✅توبه یعنی در آغوش رحمت خدا...
✍امیرالمومنین علی علیه السلام:
استغفار شش شرط دارد:
پشیمانی و حسرت از اعمال گذشته، عزم بر ترک گناه برای همیشه، اداء کردن حقوق مردم که بر عهده اش است. اداء کردن حقوقی که از جانب خدا بر او واجب بوده و قضاء شده. ،آنچه از گوشت بدنش از حرام روئیده با گرسنگی و پشیمانی و گریه بر گناهان آبش کند تا پوست به استخوان رسیده و از نو گوشت بروید(در صورت خوردن مال حرام )،زحمت عبادت را به خود بچشاند چنانچه خوشی و شیرینی گناه را به خود چشانده است.
📚وسائل الشیعه ج ۱۱ صفحه ۳۶۱
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
┄┅─✵🍃•°🌸°•🌼°•🍃✵─┅┄
💟 @sahebzaman14 💟
1_149051764.mp3
8.76M
*🍃*﷽*🍃*
🎧 غیبت به چه معناست...؟
🎤 استاد دولتی
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
┄┅─✵🍃•°🌸°•🌼°•🍃✵─┅┄
💟 @sahebzaman14 💟
علیرضا امیدی¦ آموزش ازدواج💞
*🍃*﷽*🍃* 🎧 غیبت به چه معناست...؟ 🎤 استاد دولتی #اللهم_عجل_لولیک_الفرج ┄┅─✵🍃•°🌸°•🌼°•🍃✵─┅┄ 💟
رفقا التماس دعای فرج😔🤷♂
شبتون بخیر🌷
┄┅─✵🍃🌸﷽🌼🍃✵─┅┄
✅ ادامه مباحث 👇
#چگونه_یک_نماز_خوب_بخونیم
#خانواده_ولایی
#اینکه_گناه_نیست
✅ادامه رمان مذهبی👇
#رمان_اورا
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
┄┅─✵🍃•°🌸°•🌼°•🍃✵─┅┄
💟 @sahebzaman14 💟
علیرضا امیدی¦ آموزش ازدواج💞
. #چگونه_یک_نماز_خوب_بخوانیم 82 استاد پناهیان 💠 بگذارید یه خلاصه ای از بحث شبهای قبل بگم . شبها
.
#چگونه_یک_نماز_خوب_بخوانیم 83
🌹استاد پناهیان
💠 نماز ، اول نماز مودبانه است .
خدایا ، من ادب رعایت میکنم تا ابهت تو در دلم بنشینه ،
ادب رعایت میکنم تا انانیت من از بین برود ،
♨️⭕️♨️
نماز را خدا به گونه ای قرار داده است که اکثرا هنگام اذان دلمون نمیخواد همون لحظه بلند شیم نماز بخونیم ،
❌⭕️❌
اگه پا رو دلت گذاشتی بخاطر خدا ، کم کم سنگ دلت باز میشه ،
یه مدتی شروع کن نماز مودبانه بخون ،
دقت در نماز داشته باش ،
⭕️ نمیخواد بری تو معانی نماز ،
بگو خدایا ، ببین چه خوشگل نماز میخونم ،
🌺✅
ببین دستم و تکون نمیدم ،
حالا امام جماعت داره الحمدالله ، بسم الله و....هر چی میفرماید ، بفرماید ،
خودت هم هر چه عرضه میداری عرضه بدار درخانه خدا .
🙏🙏
فقط خوشگلی نمازت و دقت کن ،
فدات بشم ، 💖💖
بگو خدایا ، من بخاطر تو قرائت نمازم و درست کردم و الا حرف فارسیمم، درست درمون نمیزنم ،
خیلیا نمیفهمن چی میگم ،
میخوام مثل سرباز که تو پادگان نظم نظامی رو رعایت میکنه تا ابهت فرمانده بشینه تو دلش ،
میخوام عظمت تو ، تو دلم بنشینه ،
🔰✅
صورت که گذاشتی به خاک به این سادگی برندار ،
بگو ،
خواستی صورت به خاکم بنگری
بهر مویت در هلاکم بنگری
هان ببین افتاده ام از پا برت
زمین خوردم 😭😭
بیا ، سجده کردم
دو بار سجده میکنم در یک رکعت ،
🙏🙏
من نه بی قدرم که عالم در سجود
از برای من به خاک افتاده بود
😢
من الان صورت در خونه تو گذاشتم ،الان خیلی مهمم ها...
ابلیس برای اینکه به من سجده نکرد بیچاره شد ،
🔥🔥🔥
من قیمت دارم پیشت
ولی زمین خورده تم دیگه ،
ببین صورتم و گذاشتم رو خاک ،
✅☝️
نماز مودبانه آثاری داره که ذکر کردیم
این یه اشاره ای بود به شبهای قبل .
سعی کن اول نماز مودبانه بخونی
♻️🔰♻️🔰♻️
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
┄┅─✵🍃•°🌸°•🌼°•🍃✵─┅┄
💟 @sahebzaman14 💟
علیرضا امیدی¦ آموزش ازدواج💞
#خانواده_ولایی ۸۲ استاد پناهیان: 🔵🔻🔹🔺 ˝محبت˝ ⚠️عاطفه رو در خانواده ها ببرید بالا؛ تا سرریز بشه
#خانواده_ولایی ۸۳
استاد پناهیان:
🔻〰🔹🔻🔹
🔶ابا عبدالله الحسین توی کربلا خیلی ایستادگی کرد...
بعضی وقت ها مصیبت اینقدر برای امام حسین˝ع˝ سخت میشد، که آقا دیگه زانوهاش نمیکشید...
روی زانو می افتاد...
بعضیو میگن:
ما شنیدیم آقا خیلی مقاوم بودن؟🤔
🔸بله آقا مقاوم بودن ولی توی میدون جنگ، توی موضوع خانواده "آقا خیلی لطیف بودن..."
🔰وقتی قاسم یتیم امام حسن˝ع˝ که خیلی بهش محبت کرده بود
و بهتر از بچه های خودش بزرگش کرده بود، گفت: عمو میخوام برم میدون...
🔹ابا عبدالله فداش بشم اینقدر گریه کرد، که به حالت غش روی زمین افتاد...
😭😭😭
🌴اینجوری به ما خانواده داری یاد دادن...
اینجوری به ما عاطفه یاد دادن....
محبت ← خانوادگی رو میبینید
🌴🌷 کربلا همه چیزش برای ما درسه...
درس ولایت مداری رو درک میکنید...
🔺ابراز علاقه و عشق عمو به برادرزاده یتیمش رو میبینید❓
⚠️اولش فرمود: قاسمم نه..
بعد از اصرار زیاد و بوسیدن دست ابا عبدالله و گشتن دور ابا عبدالله ..
🌷آخر قاسم رو بغل گرفت و گفت:
برو عمو جان...برو... ولی بیا خداحافظی کنیم
😭
🔻اینجا بود که عمو و برادرزاده روی زمین افتادند..
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
┄┅─✵🍃•°🌸°•🌼°•🍃✵─┅┄
💟 @sahebzaman14 💟
1_1810229.mp3
4.15M
#این_که_گناه_نیست 60
❌نفاق؛ چهره های مختلف داره!
به بقیه، با چشمای صادق نگاه کن؛
همونجوری که هستند!
✔️خودت هم همونی باش؛ که هستی.
دیگران، هم قدمِ تو در مسیر کمالند،
نه اَبزار تو 👇
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
┄┅─✵🍃•°🌸°•🌼°•🍃✵─┅┄
💟 @sahebzaman14 💟
علیرضا امیدی¦ آموزش ازدواج💞
🔹 #او_را ... ۸۲ وقتی برای تلف کردن نداشتم. ممکن بود جایی بره که گمش کنم! سریع برگشتم سمت ماشین و ر
🔹 #او_را ... 83
"راجع به این مسئله شب های قبل زیاد حرف زدیم، دیگه تکرار نمیکنیم.
بحث امشب اینه که یکی دیگه از فواید قبول واقعیت های دنیا،
اینه که بهتر به هدف خلقتت میرسی!"
دوباره به اسپیکر نگاه کردم!
خلقت؟هدف؟
همون چیزی که دنبالش بودم...!!
از اینکه قسمت اول حرفشو نشنیده بودم دوباره حرصم گرفت و لبمو گاز گرفتم!
"اونوقت دیگه وقتت رو تلف نمیکنی!
حالا بگو ببینم هدف خلقت چی بود؟
تو که خودت،خودتو خلق نکردی!
پس کسی تو رو خلق کرده!
تو خلق شدی که به چی برسی؟!
مگه نمیتونست تو رو به شکل یه حیوون خلقت کنه؟
چرا انسان خلقت کرد؟!
به من بگو چرا؟؟"
تو دلم گفتم چرا!؟خب اگر میدونستم اینجا چیکار میکردم!😒
بگو دیگه!!
"برو از سازندت بپرس برای چی تو رو خلق کرده؟
میدونی بپرسی چی میگه؟
میگه من زمین و آسمون رو خلق کردم برای تو!
اما تو رو خلق کردم برای خودم!!!
خودش!!
تورو برای خودش خلق کرده!!
بفهم اینو!
بِکَن از این دغدغه هایی که برای خودت درست کردی!من که گفتم اینا برای چیه!
بیا برو...
تو کار مهم تری داری!
تو خلق شدی برای رسیدن به اون!!"
گیج و مات نشسته بودم و هرچی بیشتر سعی میکردم،
کمتر میفهمیدم!
حرفاش رو نمیتونستم تو ذهنم بالا پایین کنم!
هرچی میشکافتم ،به چیزی نمیرسیدم!!
نیم ساعت رو گذشته بود،
دلم نمیخواست برم...
اما حسابی دیرم شده بود!
یه نگاه دیگه به اسپیکر انداختم و بلند شدم!
"محدثه افشاری"
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
┄┅─✵🍃•°🌸°•🌼°•🍃✵─┅┄
💟 @sahebzaman14 💟
┄┅─✵🍃🌸﷽🌼🍃✵─┅┄
✅ ادامه مباحث 👇
#چگونه_یک_نماز_خوب_بخونیم
#خانواده_ولایی
#اینکه_گناه_نیست
✅ادامه رمان مذهبی👇
#رمان_اورا
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
┄┅─✵🍃•°🌸°•🌼°•🍃✵─┅┄
💟 @sahebzaman14 💟
علیرضا امیدی¦ آموزش ازدواج💞
. #چگونه_یک_نماز_خوب_بخوانیم 83 🌹استاد پناهیان 💠 نماز ، اول نماز مودبانه است . خدایا ، من ا
.
#چگونه_یک_نماز_خوب_بخوانیم 84
استاد پناهیان
💠 نمازمودبانه اینه که فقط بلند شی نماز بخونی ،
درستم نماز بخونیا ،
تحت تاثیر کسی قرار نگیری ،
♨️⭕️♨️
✅ بعد از نماز مودبانه،نماز متفکرانه س
نوبت اینه که شلاق و برداری بر اندیشه خودت بکوبی ، نگذاری هرزگی کنه سر نماز ،
قبلا اشاره کردم ، تافکرت خواست جایی بره ،
قبل از نماز تمام افکار و گرفتاریهات و بذاری تو کفشت .
✅🔰
فداش بشم الهی ، بدی به کفشدار در خانه نماز ، کفشدار در خانه نماز ، خود خداست .
🌺🌺
خدا میگه ، کفشت و بده به من .
مشکلاتت و به من بسپر ، نترس .
مشکلاتت و بیشتر نمیکنم ، نترس .
مشکلاتت وحل میکنم .
نترس من خدام ...
💠 پول داری، خوشحالی ؟
نترس من بخیل نیستم ، خوشحالیت و کم نمیکنم .
خوشحالیت و با برکت هم میکنم .
عروس و داماد شب عروسی ، خوشحالی رو بذارن کنار ، بگن ، خدایا من الان عبدم .
🙏🙏
الله اکبر ....
✅ به خدا قسم این زندگی ، آبادی پیدا خواهد کرد که همه عالم حسرتش و بخورند .
🌺✅
من الان عبد توام ، من الان چیزی نیستم
تو اوج گرفتاری ، الله اکبر...
نمازمتفکرانه س ✅
نماز متفکرانه در قسمت اول ،
یک نماز سلبی است ، یعنی فکر غیر خدا نکن ، فکر خدا رو بکنیم ،
چه جوری فکر خدا رو بکنیم ؟
❓❓❓
حالا شما یه مدتی ، فکر غیر خدا رو نکن . درست میشه
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
┄┅─✵🍃•°🌸°•🌼°•🍃✵─┅┄
💟 @sahebzaman14 💟
علیرضا امیدی¦ آموزش ازدواج💞
#خانواده_ولایی ۸۳ استاد پناهیان: 🔻〰🔹🔻🔹 🔶ابا عبدالله الحسین توی کربلا خیلی ایستادگی کرد... بعضی
#خانواده_ولایی ۸۴
"غذاهای مسموم فکری"
استاد پناهیان:
▪️🔺➖🔺
🔸ما اگر دغدغه ولایتمداری
✔️تربیت سربازان حضرت
✔️مقدمه سازی برای ظهور
و الگو سازی برای جامعه بشری
که امروزه حیرت زده و وامانده از زندگی غلط گذشته
منتظر یک الگوی جدید هست،
اگه این چنین دغدغه هایی داریم👆
باید👇
یک تغییر و بهبود توی وضع خانوادگی خودمون بوجود بیاریم👌✔️
ما اگه به "سعادت بچه هامون" فکر میکنیم
باید توی خانواده یه تغییر جدی بوجود بیاریم👌✔️
⭕️خانواده خود به خود محل صفا و آرامش نمیشه⛔️❌
خییییلی مهم👆
✅ باید براش برنامه ریزی کرد.
مخصوصا در این زمانی که "دشمنان خانواده" فراوانند⚠️⭕️
♨️"غذاهای مسموم فکری :
و غذاهای مسمومی که بعنوان روش برخورد اعضای خانواده با همدیگه
و حتی گاهی "به عنوان مطالب علمی"
توی جامعه پخش میشه خیلی زیادن و باید مراقب همه ی اونها بود...
و اگه کسی دنبال سعادت خودشه
نه فقط توی "آخرت" بلکه توی "دنیا"؛👇
مثلا :
مردی میخواد توانمندی های خودشو نشون بده
بانویی میخواد زندگی بهتری داشته باشه
باید بازنگری توی وضع خانواده ها حتما صورت بگیره.
✅✔️✅✔️
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
┄┅─✵🍃•°🌸°•🌼°•🍃✵─┅┄
💟 @sahebzaman14 💟
علیرضا امیدی¦ آموزش ازدواج💞
🔹 #او_را ... 83 "راجع به این مسئله شب های قبل زیاد حرف زدیم، دیگه تکرار نمیکنیم. بحث امشب اینه که ی
🔹 #او_را ... 84
وقتی اومدم بیرون ،تعجب کردم!
سر و ته کوچه رو نگاه کردم اما خبری از ماشینش نبود!!
اونقدر فکرم درگیر بود،که نمیتونستم به اینکه کجا رفته فکر کنم!
ماشین رو روشن کردم و راه افتادم!
تمام طول راه با خودم درگیر بودم!
"کدوم واقعیت رو باید قبول کنم!؟
منظورش چی بود؟
یعنی چی که آدم دیندار شاده؟
بعدم چه هدفی؟
کدوم خدا؟
اون میگفت خدا رو تو اتفاقات ببین!
این میگه خدا تو رو برای خودش خلق کرده!
اینا چی دارن میگن!!
اه...
دارم دیوونه میشم!
یعنی چی!"
بلند بلند با خودم حرف میزدم اما هرچی میگفتم،گیج تر میشدم!
اعصابم داشت خورد میشد!😣
"خاک تو سرت ترنم!
فکرتو دادی دست دو تا آخوند؟؟!
خر شدی؟؟
اینا خودشونم نمیدونن چی میگن،
فقط میخوان مردمو دنبال خودشون بکشونن!!
اونوقت توهم پاشدی افتادی دنبالشون؟؟
میخوای دوتا ریشو مشکلتو حل کنن!!؟
بابا هیچ هدفی برای انسان نیست!
نکنه میخوای بری دنبال خدایی که وجود نداره؟؟!😠"
تا خونه فکر کردم و غر زدم!
خیلی دیر شده بود.
با ترس و لرز وارد خونه شدم!
بابا رو یکی از کاناپه ها دراز کشیده بود.
مثل موش جلوی در ایستادم،
هیچی نداشتم که بگم!
بابا بلند شد و رفت سمت پله ها،
برگشت و خیره نگاهم کرد:
-فقط اگر بفهمم پات رو کج گذاشتی،من میدونم با تو!!
مواظب نمره های این ترمتم باش که بدجور به ادامه ی این آزاد بودنات بستگی داره!!
اخم ترسناکی رو صورتش بود!
مامان هم سرش رو تکون داد و پشت سر بابا رفت تو اتاق!
رفتم آشپزخونه، شامم رو برداشتم و بردم بالا تو اتاقم.
اعصابم از قبل هم خوردتر شده بود!
"اینهمه گند زدی،بس نیست؟
بفهمه افتادی دنبال آخوندا دیگه خودش اقدام به کشتنت میکنه!"😡
اینقدر عصبی و کلافه بودم که بعد از چندقاشق ،
قرص آرامبخشم رو خوردم و خوابیدم...!
نزدیکای ظهر بود که بیدار شدم.
سرم درد میکرد.😣
خودم رو راضی کردم که دیگه نرم دنبالش!
با این فکر که:
"من میخواستم بدونم کجاها میره و چیکار میکنه،
که حالا فهمیدم!
پس دیگه نیازی نیست که بازم برم!"
موفق شدم که مانتوم رو از تنم دربیارم و بشینم پای درسم.
هنوز ذهنم درگیر حرفایی بود که شنیده بودم و این نمیذاشت تمرکز کنم!
فردا امتحان سختی داشتم،
اما اصلا فکرم یک جا نمیموند!!
از یک طرف هم همش دلم میخواست بلند شم و برم دنبالش!
انگار عادت کرده بودم به این کار!
نگاهم به کتاب بود،
اما چشمام کلمات رو نمیدید!
نصف یکی از صفحه ها خالی بود،
خودکارم رو برداشتم و سعی کردم هرچی که فکرم رو مشغول کرده رو بنویسم!
"اون جلسه ، آرامش ، پذیرش واقعیت ، عدم افسردگی ، کدوم واقعیت ؟
من ، یک انسان ، چرا؟؟ ، هدف خلقت؟؟
برای خدا ، خدا ، دیدن و پرستیدن ، کجا؟؟ ، مشکلات ، اتفاقات
"اون" ، آرامش ، دیدن خدا ، اون جلسه"
دور کلمه ی اول و آخر رو خط کشیدم.
هر دو یکی بود!!
هیچی ازش نمیفهمیدم!
کلافه شده بودم!😫
هوا داشت تاریک میشد....
نفهمیدم چطور امتحان رو دادم،اما هرچی که به ذهنم میرسید نوشتم!
اینقدر فکرم درگیر بود که حتی نفهمیدم امتحان سختی بود یا آسون!
سریع از دانشگاه خارج شدم.
ظهر شده بود!
دیگه نتونستم خودم رو راضی کنم!
ماشین رو روشن کردم و راه افتادم!
این ساعت باید سر ساختمون میشد،
پس فایده نداشت برم محلشون.
با اینکه مطمئن بودم درست اومدم اما برای اطمینان بیشتر، دو سه بار ،سر تا ته خیابون رو رفتم و برگشتم!
حتی کوچه ها رو نگاه کردم!
اما ماشینش نبود!!
"یعنی امروز نیومده سرکار؟!"😳
با این فکر ،رفتم سمت خونش،
چندبار تو محلشون دور زدم اما بازم ماشینش نبود!!
نمیدونستم کجا رفته!
حتی نمیدونستم برای چی باز اومدم دنبالش!!
سرخیابونشون پارک کردم.هرجا رفته بود،بالاخره باید پیداش میشد!
نزدیکای تاریکی هوا رفتم طرفای مسجد،
اما بازهم خبری ازش نبود!
شاید رفته بود مسافرت!
با ناامیدی برگشتم خونه.
اما این ماجرا تا یک هفته ادامه پیدا کرد!
انگار آب شده بود رفته بود تو زمین!!
هرجایی که فکرم میرسید رفتم اما نبود که نبود!!
"محدثه افشاری"
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
┄┅─✵🍃•°🌸°•🌼°•🍃✵─┅┄
💟 @sahebzaman14 💟
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⭕️ حس میکنی ظهور نزدیکه؟ میخوای پارکاب امام زمانت باشی؟؟
❌ #سواد_رسانه_ای رو جدی بگیر
👤 #استاد_رائفی_پور
#پرسمان_مهدوی
┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
┄┅─✵🍃•°🌸°•🌼°•🍃✵─┅┄
💟 @sahebzaman14 💟
┄┅─✵🍃🌸﷽🌼🍃✵─┅┄
✅ ادامه مباحث 👇
#چگونه_یک_نماز_خوب_بخونیم
#خانواده_ولایی
#اینکه_گناه_نیست
✅ادامه رمان مذهبی👇
#رمان_اورا
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
┄┅─✵🍃•°🌸°•🌼°•🍃✵─┅┄
💟 @sahebzaman14 💟
♡♥️✧❥꧁♥️꧂❥✧♥️♡❤️
"فَاِنّی قَریب"
انسان زمانی تنهاست💔
که فراموش می کند خدابا اوست،
این روزها تصویر پروفایل خیلی ها
تنهایی را داد می زند.
💚و هنگامى که بندگان من، از تو در باره من(خدا) سؤال کنندبگو: من نزديکم!👌👏👏💚
منبع: خود خدا در👇
✨سوره بقره؛ آیه 186✨
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
┄┅─✵🍃•°🌸°•🌼°•🍃✵─┅┄
💟 @sahebzaman14 💟
فقط شما میدانید طاقت فراق ندارد دلی که بوئیده عطر سیب حرمت را،
پناهم میدهی آقا؟
#دلتنگم
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
┄┅─✵🍃•°🌸°•🌼°•🍃✵─┅┄
💟 @sahebzaman14 💟
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴 ظهور مجدد داعش با طراحی آمریکا.
داعش قسمتی از لشکر سفیانییست !
#پرسمان_مهدوی
┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
┄┅─✵🍃•°🌸°•🌼°•🍃✵─┅┄
💟 @sahebzaman14 💟
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔸به نفر اول که تذکر دادم بهم گفت با این شرایط اقتصادی میگی #حجاب ؟! یاد مصاحبه ای افتادم که خانواده یکی از همین شهدای #اغتشاشات اخیر دیده بودم ... تو فیلم پدر و همسر #شهید درباره شرایط اقتصادی شون میگفتن ... گفتم اونا هم با همین شرایط اقتصادی به خاطر امنیت ما و به خاطر حرف خدا از جونشون گذشتن ... رعایت حجاب اونم به خاطر خدا کار سختیه؟؟؟
#امر_به_معروف_و_نهی_از_منکر
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
┄┅─✵🍃•°🌸°•🌼°•🍃✵─┅┄
💟 @sahebzaman14 💟
✔️ تقوا یعنی خدا برنامه بده تا "مَن" از بین بره و نابود بشه....
🔵 جابر بن عبدالله انصاری اومدن در خونه پیامبراکرم صلی الله علیه و آله و در زدن؛
🌹رسول خدا فرمودن کیه پشتِ در ؟
-- جابر گفت : من !
🌷 پیامبر فرمودند : "امان از مَن....."
⭕️به محض اینکه آدم ها میخوان "در کنارِ نظرِ خدا"، یه نظر هم "خودشون" بدن ، میشن ابلیس...
👿
🚫ابلیس هم همین غلط رو کرد! گفت اینجا نه! من به آدم سجده نمیکنم....
🌷 خدا فرمود خارج شو... دیگه مهم نیست که چقدر عبادت انجام دادی....
تو هنوز"خودخواهیت از بین نرفته"....
✳️ خدا مبارزه با نفس چه کسی رو میپذیره؟
👈✨اِنَّما یَتَقَبَّل الله مِنَ المُتَّقین...✨
💢 مثلا طرف میگه من پنجمِ ماهِ قمری میخوام برم اعتکاف!
🔸میگم آخه عزیزم دستور اینه که یا اواسطِ ماه رجب بری یا بیستمِ ماهِ رمضان!
هیچ کجا دستور نرسیده که پنجم بری!
⭕️میگه نه "من دلم میخواد" پنجمِ ماه برم!
🔹چی؟؟! دلت میخواد؟
خب برو.... امّا فایده ای نداره برات....
🚫 میگه خب باشه همون بیستم میرم که خدا دستور داده . امّا خب پدرم میگه نمیخواد بری ولی من میرم !!! 😒
☢ نه عزیزم بازم نشد!
حالا که "پدرت دستور داده باید اطاعت کنی"👌
🔺آخه پدرم که اصلاً اهل نماز نیست! اون به فکر اینه که من کاراش رو بکنم...
🔶 نه بازم باید بری دنبالِ دستور.
✨✅ نترس! اینقدر که این "دستور گوش دادنِ تو" نورانیت بهت میده ، اون اعتکاف رفتنه نورانیت نمیده
❣تو برو دنبالِ اطاعت از دستور❣
🔚 خلاصه این وضعیتی هست که شما باید تا آخرین لحظه زندگیت ادامه بدی .تا آخرِ عمرت وضعیت همینه👇
هی باید منتظرِ رسیدنِ دستور باشی.
🚨 مراقب باش یه وقت شیطان گولت نزنه که دنبالِ "خوب بودن" بری!👉👿
خوب بودن فایده ای نداره !
⬅️ تو باید دنبالِ "اطاعت از دستور" بری.
🔷 اگه دنبالِ خوب بودن بری، خودت رو خراب میکنی.....
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
┄┅─✵🍃•°🌸°•🌼°•🍃✵─┅┄
💟 @sahebzaman14 💟
علیرضا امیدی¦ آموزش ازدواج💞
┄┅─✵🍃🌸﷽🌼🍃✵─┅┄ ✅ ادامه مباحث 👇 #چگونه_یک_نماز_خوب_بخونیم #خانواده_ولایی #اینکه_گناه_نیست ✅ادامه رم
┄┅─✵🍃🌸﷽🌼🍃✵─┅┄
✅ ادامه مباحث 👇
#چگونه_یک_نماز_خوب_بخونیم
#خانواده_ولایی
#اینکه_گناه_نیست
✅ادامه رمان مذهبی👇
#رمان_اورا
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
┄┅─✵🍃•°🌸°•🌼°•🍃✵─┅┄
💟 @sahebzaman14 💟
علیرضا امیدی¦ آموزش ازدواج💞
. #چگونه_یک_نماز_خوب_بخوانیم 84 استاد پناهیان 💠 نمازمودبانه اینه که فقط بلند شی نماز بخونی ، د
.
#چگونه_یک_نماز_خوب_بخوانیم 85
استاد پناهیان
💠 گفتیم بعد از نماز مودبانه میرسیم به نماز متفکرانه .
نماز متفکرانه یعنی فکر غیر خدا رو نکن و فقط به خدا فکر کن .
چه جوری فکر خدا رو بکنیم ؟
حالا شما یه مدتی ، فکر غیر خدا رو نکن .
❌⭕️❌
کیا یادشونه که قبلا گفتیم ، تو زندان اوین با زندانیها حرف میزدیم ؟
گفتیم یه پنج دقیقه به فکر مشکلاتتون نباشید ،
✅🔰
گفتیم پنج دقیقه شما به فکر غیر خدا نباش ،
✅💯
به زندانیان محترم عرض کردم که چهل روز این برنامه رو اجرا کنید ،
بعد از چهل روز میام یه سخنرانی دیگه میکنم . کلاس دوم نماز ،
💠 آقا اینا حرفای ما رو گوش کردند ، گفتند آقا شما بعد چهل روز میاین ؟
گفتم تا چهل روز هر موقع رفتی سر نماز ، همه افکارت و بسپر به خدا ،
بگو خدا من درباره شیرینیها و تلخیهای زندگی خودم فکر نمیکنم ،
♨️♨️
الان دربست در خانه تو هستم ،
با تو سخن میگم ، 🙏🙏
تا چهل روز .
بعد چهل روز من میام براتون یه سخنرانی دیگه میکنم ،
ولی چون اون سخنرانی من ده ثانیه بیشتر طول نمیکشه ،
من الان برات میگم ، ☺️
ولی به این مطلب گوش ندی ها ،
بنویس تو یه کاغذ بذار تو سجاده ت بعد چهل روز اون و بخون و عمل کن ، چون اثرش میره .
🔰✅
اون سخنرانی اینه :
بسم الله الرحمن الرحیم
خوشا آنانکه ، دائم در نمازند
والسلام علیکم و رحمت الله و برکاته .
واقعا ها ، شما اگه بعد از چهل روز ، اگه بتونی برگردی به کل دنیا بگی ،
《 من عبدم 》
《 من مولا دارم 》
من هیچ کجا تحت تاثیر عالم نیستم ، خیلی کار کردی .
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
┄┅─✵🍃•°🌸°•🌼°•🍃✵─┅┄
💟 @sahebzaman14 💟
علیرضا امیدی¦ آموزش ازدواج💞
#خانواده_ولایی ۸۴ "غذاهای مسموم فکری" استاد پناهیان: ▪️🔺➖🔺 🔸ما اگر دغدغه ولایتمداری ✔️تربیت س
#خانواده_ولایی ۸۵
"درد امام حسین علیه السلام"
استاد پناهیان:
🚥🔹🔹🚦
🔸اگه کسی دغدغه ی رابطه ی خودشو با خدا داره
اونم باید دنبال این باشه که رابطه ی خودش رو، توی خانواده تنظیم کنه💯✔️
🔷خانواده مرکز همه توجهات تربیتی هست💯
🔰90% بحث های معنوی و اخلاقی و
بحث های تربیتی دینی؛
باید درباره ی "بهبود یه رفتار تو خانواده" باشه👌✔️
🔴 خیلی خانواده مهمتر از اونی هست که ما امروزه توی جامعه میبینیم که متاسفانه بهش بی اعتنایی میشه♨️⭕️♨️
ما دنبال چی هستیم؟
⚠️ما میگیم امام حسین (ع) درد و داغش بیشتر از تیرهایی
که به بدنش خورد، این بود که؛👇
🚫مردم کوفه ولایتمدار نبودن
🔹درد حسین (ع) رو میخوای تسکین بدی؟!
✔️✔️✔️ باید توی خونت " آدم ولایتمدار" تربیت بکنی.
باید خانواده ی تو "در مسیر ولایت" حرکت بکنن
خیلی شفاف و روشن👌✅
🚸ما دنبال "اخلاق خانواده" به معنای واقعی کلمه نیستیم....👇
🔻البته کسی هدف خودش رو از
اصلاح خانواده
" تقویت ولایتمداری "
قرار بده......این درسته!
چون که صد آمد نود هم پیش ماست😊
بقیه مواردم درست میشه👌✔️
🔹ولی هدف ما ؛⬇️
← حسینیه👌
← مهدویه👌
← مهدیه ایه...
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
┄┅─✵🍃•°🌸°•🌼°•🍃✵─┅┄
💟 @sahebzaman14 💟
علیرضا امیدی¦ آموزش ازدواج💞
🔹 #او_را ... 84 وقتی اومدم بیرون ،تعجب کردم! سر و ته کوچه رو نگاه کردم اما خبری از ماشینش نبود!!
🔹 #او_را ... 85
مثل مرغ سرکنده شده بودم!
هیچ جا نبود!
حتی سه شنبه و پنجشنبه رفتم اونجایی که جلسه بود،اما نیومد....!
امتحاناتم تموم شده بودن!
با این درگیری های ذهنی واقعا قبول شدنم معجزه بود!!
مجبور شدم به گوشیش زنگ بزنم اما....
خاموش بود!!!📵
چند روز بعد وقتی که سر کوچشون به انتظار نشسته بودم،
یه وانت جلوی در نگه داشت و اسباب و اثاثیه ی جدیدی رو بردن تو خونه!
ناخودآگاه اشک از چشمام سرازیر شد...💔
اون رفته بود....!!
اما کجا؟؟
نمیدونستم....😭
احساس میکردم یه کوه پشتمه...!
خسته و داغون به خونه ی مرجان پناه بردم!
-سلام ترنم خانووووم!چه عجب!یاد ما کردی!
-ببخشید مرجان...
خودت که میدونی امتحان داشتم!
خیلی وقت بود همو ندیده بودیم!
کلی حرف برای زدن داشت....
منم داشتم اما نمیتونستم بگم!
دلم میخواست گریه کنم اما حوصله ی اون کار رو هم نداشتم!!
تمام وجودم شد گوش و نشستم به پای حرفای صمیمی و قدیمی ترین دوستم!
پای تعریفاش از مهمونی ها....
از رفیق جدیدش...
از دعواش با مامانش
و دلتنگیاش برای داداشش میلاد!
-ترنم!!خوبی؟
-اره خوبم...چطور مگه؟
-آخه قیافت یجوریه!!
واقعا خوب به نظر نمیای!😕
-بیخیال مرجان!مشروب داری؟
-اوهوم.بشین برم بیارم.
باورم نمیشد که رفتن اون منو اینقدر بهم ریخته!
بار آخر از دست مشروب به خونش پناه برده بودم و
حالا از نبودش به مشروب!
نه!
این اونی نبود که من دنبالشم!
من آرامشی از جنس اون میخواستم نه مشروب!!
تا مرجان بیاد بلندشدم و مانتوم رو پوشیدم!
-عه!!کجا؟؟سفارشتو آوردم خانوم!😉
بغلش کردم و گونهش رو بوسیدم!
-مرسی گلم،ببخشید!
نمیتونم بمونم!
یه کاری دارم،باید برم.
قول میدم ایندفعه زودتر همو ببینیم!🙂
با مرجان خداحافظی کردم و رفتم تو ماشین!
سرم رو گذاشتم رو فرمون.
نمیتونستم دست رو دست بذارم.
من اون آرامش رو میخواستم!!
به مغزم فشار آوردم!
کجا میتونستم پیداش کنم!؟
یدفعه یه نوری گوشه ی مغزم رو روشن کرد!
دفترچه!!!!😳
با عجله شروع به گشتن کردم!
نمیدونستم کجای ماشین پرتش کرده بودم!
بعد ده دقیقه،زیر صندلی های پشتی پیداش کردم!!
جلد طوسی رنگش،خاکی شده بود!
یه دستمال برداشتم و حسابی تمیزش کردم!
نیاز به تمرکز داشتم!
ماشین رو روشن کردم و رفتم خونه!
دو ساعت بود دفترچه رو ورق میزدم اما هیچی پیدا نکردم.
هیچ آدرس و نشونه ای ازش نبود!
فقط همون نوشته های عجیب و غریب...!
با کلافگی بستمش و خودم رو انداختم رو تخت و بغضم رو رها کردم!😭
غیب شده بود!
جوری نبود که انگار از اول نبوده!!
چشمام رو با صدای در ، باز کردم!
مامان اومده بود تا برای شام صدام کنه.
نفهمیدم کی خوابم برده بود!!
سر میزشام، بابا از نمره هام پرسید.
احساس حالت تهوع بهم دست داد،
سعی کردم مسلط باشم،
-هنوز تو سایت نذاشتن.
-هروقت گذاشتن بهم اطلاع بده.
یه بیمارستان هست که مال یکی از دوستامه.
میخوام باهاش صحبت کنم بری اونجا مشغول به کار بشی!
-ممنون،ولی فعلا نمیخوام کار کنم!
-چرا؟؟😳
-امممم....خب میخوام از تعطیلات استفاده کنم.
کلاس و مسافرت و...
-باشه،هرطور مایلی.
ولی همه ی اینا بستگی به نمراتت داره!
سرم رو تکون دادم و با زور لبخند محوی زدم!
ساعت یک رو گذشته بود،
اما خواب بد موقع و افکاری که تو سرم رژه میرفتن،مانع خوابم میشدن!
به پشتی تخت تکیه داده بودم و پاهام رو تو شکمم جمع کرده بودم!
سرم داشت از هجوم فکرهای مختلف میترکید!!
هنوز فکرم درگیر حرف هایی بود که شنیده بودم!
افکارم مثل یه جدول هزار خونه که فقط ده تا حرفش رو پیدا کردم،پراکنده بود!!
نمیدونستم چرا!اما از اینکه دنبال بقیه ی حرفها برم ،میترسیدم!
احساس میکردم میخوان مغزم رو شست و شو بدن!
اما از یک طرف هم نمیتونستم منکر این واقعیت بشم که یه آرامشی رو از یادآوریشون احساس میکردم!
با دودلی به دفترچه نگاه کردم!
"محدثه افشاری"
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
┄┅─✵🍃•°🌸°•🌼°•🍃✵─┅┄
💟 @sahebzaman14 💟