﷽
🔘 توقف گنهکاران در مرحله دهم حیات!
✍🏻 قرآن میفرماید: «يَوْمَ يُنْفَخُ فِي الصُّورِ وَ نَحْشُرُ الْمُجْرِمِينَ يَوْمَئِذٍ زُرْقاً، يَتَخَافَتُونَ بَيْنَهُمْ إِنْ لَبِثْتُمْ إِلَّا عَشْرًا» (سوره طه، آیات ۱۰۲-۱۰۳).
روزی که نفخ صور میشود، مجرمین در آن روز با چشم کبود محشور میشوند. و در گوشی به هم میگویند که چند روز گذشت؟ دوره چندم زندگیمان است؟
▫️ در پاسخ به هم میگویند: همهش ده تا بود.
🔖 آن ده ربطش با لیال عشر چیست و اینها چرا «إِنْ لَبِثْتُمْ إِلَّا عَشْرًا»؟
و چرا قیامت که حق، کامل بروز پیدا میکند، فجر بعد از عشر است؟
✍🏻 چون مجرمین و گناهکاران در حد حیات دنیاییشان ماندهاند.
«كَلَّا بَلْ تُحِبُّونَ الْعاجِلَةَ، وَ تَذَرُونَ الْآخِرَةَ» (سوره قیامت، آیات ۲۰-۲۱).
آنها در حب دنیا که ماه دهم حیاتشان است ماندهاند.
(نُه ماه که در جنین رشد کردند، ماه دهمشان، حیات دنیا بود).
در مرحله ده ماندند.
📌 برگرفته از جلسات «از حیوانیت تا حیات، انتخاب حیاتی»
#سوره_فجر
✅@Aminikhaah
📸 #پوستر
🔰 «مجموعه پوستر مبحث از حیوانیت تا حیات»
🔖 جلسه هشتم، بخش اول / انتخاب حیاتی
#امام_حسین #کربلا #محرم
✅ @Aminikhaah
Aminikhaah
📸 #پوستر 🔰 «مجموعه پوستر مبحث از حیوانیت تا حیات» 🔖 جلسه هشتم، بخش اول / انتخاب حیاتی #امام_ح
جلشه هشتم بخش اول.rar
2.87M
نسخه با کیفیت اصلی جهت انتشار در صفحات مجازی
#پوستر
﷽
🔰 روایتگری هنرمندانه امام سجاد (علیهالسلام) در کاخ یزید
✍🏻 امام سجاد (علیهالسلام) تهدیدها را تبدیل به فرصت کرد. در مجلس یزید اذان گفت وقتی خطبه خواند. خودش را معرفی کرد، امام حسین و اميرالمؤمنين را معرفی کرد. بیست، سی ویژگی اميرالمؤمنين را گفت.
▫️با آن ادبیات قوی، معرکه رسانهایِ هنرمندانه، باظرافت، نرم، متقن و متین برپا کرد.
یک ذره در آن تحریک نیست. یک ذره تهییج و اهانت نیست.
✍🏻 یزید میبیند اوضاع بههم ریخته؛ با خود میگوید ما آنها را اینجا آوردیم که بگوییم اینها کافرند و از دین بیروناند، اما جریان برعکس شد.
همه فهمیدند ما روبروی اهل بیت پیامبر ایستادیم! من شدم قاتل پیامبر و اميرالمؤمنين. من میخواستم اینها را دشمن خارجی معرفی کنم اما حالا من شدم خارجی.
✍🏻 یزید به مؤذن گفت اذان بگو که به خاطر اذان سکوت کند. شروع کرد اذان گفتن، رسید به شهادت پیامبر (صلیاللهعلیهوآله).
حضرت رو کرد به یزید و گفت اینکه گفت رسول الله، پدربزرگ من است یا پدربزرگ تو؟
🔘 بازی به هم ریخت. یزید که میدان را باخته دید، شروع کرد به جنگ روایتهایی که قدرت نمایی کند.
نشست کنار راس اباعبدالله گریه کرد. گفت خدا لعنت کند عبیدالله را ای کاش میگذاشت حسین میآمد پیش ما، ما با هم رفیق بودیم فامیل بودیم عبیدالله سرخود حسین را کشت!
⬅️ ببینید داستان چه شد! اصلا شد چیزی که هیچ کس گردن نمیگرفت. تا آنجا که شروع کردند به مرثیه خوانی در مجلس یزید و با پول یزید.
▫️جنگ روایتها این است. این جور برایت تولید قدرت میکند.
📌 برگرفته از جلسات «از حیوانیت تا حیات، انتخاب حیاتی»
#امام_حسین #کربلا
#امام_سجاد #اسارت
✅@Aminikhaah
﷽
🔘 زینب کبری (سلاماللهعلیها)؛ مجاهد عرصه تبیین
🔰 جریان کربلا دو بخش است؛ یک بخش آن بخش میدان است، اما اتفاقی که رقم خورد با آن همه عظمت و حماسه، ابتر میماند اگر...
"کربلا در کربلا می ماند اگر زینب نبود"
✍🏻 زینب کبری (سلاماللهعلیها) کسی است که کربلا را برد و منتشر کرد. کربلا را روایت کرد و رساند، نه آن طوری که یزید میخواست به من و تو برسد، کربلا را به من و تو رساند با آن امپراتوری رسانهای که کسی جرئت نطق کشیدن نداشت.
✍🏻 درموقعیتی که ۷۰
نفر به دست سی هزار نفر کشته شدهاند،در این دنیایی که بنیامیه به چنگ آورده، با همه ابزارهای قدرت و اهرمهای قدرتی که در دست بنیامیه است، با آن نظام فاسد فرعونی بتوانی از این موقعیت استفاده کنی، از تربیونهای او، از موقعیتهایی که خود او ایجاد میکند استفاده کنی، کربلا را عرضه کنی و روایت خودت را به روایت یزید غالب کنی، این معجزه است. ▫️ شوخی نیست. یک مرد و یک زن اسیر در دست دشمن، شهر به شهر چرخانده میشوند برای اینکه پیام آور شکست باشند، میشوند پیام آور قدرت، میشوند روایتگر آن چیزی که در کربلا رخ داد. 📌 برگرفته از جلسات «از حیوانیت تا حیات، انتخاب حیاتی» #امام_حسین #کربلا #حضرت_زینب #اسارت #جهاد_تبیین ✅@Aminikhaah
📸 #پوستر
🔰 «مجموعه پوستر مبحث از حیوانیت تا حیات»
🔖 جلسه هشتم، بخش دوم / انتخاب حیاتی
#امام_حسین #کربلا #محرم
✅ @Aminikhaah
﷽
🔰 زندگی تحت امر فراعنه
✍🏻 «فَاسْتَخَفَّ قَوْمَهُ فَأَطَاعُوهُ» (سوره زخرف، آیه۵۴)
فراعنه تو را خفیف کردند، و تو را در سطح چهارپا نگه داشتند که بالاتر از این چیزی نبینی و نخواهی و به همین حد اکتفا کنی تا بتوانند با طمع و تهدید مهارت کنند.
▫️فراعنه میگویند: این کار را بکنی بهت رتبه میدهم، این کار را نکنی اعدامت میکنم.
✍🏻 اما پیامبر میآید تا آزادت کند؛ «أَرْسِلْ مَعَنَا بَنِي إِسْرَائِيلَ» (سوره شعراء، آیه۱۷)
اولین جمله ای که حضرت موسی به فرعون میگوید این است: بنی اسرائیل را آزاد کن با من.
⬅️ این تفاوت گستره زندگی انسان است از تحت امر ولی الهی تا زیر یوغ فراعنه.
📌 برگرفته از جلسات «از حیوانیت تا حیات، انتخاب حیاتی»
#سوره_فجر
✅@Aminikhaah
﷽
🔰 باورهای امامکُش
✍🏻 امام حسین (عليهالسلام) به دلیل باورهای نادرست از کمال به #شهادت رسید.
باورهایی که در آن زمان به عنوان کمال تعریف شده بود.
▫️ تغییر این وضعیت، نیازمند اصلاح عمیق نظام درک کمال و نقص است که کاری دشوار و کمپیامد است، برای همین کمتر کسی قدم در این میدان میگذارد.
✍🏻 ماجرای کربلا یک شبه اتفاق نیفتاد.
ریشه آن به تحلیلهای طولانیمدت و تغییر تدریجی نظرات مردم برمیگردد؛ شیادها توانستند در بزنگاههای سرنوشت ساز باورهای عمیقی که ریشه در جان مردم داشت را ناگهان فعال کنند و مردم احساس کردند که حمایت از بنی هاشم هزینهبر تر و با یزید بودن کمهزینهتر است.
⬅️ و اینها سبب شد در آن لحظات حساس به امام حسین (علیهالسلام) خیانت کرده و او را به مسلخ شهادت بفرستند.
📌 برگرفته از جلسات «از حیوانیت تا حیات، انتخاب حیاتی»
#امام_حسین #کربلا
✅@Aminikhaah
﷽
🔘 مَرکب آتشین
🔰 امام باقر (علیهالسلام) فرمودند: «اَلْكِبْرُ مَطَايَا اَلنَّارِ» [1]
کبر، مرکبهای آتش است.
✍🏻 ابزار طی کردن آتش و مراحل آتش، درنوردیدن #کبر است.
کبر باعث میشود که انسان در حریم آتش قرار بگیرد.
آتش جهنم، جلوه آتشی است که انسان در دنیا در نفس خودش به وجود آورده.
آتشی که استعدادها را از بین برده، فرصتها و روابط را سوزانده، محبتها و حریمها، حیاها و فضائل را هم میسوزاند.
✍🏻 این آتش، آتشی است که نه تنها نتیجهای از آن حاصل نمیشود بلکه انسان را به خسارت و سوخت میرساند.
کبر، وسیلهی طی کردن و مرکب در این وادی آتش است. هر چقدر کبر بتازد انسان در مراتب نار بیشتر فرو میرود.
⬅️ منظور از کبر یعنی انسان احساس بزرگی میکند. احساس میکند که شخصیتی شده و جایگاهی دارد.
در واقع خودش را ویژه میپندارد.
[1] وسائل الشیعة، ج ۱۵، ص ۳۷۷.
📌 برگرفته از جلسه «جهاد با نفس»
✅@Aminikhaah
📸 #پوستر
🔰 «مجموعه پوستر مبحث از حیوانیت تا حیات»
🔖 جلسه هشتم، بخش سوم / انتخاب حیاتی
#امام_حسین #کربلا #محرم
✅ @Aminikhaah
﷽
🔰 کرامت حضرت رقیه (سلاماللهعلیها) به خانم فرانسوی
✍🏻 یک خانم فرانسوی مسیحی برای مأموریتی به سوریه آمده بود.
خودش تعریف میکند؛
▫️اتاقی در هتلی در شهر دمشق برایم گرفته بودند، از پنجره میشد گنبد و بارگاه کوچکی را در آن حوالی دید که مردم رفت و آمد میکردند.
شب مشغول استراحت بودم که متوجه شدم صدای گریه و همهمه میآید،
سوال کردم؛
▫️ اینجا چه خبر است، چرا مردم گریه و سروصدا میکنند؟
پاسخ دادند: اینجا یک دختر خانم دفن شده است به خاطر او گریه میکنند.
▫️ گفتم: عجب! حتما امروز دفنش کردند و پدر و مادرش برایش گریه میکنند.
جوابشان برایم عجیب بود، گفتند: نه این خانم بیش از هزار سال است که از دنیا رفته و اینجا دفن شده است.
▫️با تعجب گفتم: مگر میشود یک دختر بچهای که هزار سال از دنیا رفته، مردم اینطور برای او گریه کنند؟
✍🏻 ماجرای مفصلی را از کربلا و حسین بن علی و دختر بچه سه ساله اش بنام رقیه تعریف کردند،
و اینکه این دختر بعد از شهادت پدر، برادران و عمویش چگونه اسیر میشود و با کاروان اسرا با سختی و مشقت به اینجا میرسند و در این خرابه به شهادت میرسد.
با شنیدن این داستان، محبت این خانم در دلم افتاد.
▫️همان ایام باردار بودم، موقع وضع حملم رسید، مرا به بیمارستان بردند، دکتر پس از معاینه گفت: خانم، بچه شما مشکلی دارد. زایمان شما غیرطبیعی خواهد بود و خطر مرگ شما هم بسیار زیاد است. باید جراحی کنیم، ولی احتمال اینکه شما از دنیا بروید هم خیلی زیاد است.
بیاختیار یاد آن دختر سه ساله افتادم با خودم گفتم: خوب، این خانمی که به من گفتند حضرت رقیه (سلاماللهعلیها) است و مردم اینطور برایش گریه میکنند، حتما میتواند مشکل من را هم برطرف کند.
▫️در دل شروع به صحبت با او کردم، گفتم: شما دختری هستید که اینقدر به شما علاقه دارند و به شما احترام میگذارند. شما را به حق پدرت قسم میدهم که مشکل من را برطرف کن. اگر مشکل من حل شود، دو تا قالیچه گرانقیمت میآورم و در حرم شما پهن میکنم.
✍🏻 ساعاتی از این توسل من گذشت، درد زایمان مرا گرفت و بچهام به طور طبیعی به دنیا آمد، بدون اینکه برای من مشکلی پیش بیاید.
دوباره به سوریه برگشتم و این بار دو قالیچه برای حرم حضرت رقیه (سلاماللهعلیها) هدیه آوردم.
منبع: توسلات یا راه امیدواران، ص 161.
📌 برگرفته از جلسات «حکایات»
✅@Aminikhaah
﷽
🔰 نجات از مرگ با توسل به حضرت رقیه (سلاماللهعلیها)
آقای حسینی قمی از آقای احمد اکبری نقل میکند که ایشان میگوید:
✍🏻 من دچار بیماری شده بودم، به دکتر مراجعه کردم.
دکترها پس از معاینه تشخیص دادند که باید عمل شوم.
مرا عمل کردند اما عملم موفقیتآمیز نبود و روز به روز حالم بدتر شد.
دکترها دیگر جوابم کردند تا جایی که گفتند باید به خانوادهات وصیت کنی و آماده مرگ باشی.
او ادامه میدهد:
▫️من روی تخت بیمارستان افتاده بودم، گفتم پس بگویید زن و بچهام بیایند.
زن و بچهام آمدند و دور تخت جمع شدند. وصیتهایم را کردم و آنها هم شیون و گریه کردند. بعد از مدتی، آنها از اتاق بیرون رفتند و من منتظر بودم که هر لحظه بیایند و جنازهام را ببرند. حتی اقوام کارهای قبرستان را هم انجام دادند و کاملا آماده شده بودند که من را دفن کنند.
▫️او میگوید: در همین حال و هوا بودم و آماده مرگ. با خودم گفتم که خوب، ما شیعیان خانمی به نام حضرت رقیه داریم، چرا به او متوسل نشوم؟
دلم شکست و متوسل به حضرت رقیه شدم. اشعاری خواندم و گریه کردم. چند لحظهای گذشت که دیدم در اتاقم باز شد و دختر خانم زیبا رویی وارد اتاق شد.
او جلوی آمد و مرا با اسم کوچک و فامیلم صدا زد و گفت: "از جایت بلند شو".
▫️با خودم گفتم حتما این دختر برای یکی از اتاقهای همجوار ماست و مشغول بازی بوده که در اتاق را باز کرده و به اتاق ما آمده است. به همین دلیل به او توجه چندانی نکردم.
دوباره فرمود: "پاشو".
گفتم: من نمیتوانم از جایم تکان بخورم. عمل کردم و درد دارم. دست و پایم هم بسته است.
او به من گفت: کجا دست و پات بسته است؟
نگاه کردم و دیدم که دست و پایم باز است.
گفت: "بلند شو!"
گفتم: نمیتوانم. من عمل جراحی کردم و تکان خوردن برایم مشکل دارد.
▫️او پرسید: "کجا را عمل کردی؟"
نگاهی به قفسه سینهام انداختم، میخواستم قلبم و آثار عمل جراحی را نشانش بدهم اما دیدم نه تنها اثری از زخم نیست، بلکه کاملا جوش خورده و ترمیم شده.
به او گفتم: شما چه کسی هستید؟
گفت: "همانی که بهش متوسل شدی، همان خانمی که صداش زدی."
✍🏻 حالم خوب شده بود، صحیح و سالم از بیمارستان مرخص شدم.
منبع: ستاره درخشان شام، ص ۲۷۲.
📌 برگرفته از جلسات «حکایات»
✅@Aminikhaah
﷽
🔰 در حجاب از دیدار یار
✍🏻 امام حسن عسکری (علیهالسلام) درباره #امام_زمان (عجاللهتعالیفرجهالشریف) میفرمایند: «اَلْمُحْتَجَبِ عَنْ أَعْيُنِ اَلظَّالِمِينَ»
امام زمان (عجلاللهتعالیفرجهالشریف) از چشم ظالمین در حجاب است.
⬅️ پس اگر کسی از ظالمین نباشد، میتواند حضرت را ببیند و با او در ارتباط باشد.
✍🏻 اما ظالم که میگوییم منظور فقط افرادی مثل صهیونیستها نیستند.
بلکه همهی کسانی که اهل گناهانی مثل غیبت، تهمت، دروغ و.. هستند، ظالمند.
چرا که همهی گناهان ظلم است و باعث حجاب میشود.
📌 برگرفته از جلسات «محل قرار»
✅@Aminikhaah
⚜️ قرارگاه محبان؛
اینجا محلِ قرارِ قشنگترین و زلال ترین و پاک ترین دوستی ها با بهترین انسان در این عالم هستی است.
#صاحب_الزمان #امام_زمان
✅@Aminikhaah
Aminikhaah
⚜️ قرارگاه محبان؛ اینجا محلِ قرارِ قشنگترین و زلال ترین و پاک ترین دوستی ها با بهترین انسان در این ع
قرارگاه محبان.jpg
945.4K
نسخه با کیفیت اصلی جهت انتشار در صفحات مجازی
#پوستر
﷽
🔰 شیخ هادی خراسانی و دمشقی
مرحوم آیتالله سید هادی خراسانی نقل میکنند:
✍🏻 دست یکی از اقوام ما را عقرب یا ماری گزید.
دستش دچار مشکل شد و دکترهای متعدد نتوانستند او را مداوا کنند.
▫️بعد از مدتی، شخصی به نام سید عبدالامیر خودش آمد سراغ فامیل ما و دستش را روی دست مارگزیده او گذاشت، کمی فشار داد و گفت: "حالا ببین، درد احساس میکنی؟"
او گفت: "نه، درد دستم خوب شد، ماجرا چیست؟"
▫️سید گفت: "من نه اهل دعا هستم و نه دوا، ما نسل اندر نسل اگر آب دهانمان یا دستمان را بر مار گزیده و عقرب گزیده بگذاریم، خوب میشود.
چون جد من سید ابراهیم دمشقی، سه روز جسد حضرت رقیه (سلاماللهعلیها) را در بغل گرفته بود و چون دست او به بدن حضرت رقیه خورده بود به هر بیماری میزد، بهبود می یافت و این نسل به نسل به ما هم رسیده."
✍🏻 سید ابراهیم دمشقی یکی از علمای دمشق بود که سه دختر داشت.
دختران او هر یک در عالم رویا حضرت رقیه (سلاماللهعلیها) را خواب میبینند که ایشان میگویند: "به پدرت بگو به والی دمشق بگوید که بین قبر و لحد من آب افتاده است و بدن من اذیت است. بیاید قبر را تعمیر کند."
دختران سید ابراهیم دمشقی خواب را برای پدرشان تعریف میکنند اما ایشان ترتیب اثر نمیدهد
▫️تا اینکه خود سید ابراهیم خواب حضرت رقیه (سلاماللهعلیها) را میبیند. حضرت رقیه میفرمایند: "چرا به والی خبر نمیدهی؟ بدن من اذیت است. بیایند قبر من را تعمیر کنند."
▫️سید ابراهیم به والی دمشق خبر میدهد و والی دستور میدهد که قفل حرم به دست هر کسی که باز شد، او مسئول تعمیر قبر باشد.
تکتک علما میآیند اما قفل جز به دست سید ابراهیم دمشقی، باز نمیشود.
قبر را میشکافند و لحد را باز میکنند، بدن حضرت رقیه را میبینند که سالم است و هیچ اتفاقی برای جسد مبارک نیفتاده، اما آب زیادی در لحد جمع شده است.
▫️سید ابراهیم دمشقی بدن مبارک حضرت رقیه (سلاماللهعلیها) را سه روز روی زانو میگذارد و گریه میکند و در این مدت فقط برای نماز، بدن مبارک را بر پارچه تمیزی بر روی زمین میگذارد.
به معجزه حضرت رقیه در این سه روز، سید ابراهیم نه نیاز به آب و غذا و خواب پیدا میکند و نه تجدید وضو.
موقع دفن وقتی میخواهد بدن را در قبر بگذارد. میگوید: "من پسر ندارم، از خدا بخواه پسری به من بدهد."
پس از مدتی، خداوند سید مصطفی را به او عطا میکند.
✍🏻 پس از آن، والی دمشق تولیت حرم حضرت رقیه را به این خانواده میسپرد، نسل اندر نسل سید ابراهیم و فرزندانش متولیان حرم حضرت رقیه (سلاماللهعلیها) میشوند.
📌 برگرفته از جلسات «حکایات»
✅@Aminikhaah
﷽
🔰 عنایت حضرت رقیه (سلاماللهعلیها) به شیخ عباس
میرزاعلی آقا یکی از فرزندان شیخ عباس قمی، میگوید:
✍🏻 در ناحیه حنجرهام دچار یک گرفتگی شدم به طوری که صدایم گرفته بود. به دکتر مراجعه کردم و دکتر پس از معاینه گفت: بعضی از تارهای صوتی شما فلج شده و دیگر خوب نمیشود. فعلاً چند وقتی
منبر نروید، سخنرانی نکنید و حتی با خانوادهتان هم صحبت نکنید
.اگر چیزی هم خواستید، بنویسید. اگر اینها را انجام بدهی، ممکن است خوب بشوی. ✍🏻 بعد از مدتی، شروع کردم به عمل کردن نسخه دکتر. با هیچکس نمیتوانستم صحبت کنم، ماه رمضان نزدیک بود. مردم زنگ میزدند و مرا به مجالس دعوت میکردند. خیلی دلم گرفت. ▫️نماز ظهر و عصر را خواندم و بعد از نماز خیلی گریه کردم. متوسل به امام حسین (علیهالسلام) شدم و گفتم: "یا امام حسین، ماه رمضان نزدیک است و مردم ما را دعوت کردند. من هر سال منبر میرفتم و روضه میخواندم برای شما، امسال این توفیق از من گرفته میشود. از طرفی با زن و بچه هم نمیتوانم صحبت کنم. شما به فریاد ما برس." ▫️بعد از نماز ظهر و عصر، طبق معمول هر روز خوابیدم. در عالم رویا دیدم که یک اتاق بزرگی است؛ نصف اتاق روشن و نصف اتاق تاریک است. به آن نیمه روشن اتاق نگاه کردم و دیدم حضرت اباعبدالله الحسین (علیهالسلام) نشستهاند، تا چشمم به حضرت افتاد، دوباره همان خواستههایم را عرض کردم. ▫️حضرت فرمودند: "به این سیدی که دم در نشسته است، بگو چند جمله روضه دخترم رقیه را برایت بخواند و چند قطره اشک بریز، انشاءالله خوب میشوی." نگاه کردم و دیدم که آن سید، آقای مصطفی طباطبایی قمی شوهر خواهر ماست. به ایشان گفتم: روضه بخوان. دیدم انگار خیلی در همان عالم رویا دوست نداشت روضه بخواند. امام حسین (علیهالسلام) اینبار با او فرمودند: "پاشو، روضه دخترم را بخوان." ✍🏻 او شروع کرد به روضه خواندن و من هم در همان عالم رویا شروع کردم به گریه کردن. حال خوشی داشتم که بچههایم من را از خواب بیدار کردند، خیلی ناراحت شدم که چرا مرا از این حال خوش درآوردید. ▫️از خواب که بیدار شدم، رفتم مطب دکتر و از او خواستم که دوباره معاینه کند. دکتر حنجرهام را معاینه کرد و گفت: عجیب است حاج آقا، هیچ اثری از بیماری برای شما نمانده است. ماجرا چیست؟ ماجرای خوابم را برایشان تعریف کردم. دکتر خیلی گریه کرد و گفت: روضه دختر سه ساله حسین (علیهالسلام) تو را شفا داد. 📌 برگرفته از جلسات «حکایات» ✅@Aminikhaah
﷽
🔰 رجوع به طاعت از پس ابتلائات
✍🏻 رجوع مراتبی دارد. رجوع امثال ما، #رجوع به طاعت است. که رجوع عام است.
یعنی آدم گرفتار معصیتی شده و فراموش کرده. و دچار غفلت شده است. که بیشتر هم در فضای نعمت این اتفاق میفتد.
اوضاع که مطابق روال باشد، خوبیها و خوشیها را از خودش میداند و احساس میکند استحقاقی دارد که محبوب واقع شده!
این همان حالت مستی و غرور است.
حالتی که انسان «أَنَا رَبُّكُمُ الْأَعْلَىٰ» (سوره نازعات، آیه۲۴) میگوید.
✍🏻 و ناگهان خداوند همه چیز را بهم میریزد.
چرا؟
تا برگردی..
چون به اسباب دل خوش کردی و به سایهها تکیه کردی. ناگاه نشانت میدهد که خبری نیست، کسی کارهای نیست، کسی به دردت نمیخورد!
و آنگاه، خداوند در فتنهها و ابتلائاتی قرارت میدهد، تا دل بکنی و به او رجوع کنی، به طاعت رجوع کنی.
«إِلَهِي وَ رَبِّي مَنْ لِي غَيْرُكَ...»
چه کسی برای من کارایی دارد جز تو!
✍🏻 این رجوع برای عموم ماست.
چون ما شرک باطنی داریم که در مراتب بالاترش، تبدیل شده به عصیان ظاهری.
یعنی انسان در مرحله ظاهر هم در مقابل خدا ایستاده. خودش را مستقل میداند؛
▫️«كَلَّا إِنَّ الْإِنْسَانَ لَيَطْغَىٰ، أَنْ رَآهُ اسْتَغْنَىٰ» (سوره علق، آیات ۶-۷).
▫️«الَّذِينَ طَغَوْا فِي الْبِلَادِ، فَأَكْثَرُوا فِيهَا الْفَسَادَ» (سوره فجر، آیات ۱۱-۱۲).
⬅️ و #طغیان از اینجا شکل میگیرد، وقتی حس بینیازی میآید.
احساس میکنی به پیامبر هم نیازی نداری!
📌 برگرفته از جلسات «از حیوانیت تا حیات، انتخاب حیاتی»
✅@Aminikhaah