشهها
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
🔰 حاج حسین یکتا
هدایت شده از الحقنی بالصالحین«یرتجی»
🌸🍃رهبر معظم انقلاب :
🌹همین الان ڪسانے در دنیا هستند ڪه با شهدا #اُنــس بیشترے دارند ، در مشڪلات زندگے متوسّل بہ شهدا مےشوند و شهدا جواب مےدهند .
🌹اُنس با شهدا را امروز تجربہ ڪن :
با شهدا ڪه انس داشتہ باشے ،
یڪ قدم بہ خدا نزدیڪ ترے ...
#وَحَسُنَ_أُولٰئِڪَ_رَفیقاً
#چهل_روز_سرسفره_شهداء
#چله_سی_وهفتم
#مراقبتهای_چله_سی_و_هفتم 👇👇👇
✅ خواندن دعای اللَّهُمَّ كُنْ لِوَلِيِّك الْحُجَّةِ بْنُ الْحَسَن در هنگام شنیدن سه اذان
✅ صلوات خاصه امام رضا علیه السلام ( ویژه از جانب خانم حضرت معصومه سلام الله علیها و سلام به حضرت معصومه از جانب آقا علی بن موسی الرضا علیهالسلام )
✅ خواندن نماز امام صادق علیه السلام حداقل 7 بار در طول چله
بزرگواران تمام این مراقبت ها 👆👆 از طرف شهید روز هدیه می شود.
الحقنی بالصالحین«یرتجی»
🌸🍃رهبر معظم انقلاب : 🌹همین الان ڪسانے در دنیا هستند ڪه با شهدا #اُنــس بیشترے دارند ، در مشڪلات زن
سلام برشما خوبان، همراهان همیشگی کانال #الحقنی_بالصالحین
بیست و نهمین روز از چله 💫✨ سی و هفتم ✨💫مهمان سفره شهید
🌷🍃مصطفی یوسفی 🍃🌷هستیم.
🌷شهید_مصطفی_یوسفی
شهید مصطفی یوسفی حال دیگری داشت، زیر نخل نیم سوخته ای نشسته بود به تنهی زخمی آن تکیه داده و زیر لب می خواند: اللهم کن لولیک الحجة بن الحسن صلواتک علیه و علی آبائه...
🕊 اشک مثل باران از چشمهایش سرازیر بود و روی کتابچهی دعا میچکید.در همین حین خمپاره ای زدند و او به سوی حضرت دوست ،پرواز کرد.
محل تولد : همدان
تاريخ تولد : 19/1/1339
تاريخ و محل شهادت : 16/12/1362- جزيره مجنون ، عمليات خيبر
ايشان هم مسئول محور واحد بود و هم معاون واحد. در آن روزها ايشان بسيار تلاش مي كردند تا بتوانند درسشان را بخوانند و ادامه دهند. من مختصري از درس ها را بلد بودم. با ايشان قرار گذاشتيم كه اگر در درس ها كمك شان كنم، ايشان نيز در عوض من را در عمليات شركت دهند. با اين قرار هر شب يك ساعت براي درس خواندن ايشان وقت مي گذاشتم. الحق و الانصاف هم به علت همت والايي كه داشتند خوب درس ها را ياد مي گرفتند.
وقتي مرخصي مي آمد به ديدن همه اقوام مي رفت. همه فاميل ها علاقه خاصي به ايشان داشتند. هميشه مادر و پدرم را سفارش به صبر مي كرد و مي گفت: «مبادا در شهادت من بلند گريه كنيد كه دشمن خوشحال مي شود!»
ايمان: او به واجبات خود اهميت خاص مي داد. به ويژه نماز جماعت. هميشه نماز خواندن و شركت در نماز جماعت را به همسنگرانش تأكيد مي كرد. ايشان مداح اهل بيت عليهم السلام بودند. بسيار خوش برخورد بود و هميشه چهره اي خندان داشت. مديريت: ايشان باتوجه به اينكه فرمانده گروه شناسايي رزم بودند به آموزش نيروها بسيار اهميت مي داد. هميشه در ايام فراغت براي نيروهايش جلسه مي گذاشت و پيرامون نحوه گزارش نويسي، حركت و شناسايي منطقه دائم آموزش مي داد و تجربه هايش را به برادران انتقال مي داد.
شب سوم عمليات « والفجر مقدماتي» بود. دشمن ديوانه وار منطقه را زير آتش گرفته بود. شهيد يوسفي مي گفت: « امشب بايد معبر باز شود وگرنه فردا شب گردان ها زمين گير مي شوند.» با وجود آتش شديد دشمن ، كار خوب پيش مي رفت. تخريب چي ها با مهارت و سريع كار مي كردند. همه نوع مانعي وجود داشت. انواع سيم خاردار؛ از قبيل حلقوي، خورشيدي و فرشي. انواع مين؛ ضدنفر، ضد نفرات، ضد خودرو و... به قدري جلو رفته بوديم كه حالا علاوه بر روبه رو از طرفين نيز تيربارهاي دشمن شليك مي كردند.
احتمال اينكه دشمن به حضور ما پي برده باشد زياد بود. برادر يوسفي خودش را پهلوي من كشاند و با همان لهجه خاص و صادقانه اش گفت: «برادر آتيش خيلي سنگينه! دعا كن خدا كمكمون كنه!»
حالا ديگر تيربارهاي دشمن سي سانتي زمين را مي زدند و گلوله ها از چپ و راست صفيركشان از بالاي سرمان مي گذشتند. در اين وضعيت، برادر محمد كريمي- كه بعدا در عمليات بدر به درجه شهادت رسيد- از ناحيه زانو تير خورد و درد زيادي را تحمل مي كرد. يك نفر پيشنهاد داد كه برگرديم و مي گفت ادامه كار ممكن نيست. شهيد يوسفي به شدت مخالفت كرد و با ناراحتي گفت: «فردا شب بچه هاي مردم روي مين مي روند!» بالاخره معبر را تا لب كانال باز كرديم و برادر كريمي را هم سينه خيز به عقب انتقال داديم. فردا شب هم عمليات با موفقيت انجام شد. خدا رحمتش كند.
قبل از مرحله سوم «عمليات والفجر چهار» در جريان شناسايي منطقه، تيري به پاي برادر يوسفي اصابت كرد. هرچه به او اصرار مي كرديم كه براي استراحت و مداوا به عقب برگردد قبول نمي كرد. او با كمك چوبدستي كارهاي شناسايي را انجام مي داد.وقتي به ايشان گفتم برادر يوسفي پايت عفونت مي كند بهتر است به پشت جبهه بروي، صادقانه مي گفت: «برادر..! حاج غلامرضا- فرمانده وقت لشكر 17 علي بن ابي طالب (عليه السلام) هفت تركش خورده و عقب نمي رود، من به خاطر يك تير عقب بروم؟!»
يك روز با برادر شهيدم جواد فخاري شهيد يوسفي را ديديم. بعد از سلام و احوالپرسي، شهيد يوسفي رفتند. شهيد فخاري به من سفارش كردند كه احترام به اين شخص خيلي واجب است. چون در عمليات والفجر مقدماتي من كاري از اين آقا- شهيد يوسفي- ديده ام كه كم كسي پيدا مي شود اينگونه فداكاري كند. مصطفي يوسفي مسئول بوده است كه گردان را از ميدان مين و محور عملياتي عبور دهد. بچه ها در حال عبور از آخرين موانع بوده اند كه دشمن مي فهمد و تيربارها شروع به شليك مي كنند. بچه ها زمين گير شدند و از بس آتش دشمن زياد بود هيچ كاري نمي شد كرد. تخريب چي شهيد مي شود. مصطفي چاره اي نداشت و مسئوليت سنگيني به دوشش بوده است. گويا آخرين مانع سيم خاردار دشمن بوده است. يك مرتبه مصطفي خودش را روي سيم خاردارها مي اندازد و به بچه ها مي گويد كه از روي او ردشوند و جلو بروند. چون چاره اي نبوده و خط مي بايست شكسته مي شد. بعد از آن شب مصطفي به شدت مجروح مي شود.