eitaa logo
علیرضا امیدی‌¦ آموزش ازدواج💞
3.5هزار دنبال‌کننده
4.7هزار عکس
3هزار ویدیو
93 فایل
🔸اینجا بهت مهارت قشنگ زندگی رو آموزش میدم. 🔹ازدواج موفق💍🔹همسرداری💑 🔹موفقیت✌️🔹ترک رابطه حرام💔 💌 آیدی پاسخگویی وثبت نام دوره : @omidi_admin 💌آنچہ گذشت: @Alireza_omidi_1
مشاهده در ایتا
دانلود
علیرضا امیدی‌¦ آموزش ازدواج💞
#چگونه_یک_نماز_خوب_بخوانیم 91 استاد پناهیان : 💠 مکرر خدمت آیت الله العظمی بهجت رسیدن ، گفتن آقا چی
92 استاد پناهیان 💠 خدمت آموزش و پرورشیان عزیز بودم گفتند ما چه جوری تعلیمات دینی یاد بچه هامون بدیم ؟ گفتم : تو رو خدا شما تعلیمات دینی یاد بچه ها ندین ، ❌⭕️❌ شما یه کار دیگه انجام بدین ، به بچه ی من مستقل بودن و یاد بدین ، ✅💯 بچه ! بیرون اومد ، بگه یعنی که چی ؟ آدم مثل بقیه باشه ؟ ⁉️⁉️ نه اینکه تا یکی مسخره ش کرد ، بترسه ، جابخوره . جابزنه . بخاطر لبخند چهار تا رفیقش دنبال هرزگی بیفته . مستقل بشه... 👏👏 به بچه ی من استقلال یاد بده ☝️✅ خدا خیلی راحت ، عین هلو که میاد میپره تو گلو ، میره تو دلش . کاری نداره ، خدا پرستی . ✅✅ 💠 رفتن آمار گرفتن خیلی از خانمهایی که از حجاب دست برداشتن ، چادر و برداشتن تبدیل کردن به حجاب ضعیفتر. ♨️♨️♨️ پرسیدن چرا حجابتون ضعیفتر شده ؟ ⁉️⁉️ 70% گفتن از ترس تمسخر دیگران . آخه تو چیکار داری به تمسخر دیگران ؟ مستقل باش .✅ سفت باش ، رو پای خودت وایسا .✅ رگ خواب شما رضایت اهل بیته ، بخدا قسم به هر کدوم شما بگن کاراتون مورد رضایت امام زمان (عج )نیست دق میکنین کاری کن که کارهات مورد رضایت امام زمان (عج) باشه . ┄┅─✵🍃•°🌸°•🌼°•🍃✵─┅┄ 💟 @sahebzaman14 💟
علیرضا امیدی‌¦ آموزش ازدواج💞
#خانواده_ولایی ۹۱ "انتخاب خدا" 🔹🔷🔺✅ استادپناهیان: خانم بزرگوار! اگه آقاتون اخلاقش بده 👈 این آقا
همراز: ۹۲ "کلمه با ارزش" استاد پناهیان: 🔹🚥🔻🚥🔹 این روایت چقد قشنگ میفرماید: یه مرد هر چند وقت یک بار باید به خانمش بگه من به شما علاقه دارم💖😊😍 🔹حالا بعضی آقایون میگن معلومه دوسش دارم،☺️ 🔹این همه دارم زحمت میکشم صبح تا شب "پول در میارم" پس برای کیه؟!😤 عزیز دلم، آقای عزیز: 🔹ببین ساختار روحی هر کسی یه جوریه؛ ⭕️ مردها زیاد نیاز ندارن که کسی بهشون بگه دوست دارم 🔷ولی خانم ها فرق میکنند... براشون این کلمه ارزش داره💯✅ 🔻ان شاءالله محیط خونتون خوش و خرم باشه، تا بتونین این کلمه رو بگید. ☺️ 🔻سعی کنید محیط رو خوش و خرم کنید، برای گفتن این کلمه.... ┄┅─✵🍃•°🌸°•🌼°•🍃✵─┅┄ 💟 @sahebzaman14 💟
علیرضا امیدی‌¦ آموزش ازدواج💞
#او_را.... 91 حرف‌های مرجان دوباره پتک شده بود و به سرم میکوبید. راست میگفت! آرامش داشته باشم که
... 92 صبح با صدای آلارم گوشی با نارضایتی چشم هام رو باز کردم.هشدار رو قطع کردم و دوباره روی تخت افتادم! اما نوشته ی روی دیوار جلوی تخت،نظرم رو جلب کرد! « برای رسیدن به لذت عمیق،باید از لذت های سطحیت بگذری! » یادم اومد شب قبل ،تمام جملاتی که ذهنم رو درگیر کرده بودن،رو کاغذ نوشته بودم و به در و دیوارهای اتاق چسبونده بودم!! خمیازه کشیدم و با لب و لوچه ی آویزون،کاغذ رو نگاه کردم. "حالا حتما باید تو رو اینجا میچسبوندم!؟ یادم باشه حتما جات رو عوض کنم!!" کش و قوسی به بدنم دادم و از تخت بیرون اومدم. ساعت هفت صبح،برای من که دیگه اون دختر پرتلاش و درس خون قبل نبودم،زیادی زود بود!! رفتم تو تراس، از خنکای دم صبح بدنم لرز کوچیکی گرفت.دست هام رو باز کردم و هوای دلچسب صبحگاهی رو به ریه هام هدایت کردم. درخت های توی حیاط،اگر یکم دیگه تلاش میکردن،قدشون به اتاقم میرسید.آلوهای زرد و قرمزی که از شاخه هاشون آویزون شده بودن،بهم چشمک میزدن. نمیدونم چرا ولی احساس میکردم سال هاست که این منظره رو ندیدم!! با ذوق خودم رو به حیاط رسوندم و مشغول دویدن بین درخت ها و چیدن میوه ها شدم. -انگار از گندهایی که زدی خیلی هم ناراحت نیستی!! از ترس میوه ها رو انداختم و به طرف صدا چرخیدم. -سلام بابا،صبح بخیر! سرتا پام رو نگاهی کرد و سرش رو تکون داد. -فکرنمیکردم حالا حالاها روت بشه از اتاقت بیرون بیای!ولی انگار نه تنها خجالت نکشیدی،بلکه اصلا ناراحت هم نشدی!! تاحالا کسی رو ندیده بودم که به خوبی بابا بتونه زخم زبون بزنه!سرم رو انداختم پایین و سکوت کردم! -هیچوقت فکرنمیکردم دختر من یه روزی اینهمه درسش ضعیف بشه! خودکشی کنه، یه همچین زخمی رو صورتش باشه، از بیمارستان فرار کنه و دوشب غیبش بزنه و من علت هیچکدوم از این کاراش رو نفهمم!! گلوم از شدت بغضی که فشارش میداد،درد گرفته بود.با رفتن بابا یه قطره اشک از لابه لای مژه هام به زمین ریخت...! سرم رو بلند کردم و لبام رو به هم فشار دادم. لبه ی استخر نشستم و پاهام رو انداختم توش تا شاید یکم از حرارت درونم کم بشه! تمام حال خوبم به همین سرعت،خراب شده بود... پشیمون از سحرخیزیم،به تماشای مسابقه ی دوی اشک‌هام نشسته بودم! و زیرلب با خودم زمزمه میکردم: "من بالاخره همه چیزو درست میکنم! بالاخره میفهمم چجوری میتونم یه زندگی خوب برای خودم بسازم! اینجوری نمیمونه بابا! اینجوری نمیمونه...!" مامان هم چنددقیقه بعد از خونه خارج شد. به طرف درخت ها نگاه کردم. باد ملایمی شاخه هاشون رو تکون میداد و برگ ها رو به رقص درمیاورد. نگاهم از کنار درخت ها به اتاقم افتاد. آموخته هام به کمکم اومدن "الان دوتا راه داری! یا زانوی غم بغل بگیری و گریه کنی و دپرس بمونی! یا قبول کنی که اخلاق بابای تو اینه و بلندشی میوه ها رو از زمین جمع کنی و بری تو، بقیه دفترچه رو بخونی،میوه های خوشمزه رو بخوری،یه دوش بگیری و شب بری اون جلسه!!" با لبخند،اشکام رو پاک کردم و بدون مکث دویدم طرف میوه ها...! یک ساعت بود که روی یک جمله قفل کرده بودم و هیچ‌جوره منظورش رو نمیفهمیدم. « هرکس تو این دنیا،از خدا بیشتر لذت ببره و از دنیا سود بیشتری ببره، خدا بیشتر بهش پاداش میده! » هرچیزی که تو این دفتر نوشته شده بود،در نهایت به خدا ختم میشد. اما خدایی که اینجا نوشته بود،با خدایی که راجع بهش شنیده بودم خیلی فرق داشت! تا جایی که فکر کردم داره راجع به یه خدای جدید صحبت میکنه!! حالا هم واقعا متوجه این جمله نمیشدم. خدایی که همه چیز رو حروم کرده و هر جا که حرف از خوشی میشه،آتیش جهنمش رو به رخ آدم میکشه،اصلا با این جمله،جور در نمیومد!! بعد از یک ساعت تلاش،با ناامیدی رفتم صفحه ی بعد دفترچه. « خدا بدش میاد تو کم لذت ببری! واسه همین لذت های سطحی رو برات ممنوع کرده و گفته اگر بری طرفشون، میندازمت تو آتیش! خب خدا تو رو برای لذت های خیلی بزرگ آفریده. اما اگر خودت رو محدود به تمایلات سطحی و بی ارزش کردی،یعنی لیاقت نداری لذت های بزرگ و در انتها بهشت رو بچشی! پس همون بهتر که بندازدت تو جهنم!! » "محدثه افشاری" ┄┅─✵🍃•°🌸°•🌼°•🍃✵─┅┄ 💟 @sahebzaman14 💟
1_1684280.mp3
2.13M
#این_که_گناه_نیست 68 💢تو خیلی بزرگی؛ کوچیک زندگی نکن. تو میتونی اونقدر بزرگ بشی؛ که روحت برای همه آدما جا داشته باشه. نذار اشتباهِ خویشانت،ازشون دورِت کنه! مهربانی شرط اول بزرگیه👇 #اللهم_عجل_لولیک_الفرج ┄┅─✵🍃•°🌸°•🌼°•🍃✵─┅┄ 💟 @sahebzaman14 💟
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
《وظایف از زبان خودشون》 اگر کسی ازتونن پرسید پس رهبر تو مملکت چکاره اس؟ این جوابشه👆👆👆 📌تا می تونید این پست رو تبلیغ کنید. ┄┅─✵🍃•°🌸°•🌼°•🍃✵─┅┄ 💟 @sahebzaman14 💟
┄┅─✵🍃🌸﷽🌼🍃✵─┅┄ ✅ ادامه مباحث 👇 ✅ادامه رمان مذهبی👇 ┄┅─✵🍃•°🌸°•🌼°•🍃✵─┅┄ 💟 @sahebzaman14 💟
علیرضا امیدی‌¦ آموزش ازدواج💞
#چگونه_یک_نماز_خوب_بخوانیم 92 استاد پناهیان 💠 خدمت آموزش و پرورشیان عزیز بودم گفتند ما چه جوری تعل
93 استاد پناهیان : 💠 رگ خواب شما رضایت اهل بیته ، بخدا قسم به هر کدوم شما بگن کاراتون مورد رضایت امام زمان (عج) نیست دق میکنید . اگه قبوله من یه روایت خوشگل برات بخونم صفا کنی؟ قبوله اقا ؟ بله...... ✅ 🔴 فرمود تو از دوستان خاص ما نیستی ، اگر مردم شهرت هزار نفر یا بیشتر باشند اونوقت همه به تو لبخند زدن و گفتن تو آدم خوبی هستی ، خوشحال بشی ، مردم شهرت برگردن بیخود به تو بگن تو آدم بدی هستی و تو ناراحت بشی . تو چیکار به حرف مردم داری ؟ کسی از دوستان خاص ماست که مستقل باشه ، ✅ خودش محکم وایساده دیگه ، چیکار داره کسی تحویلش بگیره یا نگیره . ✅ مستقل بودن و کجا تجربه کنیم ؟ اونجایی که همه مهمونا نشستن تو خونه ، موذن میگه ، الله اکبر .... میگی من کار دارم الان میخوام نماز بخونم ... آخه ، الان مهمون هست ، آخه ناجوره ، آخه ضایعه ... اینا چیه میگی ؟ حتی نمیخواد دیگرانم دعوت بکنید ، به مهمون میگی ، شما این میوه رو میل بفرمایید ، 🍊🍋 اینم یه مجله ، اینم یه روزنامه ، 📖📰 من دو دقیقه کار دارم برم و برگردم ، میگه کجا ؟ میگی نمازم و اول وقت بخونم ، من بنده هستم ، من عبدم . اربابم فرمان داده من باید برم ، من مثل شما آزاد نیستم عزیز دلم فدات بشم . ✅🔰 مثلا ها ... اگه رفیق جون جونیت بود راحت باش باهاش ، بگو دو دقیقه اینجا باش تا من نمازم و بخونم و برگردم . آقا چرا من نماز بخونم اون نخونه ؟ شاید خدا از اون نمیخواد ، شاید اون بنده ی ضعیف خداست ، تو چیکار داری سر نماز دعاشم بکن برگرد بهش لبخندم بزن . 😊 چیکار داری ؟ کار تو اثرش و روی اون میگذاره . میگه عجب آدم مستقلی ، چقدر قرصه . ✅ چرا ما به همدیگه نگاه میکنیم برای نماز خوندن ؟ مستقل باشیم رو پای خودمون بایستیم . ┄┅─✵🍃•°🌸°•🌼°•🍃✵─┅┄ 💟 @sahebzaman14 💟
علیرضا امیدی‌¦ آموزش ازدواج💞
همراز: #خانواده_ولایی ۹۲ "کلمه با ارزش" استاد پناهیان: 🔹🚥🔻🚥🔹 این روایت چقد قشنگ میفرماید: یه مر
۹۳ استادپناهیان: 💠پیامبر(ص) فرمودن:👇 هیچ مردی به خانمش خدمت نمیکنه مگر 👇 صدقین (مقام بعد از پیامبران)، شهدا یا مردی که، خدا خیر دنیا و آخرت رو براش بخواد... ✅💯 ⚠️یعنی اینکار کار بزرگیه✔️✔️ 🔹خانم ها طبیعتا دوست دارن به آقایون خدمت کنند. 🔸الحمدلله تو کشور ما اکثر خانم ها اینجوری هستن. ⚠️حالا خانم این همه زحمت کشیده، چه لذتی میبره آقا بره یه کمکی بهش بکنه☺️👌✔️ 🔻اجری که شما میبری اجر ویژه و فوق العادست 👌 این اجر رو نمیشه ازش گذشت✅ ⚠️حالا چرا مرد باید اینکارها رو بکنه ؛؟؟ در راستای ولایتمداری بهش میرسیم 🔹آقای بهجت بعد از عقد میخواستن به عروس و داماد نصیحت کنند؛👇 🔻بهشون میگفتن هر کدوم رو که میخوام نصیحت کنم گوششو بگیره😊❌ یعنی آقا گوش نده به کارهایی که خانم باید بکنه✅ و خانم گوش نده به کارهایی که آقا باید بکنه✅ 🔸اینو گفتم که خانم های گروه نرن به شوهرشون بگن تو باید اینکار ها رو بکنی❌ حله؟!!!😒 🔸آقایونم به خانم هاشون نگن اینا وظایف توئه❌ در مورد خانم ها بعدا بهش میرسیم✅ ┄┅─✵🍃•°🌸°•🌼°•🍃✵─┅┄ 💟 @sahebzaman14 💟
علیرضا امیدی‌¦ آموزش ازدواج💞
#او_را... 92 صبح با صدای آلارم گوشی با نارضایتی چشم هام رو باز کردم.هشدار رو قطع کردم و دوباره روی
.... 93 حرف‌هاش دلم رو یه‌جوری میکرد ولی نمیفهمیدم یعنی چی!! منظورش از لذت عمیق و بزرگ چی بود؟؟ نماز و روزه و اینجور چیزا حتما!!؟ غرق تو فکر و نوشتن بودم که با صدای زنگ در از جا پریدم! با تعجب پله ها رو پایین رفتم و آیفون رو نگاه کردم.مرجان بود! با کلی هله هوله،اومده بود ببینه حالم خوب شده یا نه. -دیشب واقعا حالت بد بودا!داشتی چرت و پرت میگفتی!! -چرا؟! زد زیر خنده. -همون حرفایی که میزدی دیگه!آرامش و رنج و... -چرت و پرت نبود مرجان.ببین من تازگیا دارم یه چیزایی میفهمم. خودمم نمیدونم دقیق چی به چیه،اما هرچی که هست حرفای خوبیه! آرومم میکنه! -چه خوب!از کجا اومدن این حرفا؟از کی شنیدی؟ -خب اونش مهم نیست!مهم اینه احساس میکنم همون چیزیه که دنبالش بودم! -اوهوم...بهرحال باید با یچیز سرگرم بشی دیگه! راستی آخر این هفته فرهاد یه مهمونی داره،عااااااالی!حیفه از دست بره،بیا باهم بریم. -فرهاد؟!!فرهاد کیه؟ -ترنم!؟؟دارم ازت ناامید میشما!اون روز داشتم برای دیوار تعریف میکردم پس؟! -آهان!ببخشید اینقدر زیادن آدم یادش میره خب! -خب حالا!میای؟؟ -نه بابا!کجا بیام؟ -خوش میگذره دیوونه!یه نگاه به قیافت بنداز! بیا بریم یکم سرحال بشی.خوش میگذره ها! -قیافم چشه مگه؟اتفاقا تازگیا خیلی بهترم! -کلا مشکوک میزنی تو تازگی! آسه میری،آسه میای.ما رو هم که غریبه میدونی! بلند شدم و رفتم طرفش. -عهههه!این چه حرفیه دیوونه؟!مگه من عزیزتر از توهم دارم!؟ کم کم داشت دیرم میشد.دستای مرجان رو کشیدم و رفتیم اتاق. چشم هاش از تعجب گرد شده بود! -اینا چیه چسبوندی در و دیوار!!؟؟ -چیزای خوب!بیخیال! منم میخوام برم جایی.صبرکن حاضر شم،تورو هم برسونم. -کجا میخوای بری!؟ -جای خاصی نمیرم.حالا شاید یه روز همه چی رو برات تعریف کردم! با دیدن لباسایی که پوشیدم میخواست شاخ دربیاره! -اییییینا چیهههه؟دیوونه مگه لباس نداری تو!؟ -چرا.ولی برای جایی که میخوام برم،همینا خوبه! -وای ترنم داری منو دیوونه میکنی!میشه کلا بگی قضیه چیه!؟ رفتم سمت میز آرایشم اما با دیدن برگه ی«لذت سطحی» روی آینه،نفس عمیقی کشیدم و با لبخند مرجان رو نگاه کردم! -دارم یه زندگی جدید میسازم.همین!پاشو بریم. بازم دست مرجان رو که با چشم و دهن گرد من رو نگاه میکرد،کشیدم و رفتیم بیرون! "محدثه افشاری" ┄┅─✵🍃•°🌸°•🌼°•🍃✵─┅┄ 💟 @sahebzaman14 💟
1_1684270.mp3
1.96M
#این_که_گناه_نیست 69 ✴️حواست کجاست؟ هنوز حسودی، کینه داری، زودرنجی، قهر می کنی و... ❌پاشو؛ این بدترین گناهه👇 #اللهم_عجل_لولیک_الفرج ┄┅─✵🍃•°🌸°•🌼°•🍃✵─┅┄ 💟 @sahebzaman14 💟
❁﷽❁ 💢💢💢 دل جز رَه عشق تو نپوید هرگز جان جز سخن عشق نگوید هرگز صحراے دلم عشق تو شورستان ڪرد تا مِهر ڪسے در آن نَروید هرگز ... 💢💢💢 ┄┅─✵🍃•°🌸°•🌼°•🍃✵─┅┄ 💟 @sahebzaman14 💟
🔴 ده روایت کمتر شنیده شده از اقدامات رهبر انقلاب در ۸۸ به روایت نشریه خط حزب الله ┄┅─✵🍃•°🌸°•🌼°•🍃✵─┅┄ 💟 @sahebzaman14 💟
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💢 حادثه امتحان ولایت پذیری 🔹️ حاج حسین یکتا: در حادثه نه دی، شهدا هم در میدون بودند . ┄┅─✵🍃•°🌸°•🌼°•🍃✵─┅┄ 💟 @sahebzaman14 💟
Navana_Narimani_Yademon-nemire.mp3
5.45M
🇮🇷به مناسبت نهم دی ماه یادمون نمیره... 🔷نمیره از تو ذهنمون که خندیدن تو روز ماتم 🔷یادمونه شکسته شد چجوری حرمت محرم 🌸سیدرضا_نریمانی ـ•┈┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈┈• ‌ ┄┅─✵🍃•°🌸°•🌼°•🍃✵─┅┄ 💟 @sahebzaman14 💟
┄┅─✵🍃🌸﷽🌼🍃✵─┅┄ ✅ ادامه مباحث 👇 ✅ادامه رمان مذهبی👇 ┄┅─✵🍃•°🌸°•🌼°•🍃✵─┅┄ 💟 @sahebzaman14 💟
علیرضا امیدی‌¦ آموزش ازدواج💞
#چگونه_یک_نماز_خوب_بخوانیم 93 استاد پناهیان : 💠 رگ خواب شما رضایت اهل بیته ، بخدا قسم به هر کدوم ش
94 🌛استاد پناهیان: 💠 گفتیم ، نماز خوب خوندن یعنی نماز مودبانه خوندن نه نماز عاشقانه خوندن ،که به ما نیومده ❌😶 ما از خدا به این سهولت روزی پنج مرتبه نمی ترسیم ، تو عمرمون یه بار از خدا نمی ترسیم ، ♨️⭕️♨️ 💠 "واما من خاف مقام ربه "، چشیدنش برای اولیای خداست . نه اینکه تازه بخاطر گناهامون از خدا بترسیم . 😢نه ما نماز خائفانه میتونیم بخونیم ، 💗نه ما نماز عاشقانه میتونیم بخونیم . 💞والا به خدا ما دلمون برا خدا تنگ نمیشه ، که بگیم " ارحنا یا بلال " بلال اذان بگو ، بگو من راحت بشم . که رسول خدا می‌فرمودند: 🌷گو موذن برکشد فریاد را تیشه ای ده تیشه ای فرهاد را 🗻این دل قاصی چو کوهی سنگ شد در فراقت در هزاران رنگ شد ✨ این اذانست یا صدای پای یار این نسیمست یا نوای جویبار 💫پر کنید از گوشه هایش گوشتان تا کند با نغمه ای مدهوشتان 🌙گر نوایش بر لب داود بود از سماءش عالمی نابود بود 🍂 اذان که برای ما ناله ی عاشقانه نیست .😔 ما نمی تونیم در مرحله ی اول نماز عاشقانه بخونیم ،💓 خیلیام دست رو دست گذاشتن ... ان شاءالله یه روزی عاشق بشیم ،💞💖 آدم بشیم ، یه نماز خون خوبی بشیم ، 🙏 من نمی دونم این آدمها این سبک دینداری رو از کجا آوردن ؟ 🙄آقا شما مخالفی ،اگه عاشق خدا بودی ، اگه دلت لک زده بود برای گفت و گوی باخدا ،یک نماز عاشقانه بخونی؟ _نه حاج آقا ، ما کدوممون مخالفیم ؟ ما قطعا اونموقع میمیریم برای خدا ، اون که دیگه معلومه که ....😐 ❓پس الان چیکار کنیم؟ _هیچی ، منتظریم تا عاشق بشیم 😊 تو قاشقم نمیشی چه برسه به اینکه عاشق بشی .😔 اینجوری آدم عاشق میشه؟ ❗️🌜 سرزنشها گر کند خار مغیلان غم مخور چه کتکی خوردی در این راه ؟ ⁉️⁉️⁉️ ┄┅─✵🍃•°🌸°•🌼°•🍃✵─┅┄ 💟 @sahebzaman14 💟
علیرضا امیدی‌¦ آموزش ازدواج💞
#خانواده_ولایی ۹۳ استادپناهیان: 💠پیامبر(ص) فرمودن:👇 هیچ مردی به خانمش خدمت نمیکنه مگر 👇 صدقین (
۹۴ "آسان گیری در خوانواده" استادپناهیان: 💠 روایت حضرت امیر (ع): 🔺 باری که خانمت نمیتونه تحمل کنه، و طاقتشو نداره روی دوشش نذار تو باید توان همسر تو مراعات کنی. ⚠️ضعف جسمی و ضعف روحی که زن نسبت به مرد داره؛ ✔️توی ذاتش هست که دوست داره "توسط مرد" رعایت بشه. 🚫بعضی مردها خیال میکنن خانمشون یه مرد هست!!! 😒 ⚠️البته تقصیر خود خانم هم هست♨️ ⭕️ قهرمان بازی در میاره! مرد بازی در میاره! شوهرش میگه آخه من به کی رحم کنم این منو درسته قورت میده...!!!🤕 💠 در روایت دیگری میفرماید: بهترین مرد مردی هست که نسبت به همسر و خانوادش گشاده دستی بکنه 💯✅ 💠در روایت دیگری پیامبر (ص) میفرماید: 🔹اگه مردی توانش رو داره باید همسرشو "غرق رفاه کنه..." 🔴نباید تنگ بگیره به اونها. نباید آزارشون بده... ┄┅─✵🍃•°🌸°•🌼°•🍃✵─┅┄ 💟 @sahebzaman14 💟
علیرضا امیدی‌¦ آموزش ازدواج💞
#او_را.... 93 حرف‌هاش دلم رو یه‌جوری میکرد ولی نمیفهمیدم یعنی چی!! منظورش از لذت عمیق و بزرگ چی بو
... 94 دوساعت بعد کنار زهرا،محو حرف‌های سخنران شده بودم! « جلسات گذشته کمی راجع به اهمیت هدف و رسیدن به اون،صحبت کردیم. اما امشب میخوایم به یه موضوع خیلی مهم بپردازیم که قبلا هم یه گریز هایی بهش زدیم. و اون مسئله،لذته. انسان ها اسیر لذت هستن! اصلا هرکاری که ما میکنیم برای لذت بردنه.و این خیلی هم خوبه!چه ایرادی داره؟ مدل ما اینه.هممون دنبال لذتیم.از اون دزد و داغونش بگیر،تا عابد و سالکش! ولی باید دید هر کدوم دنبال چه لذتی رفتن که به اینجا رسیدن!؟ دزده دنبال کدوم لذت رفته،عابده دنبال کدوم لذت!؟ برای عاقبتتم که شده،حواست باشه دنبال چه لذتی میری!» ناخودآگاه فکرم رفت سمت مشروب و سیگار و آهنگ،مهمونی و رقص و عشوه و پسر و...! با این فکر سریع سرم رو بلند کردم و اطرافم رو نگاه کردم.از اینکه کسی نمیتونست فکرم رو بخونه،نفس عمیقی کشیدم و سرم رو انداختم پایین، و به ارزش و شخصیتی که برای خودم ساخته بودم فکر کردم...! « ببینید! من نمیخوام بشینم اینجا بگم چی بده چی خوبه!چون کار من این نیست.اینو خودتونم میتونید تشخیص بدید! مثلا من نمیگم بی حجابی بده،چون یه خانم بدحجاب ،وقتی خودش میبینه که به چشم یک ابزار ارضای شهوت بهش نگاه میکنن،خودش میفهمه بی حجابی چیز بدیه! یا کسی که رابطه نامشروع داره،خودش میفهمه که دیگه نمیتونه از همسرش لذت ببره.تازه بعدش اینقدر احساس پشیمونی بهش دست میده که همون لذت هم کوفتش میشه!! پس من کاری با این حرفا ندارم!خودتون عقل دارید،بد و خوب رو تشخیص میدید. من حرفم یچیز دیگست! من میگم خودت رو محدود به این لذت های کم نکن.خدا دوست داره که تو خیلی لذت ببری! و این،نقطه ی ارتباطی بحث امشب ما ،با بحث شب های قبله! هدفی که برای تو درنظر گرفته شده،باید توش پر از لذت باشه! باید کیف کنی،صورتت گل بندازه.باید بخاطرش رها بشی از همه چیز!» حتی تصور چنین لذتی،برام قشنگ بود... دلم میخواست هر طور که شده،این احساس رو تجربه کنم. « چیه دوتا عبادت کردی از زمین و زمان طلبکاری؟؟اخمات رفته تو هم! تو گیر کارت همینجاست! لذت نبردی! میدونی چرا؟ چون عشقی دینداری کردی! هرجای دین که برات قشنگ بوده رفتی دنبالش. هرجاش که سخت بوده،باید پا روی نفست میذاشتی،قیدشو زدی! هرجا خوشت میومده پایه بودی،ولی کار که یکم سخت میشده،جاهایی که باید منیتت رو میزدی،در رفتی! بعد با همین مدل دینداری کردنت کیف کردی،خودت رو محدود به چندتا لذت سطحی کردی، اون لذت عمیقه رو تجربه نکردی! اینه که الان عقده ای شدی،طرف قیافتو میبینه از دین بدش میاد!! دیگه فایده نداره!همینجا خودتو بکوب،از نو بساز!! » به اسپیکر گوشه ی اتاق زل زده بودم و ماتم برده بود! یعنی الان داشت مذهبیا رو دعوا میکرد!؟اونم همونایی که ازشون بدم میومد!؟ احساس میکردم این آخونده خیلی باید قیافش عجیب و غریب باشه! خیلی باید باحال باشه!اصلا شاید آخوند نباشه... "آخه مگه میشه!؟این چه دینیه!؟ اسلام که این مدلی نیست!شاید داره راجع به مسیحیت حرف میزنه!یا یه دین جدید دیگه! نمیدونم ولی هرچی که هست،خیلی قشنگه!خیلی...!" سرم رو تکون دادم و از خیالات اومدم بیرون.پنج دقیقه بیشتر وقت نداشتم. ترجیح میدادم همین چنددقیقه رو هم گوش به این حرف‌های جدید و جالب بدم! « تو تا وقتی به اون لذت عمیق نرسی،نمیتونی درست بندگی کنی! اینجوری به دین،به دیگران و به خودت ضربه میزنی. نکن عزیز من!اینجوری دینداری نکن! تا الانم خیلیامون راه رو اشتباه رفتیم. بعد از پذیرش واقعیت های دنیا،تازه باید بریم ببینیم چجوری دینداری کنیم!! نه فقط دینداری،بلکه چجوری زندگی کنیم!؟ از کجا بریم که نزنیم به جاده خاکی! برای رسیدن به اون اوج لذت،باید از راه درستش بریم. اگر از این راه نری،همه تلاش‌هات،همه عبادت‌هات،همه چی میره به باد هوا... نه این دنیا چیزی از زندگی میفهمی،نه اون دنیا! این مدل زندگی کردن به درد تو نمیخوره! تو انسانی...» با حسرت به ساعت نگاه کردم و کیفم رو برداشتم.میخواستم بلند بشم که زهرا دستمو گرفت -ترنم جان،فردا چیکاره ای؟میای بریم جایی؟ چشمام از تعجب گرد شد -من؟؟کجا!!؟؟ -شمارت رو اگر عیبی نداره بده بهم،بهت پیام میدم میگم. شمارم رو دادم بهش و خداحافظی کردم و با یه نگاه دیگه به اسپیکر،اومدم بیرون. "محدثه افشاری" ┄┅─✵🍃•°🌸°•🌼°•🍃✵─┅┄ 💟 @sahebzaman14 💟
4_6048501060253778899.mp3
4.24M
#این_که_گناه_نیست 70 💢مهمترین بخش تفکرات و تصمیم گیری های تو؛ باید حولِ محورِ تولد سالِمِت، دور بزنه! ✅زندگی بدون توجه به این وظیفه؛ یه غفلت بزرگ، و یه گناهِ جبران نشدنیه👇 #اللهم_عجل_لولیک_الفرج ┄┅─✵🍃•°🌸°•🌼°•🍃✵─┅┄ 💟 @sahebzaman14 💟
┄┅─✵🍃🌸﷽🌼🍃✵─┅┄ ✅ ادامه مباحث 👇 ✅ادامه رمان مذهبی👇 ┄┅─✵🍃•°🌸°•🌼°•🍃✵─┅┄ 💟 @sahebzaman14 💟
علیرضا امیدی‌¦ آموزش ازدواج💞
#چگونه_یک_نماز_خوب_بخوانیم 94 🌛استاد پناهیان: 💠 گفتیم ، نماز خوب خوندن یعنی نماز مودبانه خوندن نه
95 🌛استاد پناهیان : 💠 نماز ، اول نماز مودبانه است . خدایا! من ادب رو رعایت میکنم تا ابهت تو در دلم بنشینه ، ادب رو رعایت میکنم تا انانیت من از بین بره ، ♨️⭕️♨️ نماز رو خدا به گونه ای قرار داده که اکثرا هنگام اذان دلمون نمیخواد همون لحظه بلند شیم نماز بخونیم ، ❌⭕️❌ اگه پا رو دلت گذاشتی بخاطر خدا ، کم کم سنگ دلت باز میشه ، یه مدتی شروع کن نماز مودبانه بخون ، دقت در نماز داشته باش ، ⭕️ نمیخواد بری تو معانی نماز ، بگو خدایا! ببین چه خوشگل نماز میخونم ، 🌺✅ ببین دستم و تکون نمیدم ، حالا امام جماعت داره الحمدالله ، بسم الله و....هر چی میفرماید ، بفرماید ، خودت هم هر چه عرضه میداری عرضه بدار درخانه ی خدا . 🙏🙏 فقط خوشگلی نمازت و دقت کن ، فدات بشم ، 💖💖 بگو خدایا ، من بخاطر تو قرائت نمازم و درست کردم و الا حرف فارسیمم درست درمون نمیزنم ، خیلیا نمیفهمن چی میگم ، میخوام مثل سرباز که تو پادگان نظم نظامی رو رعایت میکنه تا ابهت فرمانده بشینه تو دلش ، میخوام عظمت تو ، تو دلم بنشینه ، 🔰✅ صورت که گذاشتی به خاک به این سادگی برندار ، بگو ، خواستی صورت به خاکم بنگری بهر مویت در هلاکم بنگری هان ببین افتاده ام از پا برت زمین خوردم 😭😭 بیا ، سجده کردم دو بار سجده میکنم در یک رکعت ، 🙏🙏 من نه بی قدرم که عالم در سجود از برای من به خاک افتاده بود 😢 من الان صورت در خونه تو گذاشتم ،الان خیلی مهمم ها... ابلیس برای اینکه به من سجده نکرد بیچاره شد ، 🔥🔥🔥 من قیمت دارم پیشت ولی زمین خورده تم دیگه ، ببین صورتم و گذاشتم رو خاک ، ✅☝️ نماز مودبانه آثاری داره که ذکر کردیم این یه اشاره ای بود به جلسات قبل . 👌سعی کن اول نماز مودبانه بخونی.🌼 ♻️🔰♻️🔰♻️ ┄┅─✵🍃•°🌸°•🌼°•🍃✵─┅┄ 💟 @sahebzaman14 💟
علیرضا امیدی‌¦ آموزش ازدواج💞
#خانواده_ولایی ۹۴ "آسان گیری در خوانواده" استادپناهیان: 💠 روایت حضرت امیر (ع): 🔺 باری که خانمت
۹۵ "پدر مهربان" 🔸🔹✅🔶 استادپناهیان: ⭕️ متاسفانه پیامهایی میاد که گله میکنن از "مذهبی ها" 🚫 اگه آدم، مذهبی باشه و خانوادشو آزار بده خیلی بده 😒 ♨️ همه ی اعضای خانواده رو بی دین میکنه! ❌ 🔴 اصلا مذهبی های بد، "قاتل امام" میشن🔥⚠️🔥 🔻امام ( ره ) میفرمود : اگه می بینید یه پدر و مادر مذهبی بچشون منحرف میشه، 🔺شاید یکی از دلایلش رعایت نکردن اخلاقیات، توسط اون پدر و مادر هست. ⚠️⭕️ همون دعوایی که نسبت به همدیگه دارن ، بچه مذهبیشون تبدیل میشه به یه عنصر 👇 ❌( لامذهب و حتی ضد مذهب ) ⚠️وقتی بچهٔ خانواده مذهبی از دین زده بشه، معمولا دیگه لا مذهب نمیشه ❌🔴👇 بلکه 👈( ضد مذهب) میشه که این به مراتب خیلی خطرناک تره. 🔸خیلی باید مراعات کرد. 🔰 اگه پدری توی خونه ش مهربون باشه، بچه "مزه مهربونی امام" رو میچشه✔️👌💖 ⚠️ بعد وقتی بهش بگی "امام مثل پدر هست" 💖میگه آهان من دیدم پدرم چه آدم بزرگواریه.😌😊💖 چه رحمی میکنه... چقدر اهل ترحمه... پس خدا میدونه امام دیگه چقدر خوبه....😌😍 ┄┅─✵🍃•°🌸°•🌼°•🍃✵─┅┄ 💟 @sahebzaman14 💟
علیرضا امیدی‌¦ آموزش ازدواج💞
#او_را... 94 دوساعت بعد کنار زهرا،محو حرف‌های سخنران شده بودم! « جلسات گذشته کمی راجع به اهمیت هدف
... 95 از کوچه که خارج شدم،طبق عادت، دستم رفت سمت ضبط! اما دوباره دستم رو عقب کشیدم. نیاز به فکر داشتم،نمیخواستم برم تو هپروت! بحث لذت خیلی برام جالب بود... "این چه دینیه که ایقدر لذت بردن براش مهمه!؟ اصلا به دین نمیاد که تو کار لذت باشه! اگه همه این عشق و حالا بخاطر کم بودن لذتشون،حروم شدن؛ چه لذتیه که از اینا بیشتره...؟" سروقت رسیدم خونه و رفتم تو اتاق. « یه مدت که طرف تمایلات سطحی نری، تمایلات عمیقت رو پیدا میکنی و اونوقت از هرلحظه ی زندگی لذت میبری!» این اولین کاغذی بود که به محض ورود به اتاق،دیدمش!‌ البته من این رو برای ترک راحت تر سیگار نوشته بودم اما از هر نظر دیگه ای هم میشد بهش نگاه کرد. خیلی عجیب بود! انگار همه چی دست به دست هم داده بودن تا من جواب سوال هام رو بگیرم! صدای پیامک گوشیم،رشته ی افکارم رو پاره کرد. "سلام ترنم جان.خوبی گلم؟ فردا میخوام برم جایی،میای باهم بریم؟" زهرا بود. خیلی مایل نبودم.از بار اول و آخری که یه دختر چادری رو سوار ماشینم کردم،خاطره ی خوبی نداشتم! فکرم رفت پیش سمانه.هنوزم ازش بدم میومد! شاید منظور اون،با حرف‌هایی که تازگیا میشنیدم فرقی نداشت، اما از اینکه اونجوری باهام صحبت کرده بود،اصلا خوشم نیومد. تو آینه به چهره ی بی آرایشم نگاه کردم! و یادم اومد بعد اون روز از لج سمانه تا چندوقت غلیظ‌تر آرایش میکردم! با بی میلی با پیشنهاد زهرا موافقت کردم و برای خوردن شام، رفتم پایین. مامان به جای بابا هم بهم سلام داد و حالم رو پرسید. دلم براش سوخت.هرکاری که کرد نتونست جو سرد و سنگین خونه رو کمی بهتر کنه و بابا بدون کوچکترین حرفی ،آشپزخونه رو ترک کرد! -ترنم آخه این چه کاراییه تو میکنی!؟تا چندماه پیش که همه چی خوب بود! چرا بابات رو با خودت سر لج انداختی!؟ -مامان جان،من نمیتونم با قواعد بابا زندگی کنم! بیست سال طبق خواست شما رفتار کردم،ولی واقعا دیگه نمیخوام این مدل زندگی کردنو! -آخه مگه چشه!؟میخوای اینجوری به کجا برسی!؟ من و پدرت جزو بهترین استادای دانشگاه و بهترین پزشک ها هستیم... -شما فقط تو محل کارتون بهترینید! یه نگاه به این خونه بندازید. از در و دیوارش یخ میباره! اگر این موفقیته،من اینو نمیخوام! من عشق میخوام،آرامش میخوام. من این زندگی رو نمیخوام خانوم دکتر! قبل از اینکه مامان بخواد جوابی بده،آشپزخونه رو ترک کرده بودم....! میدونستم لحن بد و بلندی صدام باعث ناراحتیش میشه. سرم رو انداختم پایین تا دوباره نگاهم به برگه ها نیفته! احساس شکست میکردم... کاری که کرده بودم با هدفی که میخواستم بهش برسم،مغایرت داشت! کار اشتباهی رو که دلم میخواست و یک میل سطحی بود، انجام داده بودم و این به معنی یک مرحله عقب افتادن از پیدا کردن تمایلات عمیق بود! با شنیدن صدای پای مامان بدون معطلی در اتاق رو باز کردم.اینقدر یکدفعه ای این کار رو انجام دادم که ایستاد و با ترس نگاهم کرد! -من...امممم... احساس خفگی بهم دست داده بود.گفتن کلمه ی ببخشید،از گفتن تمام حرف ها سخت تر بنظر میرسید. -من...معذرت میخوام!یکم تند رفتم.... مامان سکوت کرده بود و با حالتی بین دلسوزی و سرزنش نگاهم میکرد. -قبول دارم بد صحبت کردم.اشتباه کردم. فقط خواستم بگم تصور ما راجع به موفقیت یکی نیست! مامان یکم بهم فرصت بدید،من دارم سعی میکنم خودم رو از نو بسازم!! حالت نگاهش به تعجب و تأسف تغییر رنگ داد و سرش رو تکون ملایمی داد و زیر لب زمزمه کرد: -شب بخیر! با رفتنش نفس عمیقی کشیدم و تازه متوجه خیسی پیشونی و کف دستام شدم!! واقعا سخت بود اینجوری زندگی کردن! هرچند یه حس آرامش توأم با هیجان داشت و این دوست داشتنی ترش میکرد! با اینکه غرورم رو زیرپا گذاشته بودم،ته دلم از کاری که کرده بودم،احساس رضایت داشتم.یه احساس رضایت عمیق...! "محدثه افشاری" ┄┅─✵🍃•°🌸°•🌼°•🍃✵─┅┄ 💟 @sahebzaman14 💟
4_6048501060253778900.mp3
3.84M
#این_که_گناه_نیست 71 می خوای بدونی؛ آخر جاده ای که داری میری کجاست؟ سعـ🌼ـادت .... یا ... شـ🔥ــقاوت ؟ ببین خونه ات، دلِــت، ارتباطاتت و.... بویِ بهشت میده یا نه؟ 👇 #اللهم_عجل_لولیک_الفرج ┄┅─✵🍃•°🌸°•🌼°•🍃✵─┅┄ 💟 @sahebzaman14 💟