eitaa logo
علیرضا امیدی‌¦ آموزش ازدواج💞
3.5هزار دنبال‌کننده
4.7هزار عکس
3هزار ویدیو
93 فایل
🔸اینجا بهت مهارت قشنگ زندگی رو آموزش میدم. 🔹ازدواج موفق💍🔹همسرداری💑 🔹موفقیت✌️🔹ترک رابطه حرام💔 💌 آیدی پاسخگویی وثبت نام دوره : @omidi_admin 💌آنچہ گذشت: @Alireza_omidi_1
مشاهده در ایتا
دانلود
1_1799858.mp3
5.01M
#این_که_گناه_نیست 39 ✅برای ازدواج آماده ای؟ ✅برای تربیت یک نسل که بتونه تا ابدیت خوشبخت زندگی کنه، چی؟ تو تا تهِ قیامت در قبال همسر و فرزندانت، مسئولی! ❌عدم آمادگیِ تو، گناهه ها👇 @Velayateziba
علیرضا امیدی‌¦ آموزش ازدواج💞
🔹 #او_را ... ۵۶ داشتم در ماشینو باز میکردم که صدام زد! -خانوم!! -بله؟؟ -با این لباسا کجا میخواید
🔹 ... 57 بارون شدید و شدیدتر میشد!⛈ هوا به سمت گرگ و میشش میرفت... دلم داشت میترکید! باید چیکار میکردم...؟ دیگه نمیخواستم نفس بکشم... انگار تموم این شهر برام شبیه زندون شده بود! از شیشه ی ماشین بیرونو نگاه میکردم. هنوز سرم درد میکرد. الان مامان و بابا داشتن چیکار میکردن؟؟ مهم نبود! حتی مهم نبود دارم کجا میرم...! پلکامو بستم و چشمامو دست خواب سپردم...😴 -خانوم؟؟ صدای گرم و مردونه ای ،خوابو از سرم پروند! چشمامو باز کردم و گیج و منگ اطرافمو نگاه کردم! -اینجا کجاست؟؟ -جایی که میخواستید. یه جا که هیچکس نیست! فقط با گیجی نگاهش کردم و سرمو برگردوندم سمت در کوچیک و سفید آهنی که آجرای قهوه ای اطرافش نم خورده بودن و از چراغ قاب گرفته ی بالاش آب میچکید! -نگران نباشید، خونه ی خودمه!! با نفرت سرمو برگردوندم سمتش 😠 و قبل از اینکه حرفی بزنم، دستشو آورد جلو و یه کلید گرفت جلوی صورتم. -برید تو و درو از پشت قفل کنید! هیچکس نیست. هر کسی هم در زد درو باز نکنید. بازم گیج نگاهش کردم!! -البته یه اتاق کوچیکه، ولی تمیز و جمع و جوره! -پس خودتون...؟ -یه کاریش میکنم. بچه ها هستن... امشبو میرم پیششون... فقط درو به هیچ وجه باز نکنید! البته کسی نمیاد،ولی خب احتیاطه دیگه! اینم شماره ی منه،اگر کاری داشتید حتما تماس بگیرید. و یه برگه گرفت سمتم. برگه رو گرفتم و شرمنده از فکری که به سرم زده بود،نگاهش کردم...😓 ولی اون اصلا نگاهم نمیکرد! یه جوری بود!! -برید تو،هوا سرده. شما هم ضعیف شدین،سرما میخورین! فقط تونستم یه کلمه بگم -ممنونم.... از ماشین پیاده شدم و رفتم سمت خونه کلیدو تو قفل چرخوندم و درو باز کردم. به پشت سرم نگاه کردم، از تو ماشین داشت نگاهم میکرد! بارون شدید شده بود! با دست اشاره کرد که برو تو!! رفتم داخل خونه و درو بستم! یه راهرو کوتاه بود و یه در آهنی قدیمی،که نصفهء بالاییش شیشه بود! درو باز کردم، دمپایی آبی و زشت بیمارستان رو دراوردم و رفتم تو. همونجا وایسادم و نگاهمو تو خونه چرخوندم. دوتا فرش دوازده متری آبی فیروزه ای ، که به شکل ال پهن شده بودن، یه یخچال، یه اجاق گاز، یه بخاری، چندتا کابینت و ظرفشویی و چندتا پتو کل خونه بود!! دوتا در هم کنار هم بود که احتمالا حموم و دستشویی بودن! چقدر با خونه ی ما فرق میکرد!! اون خونه بود یا این؟؟ "محدثه افشاری" ┄┅─✵🍃•°🌸°•🌼°•🍃✵─┅┄ 💟 @sahebzaman14 💟
⚠️دیگر یادمان نرود! 🔹٢٩ تیر ١٣۶٧ | امام خمینی(ره)؛ من در میان شما باشم و یا نباشم به شما وصیت و سفارش میکنم که نگذارید انقلاب به دست و بیفتد. ┄┅─✵🍃•°🌸°•🌼°•🍃✵─┅┄ 💟 @sahebzaman14 💟
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥⭕️ آیت الله ناصری: 🔺خبرهایی در راه است... در آینده اتفاقاتی می‌افتد، از رهبری جدا نشوید! ┄┅─✵🍃•°🌸°•🌼°•🍃✵─┅┄ 💟 @sahebzaman14 💟
آیت الله مجتهدی تهرانی : من گاهی اوقات که غصّه ام می شود، تسبیح را بر می دارم و شروع به می کنم. ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ ┄┅─✵🍃•°🌸°•🌼°•🍃✵─┅┄ 💟 @sahebzaman14 💟
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
‍ علّامه طباطبایی (ره): یک صلوات تبدیل به چنان نوری درعالم برزخ برای مردگان میشود که آنها را ازگرفتاری های آن عالم نجات میدهد. پنج شنبه ست؛ اموات و شهدا را یاد کنیم با فاتحه ای به همراهِ "صلوات" 🌸اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم ┄┅─✵🍃•°🌸°•🌼°•🍃✵─┅┄ 💟 @sahebzaman14 💟
علیرضا امیدی‌¦ آموزش ازدواج💞
#چگونه_یک_نماز_خوب_بخوانیم 57 سر نماز فقط *عبد* خدا بشیم 🔸🔹🔸🔹 استاد پناهیان: 💠یکنفر اومد پیش اقا
58 میشه سرنماز یادت بره کی هستی وکجا هستی ؟ 🔶🔷🔶 ادب نماز رو یه کمی روش کار کنیم . 💠💠 میگه من چه جوری توجه به خدا پیدا کنم ؟ توجه به خدا پیدا نمیکنی ... ؟ 🔴🔺 فقط توجه به هر چی پیدا کردی بگو بده زشته . همه رو تو کفشت بزار دم کفشداری تحویل بده . اونوقت خواهی دید که چه وضعیت قشنگی برات پیش میاد . 💠میفرماید، انسان ولع داره ، انگار عالم رو بخوره ول نمیکنه . گیر میده به همه چیز ،حریص به عالمه . وقتی ،یه بدی بهش میرسه جزع و فزع میکنه مثل فرزند مادر ... 🔴❗ این اخلاقهای بد که تو آدما هست ، چیکارشون کنیم ؟ 🔺الاالمصلین ... فقط نماز خونا اینجور نیستن ، چرا ؟ چون ساده اس دیگه ... 💠🌺 نماز خونا با خودشون درگیر میشن هر دفعه سرنماز . میگن؛چه جوری سیر و سلوک کنیم ؟ چه جوری آدم خوبی بشیم ؟ فقط نماز بخون ، همون نماز درستت میکنه . چه جوری نماز منو درست میکنه ؟ من استاد اخلاق میخوام . 🔷🔶🔷 گفتم : خدا هر دفعه که اذان میگه ، فکر نکن موذن صدا میزنه ، همه رو جمع میکنه میاره ... نه ! اذان برای همه نیست ! 🔴🌺 اذانی که تو میشنوی ، نبین صداش داره بهمه میرسه . هرلحظه اذان گفتند ، یعنی تو دریک حالتی هستی ... که الان اگه بلند شی وایستی به نماز ، ✅ حسادتت از بین میره . ✅فردا صبح اذان گفتن ، بلند شدی برای نماز، تکبرت از بین میره. خدا نشسته نگاهت میکنه ، میگه : من کی باید این بنده م رو از این حال در بیارم؟ وقت نمازه ،موذن اذان بگو حالا وقتشه.. 🌺✅〰🌸〰〰🌸〰 ┄┅─✵🍃•°🌸°•🌼°•🍃✵─┅┄ 💟 @sahebzaman14 💟
علیرضا امیدی‌¦ آموزش ازدواج💞
#خانواده_ولایی ۵۷ "شرک و بی احترامی به پدر و مادر" 🔷🔹⁉️🔸🔴⭕️ استاد پناهیان: حالا چند آیه در این م
۵۸ "آداب احترام" 🔻🌹🔻 استاد پناهیان: از امروز تلاش کنید ✅ خانم باید به بچه یاد بده که به پدرش احترام بذاره.💯 ✅ آقا هم به بچه یاد بده که به مادرش احترام بذاره 💯 و خودتونم احترام همدیگه رو پیش بچه ها حفظ کنید. 👆👆👆🌹🌹🌹(خیلی مهم) ⭕️شخصی از رسول خدا پرسید چطور به پدر و مادرم و احترام بذارم؟🙄 🌺فرمود هیچ وقت با اسم کوچیک اون ها رو صدا نزن... 👆✅ وقتی دارن راه میرن، جلو تر از پدر و مادر نباید راه بری. نباید موقع خروج، جلوتر از اون ها خارج بشی. 🔹🔹🔹✅🔹 🖲وقتی اومدن توی خونه، قبل از پدر و مادرت نشین. پیامبر فرموده: ⭕️بچه نباید کاری کنه که مردم نفرینش کنند و به پدر و مادرش فحش بدن! 🚫⛔️💯 👌دقت میکنید چقدر زیبا هستن این روایات و توصیه های "عزیزترین عبد خدا"👌✅ ✔️ مخصوصا اگه با اون هدف بلند تمرین ولایتمداری انجام بدیم... ┄┅─✵🍃•°🌸°•🌼°•🍃✵─┅┄ 💟 @sahebzaman14 💟
علیرضا امیدی‌¦ آموزش ازدواج💞
🔹 #او_را ... 57 بارون شدید و شدیدتر میشد!⛈ هوا به سمت گرگ و میشش میرفت... دلم داشت میترکید! باید
🔹 ...۵۸ هرچی که بود، آرامش عجیبی داشت❣ با همه کوچیکیش،دلنشین و دوست داشتنی بود...❣ بازم سرم گیج رفت! دستمو گرفتم به دیوار! ساعت روی دیوارو نگاه کردم، حوالی ساعت نُه بود. رفتم سمت گوشه ای که پتو ها چیده شده بود، نشستم و تکیه دادم بهشون. کلافه پاهامو دراز کردم و نفسمو دادم بیرون! باید چیکار میکردم؟ با این لباسا کجا میتونستم برم ؟؟ باید لباس میخریدم... اما ... با کدوم پول!!؟؟ میتونستم امشب همه چیو تموم کنم... اما... برای اون.... راستی اون کیه؟؟ اصلا من چرا بهش اعتماد کردم؟؟ اون چرا به من اعتماد کرد؟؟ منو آورد تو خونش! من حتی اسمشم نمیدونستم!! هرکی بود انگار خیلی مهربون بود! بالاخره اگر امشب کاری میکردم، برای اون دردسر میشد! یعنی الان مامان و بابا چه فکری درباره من میکردن!! سرمو آوردم بالا! یه آیینه کوچیک رو دیوار بود! رفتم سمتش، صورتمو نگاه کردم. نخ های بخیه نمای زشتی به صورت قشنگم داده بودن! چشمام گود رفته بودن و زیرشون کبود شده بود. سرم هنوز گیج میرفت😣 چشمام پر از اشک شد و تکیه‌مو دادم به دیوار و فقط گریه کردم... انقدر دلم پر بود که نمیدونستم برای کدومشون گریه کنم... همونجوری سُر خوردم و همونجا که ایستاده بودم نشستم و سرمو گذاشتم رو زانوهام! تو سَرم پر از فکر و خیال بود... پر از تنهایی پر از بدبختی پر از نامردی... نامردی!! هه! یعنی الان مرجان کجاست؟! پارتی دیشب بهش خوش گذشته بود؟😏 نوری که تو چشمم افتاد، باعث شد چشمامو باز کنم! صبح شده بود!! حتی نفهمیده بودم کِی خوابم برده!! چشمامو مالیدم و اطرافمو نگاه کردم! یاد اتفاقات دیروز افتادم. شکمم صدا داد، تازه فهمیدم از دیروز عصر چیزی نخوردم! البته همچنان معدم میسوخت و مانع میلم به خوردن میشد😣 ساعت هفت بود! بلند شدم، آبی به صورتم زدم و رفتم سمت در... یدفعه یاد اون افتادم! شمارش هنوز تو جیبم بود... باید حداقل یه تشکری ازش میکردم! رفتم سمت تلفن اما با فکر این که ممکنه خواب باشه، دوباره برگشتم سمت در. یه بار دیگه کل خونه رو از زیر نگاهم گذروندم و رفتم بیرون! حتی کفش هم نداشتم!! همون دمپایی آبی و زشت بیمارستان رو پوشیدم البته دیگه هیچی مهم نیست! در کوچه رو باز کردم. هنوز هوا سرد بود، یه لحظه بدنم از سوز هوا لرزید و دستامو تو بغلم جمع کردم. یه نفس عمیق کشیدم و خواستم برم بیرون که ... ماشینش روبه روی در پارک شده بود! اولش مطمئن نبودم، با شک و دودلی رفتم جلو اما با دیدن خودش که توی ماشین خوابیده بود و از سرما جمع شده بود، مطمئن شدم! هاج و واج نگاهش کردم! یعنی از کِی اینجا بود؟؟!! با انگشتم تقه ای به شیشه زدم که یدفعه از خواب پرید و هول شیشه رو داد پایین! -سلام!بیدار شدین؟؟😳 -سلام! بله! شما از کی اینجایید؟؟ -مهم نیست، خوب خوابیدین؟ حالتون بهتره؟؟ -بله ولی انگار حال شما اصلا خوب نیست! رنگتون پریده! فکر کنم سرما خوردین!! -نه نه!!چیزی نیست! خوبم! -باشه... فقط خواستم تشکر کنم و بگم که من دارم میرم! -میرید؟؟ کجا؟؟ -مهم نیست! ببخشید که مزاحمتون شدم! خداحافظ!! چند قدم از ماشینش دور شده بودم که صدام کرد. -خانوم!!؟؟ "محدثه افشاری" ┄┅─✵🍃•°🌸°•🌼°•🍃✵─┅┄ 💟 @sahebzaman14 💟
1_1796217.mp3
4.74M
38 توبه آدمِ بدخُلق، دوام نداره❗️ چون ریشه گناه در روحش هست، و با یه بهانه کوچیک،سَر باز میکنه. ✅از لوس بازی،زودرنجی پرخاشگری،غرور و...بترس! نگو؛این که گناه نیست👇 ┄┅─✵🍃•°🌸°•🌼°•🍃✵─┅┄ 💟 @sahebzaman14 💟
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎬 منتظر تأیید و همراهی هیچکس نباش؛ بلند شو... حتی تنها امام زمان، فقط منتظر توست... خودِ خودِ تو! ┄┅─✵🍃•°🌸°•🌼°•🍃✵─┅┄ 💟 @sahebzaman14 💟
سلام دوستان صبحتون بخیر یادتون نره امام زمان منتظرمونه هااا😍
💠تکلیف را حضرت هادی علیه السلام مشخص کرده اند. پرسیده بودند: «وظیفه ی ما شیعه ها در عصر چیست؟» کوتاه و گویا، مفید و مختصر فرموده بود: ✅«دعا و انتظار فرج» پرسیدند: چه دعایی؟ فرمودند این دعا: «ای خدایی که خودت را و رسول و فرشتگان و صاحبان امر را به من شناساندی... مرا کن به سوی کسی که اطاعتش را فرموده ای.» 📚مهج الدعوات، ص332. ┄┅─✵🍃•°🌸°•🌼°•🍃✵─┅┄ 💟 @sahebzaman14 💟
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 کلیپ زیبای بسیج از منظر مقام معظم رهبری💐 جهت پخش در برنامه ها ✅بمناسبت ┄┅─✵🍃•°🌸°•🌼°•🍃✵─┅┄ 💟 @sahebzaman14 💟
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
❄️ برف سفید و گنبد زردت چه دلرباست عرش خدا به مشهدتان غبطه میخورد💕 ❤️ بارش برف پاییزی در حرم مطهر مولامون علی بن موسی الرضا علیه السلام.... حس خوب....😌 ┄┅─✵🍃•°🌸°•🌼°•🍃✵─┅┄ 💟 @sahebzaman14 💟
27247e99e6fc8f6cbe72c8cd2cb554fc1fb1890c.mp3
5.87M
🎙 🔺 روایت میثم مطیعی از ۹۸ میهن من! باز زخم از نابرادر خورده ای گرم جنگ رو به رو، از پشت خنجر خورده ای 🕌 قم، حرم مطهر حضرت معصومه (س) 📆 چهارشنبه ۹۸/۰۸/۲۹ ┄┅─✵🍃•°🌸°•🌼°•🍃✵─┅┄ 💟 @sahebzaman14 💟
علیرضا امیدی‌¦ آموزش ازدواج💞
#چگونه_یک_نماز_خوب_بخوانیم 58 میشه سرنماز یادت بره کی هستی وکجا هستی ؟ 🔶🔷🔶 ادب نماز رو یه کمی رو
59 استاد پناهیان؛ 🌛وقتی اذان میگن اگه توهمون موقع بلند شی ، اون صفت بد حب دنیات ، اون گوشه ش زخمی میشه ازبین میره . ✅🔷 هر اذانی یه صدا زدن خصوصیه برای کندن تو از یک وضع بد . لحظه ی فرصت طلایی رو از دست نده . 🔶✅🔶 مربی تو خداست ، مربیای بدنسازی رو دیدین ؟ دستشونو دستکش میگیرن، بعد شما میخواید چه ورزشی بکنی ؟ والیبال .فوتبال ؟ میگه خب ، حالا من بدنسازی متناسب با اونو برات میزارم . 🌺🔷 بعد دستشو میگیره میگه بزن دست منو... میزنی ، هی میزنی ،هی پاتو میزنی به دست این. هی دستشو میکشه بالا، مربی بدن سازه دیگه ، ✅💠 اون میدونه چه جوری دستور بده تو اجرا کنی . کدوم عضله های بدن تو حسابی فربه بشه ، کش بیاد. 🔶🔶💠 مربی اخلاقی تو خداست . میدونه کی اذان بگه ، با اذان گفتنش، تو اون لحظه باید ببری از دنیا ، 🔷🌺💠 همون لحظه، آدم میشی. مربی تو خداست ، لحظات قبل از نماز تو رو ،که خدا اذان میگه ، خودش برات طراحی میکنه . ✅🌺 مثال : طرف مغازه داره ، خدا براش مشتری میفرسته میگه باهاش کل کل کن ، بعد صدا میزنه ملائکه من ؛ وسط کل کلش اذان بگید ، اگر امروز ، وسط کل کلی که داره میکنه با مشتری ، بلند شه ، خیلی نورانی خواهد شد .🔶🌺 اذان میگه ...، بدبخت ، ول نمیکنه بره نماز بخونه . سیاه باقی میمونه ، فقط کافیه شما سر اذان تا اونجایی که میشه... ، ول کنید ، پاشید نماز بخونید . 💖یکی یکی بدیهای تو وجودتون از بین میره . ✅🌺 نبین اذان برای همه هست ، اذان برای تو هست . 💌پیغام خصوصیه ، تو بدو برو ... نماز . 🏃 ✅ 〰🌸〰〰🌸 ┄┅─✵🍃•°🌸°•🌼°•🍃✵─┅┄ 💟 @sahebzaman14 💟
علیرضا امیدی‌¦ آموزش ازدواج💞
#خانواده_ولایی ۵۸ "آداب احترام" 🔻🌹🔻 استاد پناهیان: از امروز تلاش کنید ✅ خانم باید به بچه یاد بد
۵۹ "درست فیلم بساز" 🔶🔹🌺🔹 استاد پناهیان: یه روایت دیگه تقدیم کنم. میفرماید از پدر و مادرت توی راه رفتن جلو نیفت. 🚫صدات رو براشون بلند نکن. 😒 وای!!! باورتون میشه؟! بعضی ها دعوا میکنند با پدر و مادرشون ❌⛔️ 🚫متاسفانه تو سریال های ما به راحتی بچه صداشو بلند میکنه پیش باباش ⛔️ و به راحتی نشون میدن!!! اصلا نشون دادن چنین چیزی جرم هست😒🚫 🔴عادی سازی یه سری بی ادبی هاست این خیلی بده بعضی فیلم سازا میگن بدی رو باید با بی ادبی نشون داد!!! 😒 ❌تو رو رها کنن میخوای همه چی رو نشون بدی! هنر اینه که نشون ندی و همه منظورتو بفهمن 👌💯✅ نشون دادن که هنر نیست❌👇 خیلی سخته توی یه فیلم آدم بدی رو نشون بدن اما تاثیر نذاره👌✅ خیلی هنر میخواد. ┄┅─✵🍃•°🌸°•🌼°•🍃✵─┅┄ 💟 @sahebzaman14 💟
علیرضا امیدی‌¦ آموزش ازدواج💞
🔹 #او_را ...۵۸ هرچی که بود، آرامش عجیبی داشت❣ با همه کوچیکیش،دلنشین و دوست داشتنی بود...❣ بازم سر
🔹 ... ۵۹ برگشتم سمتش. نصف بدنشو از ماشین آورده بود بیرون و کاملا از قیافش معلوم بود یخ کرده! خودمم داشتم میلرزیدم از سرما. نگاهش کردم... بازم سرشو انداخت پایین -آخه با این لباسا کجا میخواید برید بعدم شما که جایی... بی رمق نگاهش کردم -مهم نیست...! یه کاریش میکنم! -چرا مهمه! یه چند لحظه بیاید تو ماشین لطفا! کارتون دارم! یکم این پا و اون پا کردم و نشستم تو ماشین. دو سه دقیقه ای به سکوت گذشت. بعد ماشینو روشن کرد و راه افتاد، نمیدونستم الان کجای تهرانم! اصلا این خیابونا برام آشنا نبود. فکرکنم بار اولی بود که میدیدمشون! معلوم بود که خلوت تر از وقت عادیشه. آخه دیگه چیزی به عید نمونده بود! یدفعه مخم سوت کشید! فردا عید بود😳 غرق تو افکار خودم بودم که ماشین جلوی یه مغازه ایستاد! -چندلحظه صبرکنید،زود میام! بعد حدود سه دقیقه با دو تا کاسه ی آش که ازشون بخار بلند میشد برگشت!! عطر آش که تو ماشین پیچید دلم ضعف رفت🍲... -دیشب بعد اینکه رفتین تو یادم افتاد شام نخوردین!!😅 اما راستش نخواستم مزاحم بشم، گفتم شاید خودتون چیزی از یخچال بردارین و بخورین! ولی فکرنکنم چیزی خورده باشین! اینو بخورین ،باز میرم میخرم... ترسیدم زیاد بخرم سرد بشه! با نگاهم ازش تشکر کردم و آشو ازش گرفتم. واقعا تو این سرما میچسبید. تو سکوت کامل صبحانشو خورد و از ماشین پیاده شد، و با دو تا کاسه ی دیگه برگشت! با تعجب نگاهش کردم😳 -من که دیگه میل ندارم! دستتون درد نکنه... واقعا خوشمزه بود! -یه کاسه که چیزی نیست☺️ آش خوبه، بخورین یکم جون بگیرین. واقعا هنوز سیر نشده بودم! روا نبود بیشتر از این مقاومت کنم!!😅 کاسه ی بعدی رو هم ازش گرفتم و این بار با آرامش بیشتری، خوردم. بازم ماشینو روشن کرد و دور زد،ولی سمت خونه نرفت. باورم نمیشد که یه روز، اینقدر بیخیال سوار ماشین یه غریبه بشم!! اصلا چرا نمیذاشت برم؟؟ چه فکری تو سرش بود!؟ کجا داشت میرفت...؟ چرا بهش اعتماد کرده بودم؟ سرمو برگردوندم و صورتشو نگاه کردم، میخواستم یه دلیل برای بی اعتمادی ، تو چهرش پیدا کنم!! ولی هیچی نبود...! چهره ی جالبی داشت! کاملا مردونه و موقر! چشم و موهای مشکی پوست سبزه و.... حدود دوسانت ریش و سبیل!! با اینکه از این مورد آخری خیلی بدم میومد،اما واقعا به قیافش میومد! ترکیب چهرش دلنشین بود...! هینجوری که به روبه‌روش رو نگاه میکرد، قیافش یجوری شد! تازه فهمیدم یکی دو دقیقست زل زدم بهش!!! خجالت زده سرمو برگردوندم و خیابونو نگاه کردم. خورشید اومده بود تا خیسی بارونی که از دیشب کل شهرو شسته بود ،خشک کنه! همه جا خلوت خلوت بود! شایدم همه دیشب مثل بارون مشغول شستن و تمیز کردن بودن و الان خواب بودن...😴 حتما مامان هم چندنفری رو آورده بود تا خونه رو تمیز کنن! خونه ای که دیگه من توش جایی نداشتم... یعنی عرشیا میدونست چه بلایی سر من آورده؟!😢 با صدای سرفه های اون،به خودم اومدم!! -فکرکنم سرما خوردین...! -به قول خودتون،مهم نیست🙂 -چرا به من دروغ گفتین؟؟ -دروغ!!! چه دروغی؟؟😳 -دیشب گفتین میرین پیش دوستاتون! وگرنه من قبول نمیکردم برم خونتون که خودتون بمونین بیرون و سرما بخورین!! -از کجا میدونین نرفتم؟؟ -از گرفتگی صدا و شدت سرفه هاتون مشخصه کل دیشبو تو ماشین خوابیدین!! -خب آره، ولی ... دروغ نگفتم! رفتم اما نشد برم تو! در حوزه بسته بود و نگهبان هم گفت دیر وقته و ساعت ورود و خروج گذشته!😊 منم مجبور شدم برگردم ! -حوزه؟؟😳 حوزه کجاست؟؟!! -‌نمیدونین؟؟😊 -نه.نمیدونم... شایدم اسمشو قبلا شنیدم ولی الان یادم نمیاد...! لبخند زد و چیزی نگفت! -خب میومدین خونه! منم یه جایی میرفتم! بالاخره خونه ی شما بود! چهرش جدی شد و صداشو صاف کرد! -یعنی منِ مرد میومدم تو خونه و شما رو میفرستادم تو کوچه خیابون؟؟😒 بعدم من به شما اطمینان دادم که تو این خونه کسی مزاحمتون نمیشه! حتی خودم! نمیدونستم چی بگم بازم چنددقیقه ای تو سکوت طی شد! "محدثه افشاری" ┄┅─✵🍃•°🌸°•🌼°•🍃✵─┅┄ 💟 @sahebzaman14 💟
1_1799858.mp3
5.01M
39 ✅برای ازدواج آماده ای؟ ✅برای تربیت یک نسل که بتونه تا ابدیت خوشبخت زندگی کنه، چی؟ تو تا تهِ قیامت در قبال همسر و فرزندانت، مسئولی! ❌عدم آمادگیِ تو، گناهه ها👇 ┄┅─✵🍃•°🌸°•🌼°•🍃✵─┅┄ 💟 @sahebzaman14 💟